🌙🍃
جایۍ ڪہ تو دستت نمۍرسد
خـــدا شاخہها را پایین مۍآورد
من این صحنہ را بـارها دیده امـ ...
#خدا
♥️🍃
♡♤خدا به کسی اجازه توبه نمیده!
مگهـ اینکهـ توبهـ شو قبولـ میکنهـ♡♤
#استادپناهیان
#تلنگرانه
سلام دوستان
مهمون امروزمون شهید مهدی هست🥰
*پیکری که بازنگشت*🕊️
*شهید مهدی عسکری*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۵ / ۱۳۵۸
تاریخ شهادت: ۲۷ / ۳ / ۱۳۹۵
محل تولد: استان البرز / بوئین زهرا
محل شهادت: سوریه
همرزم←📞 *پشت بیسیم به ما گفت که دوتا تیر خورده است🥀 و خونریزی شدیدی دارد*🩸ما احساس کردیم سومین تیر را خورد🥀 *چون سه بار یا حسین گفت💚و دیگر صدایی از مهدی نشنیدیم*🥀مادرش←تمام سخنرانی های آقا را گوش میداد💚 *و وقتی آقا گفت هر کسی از پاسدارها میتواند برود*🕊️او تصمیم به سوریه رفتن گرفت🕊️ *او علاوه بر سی روز ماه مبارک رمضان🌙ده روز هم بعد از عید فطر روزه میگرفت*💛 یک روز مهدی گفت من نمیخواهم قبر داشته باشم🥀 *چون حضرت فاطمه(س) قبر نداشت*🥀 و از این بابت خجالت میکشم🍂 *و اگر روزی شهید شدم ناراحت نباشید که نیامدم🍂من در کنار حضرت زینب سلام الله هستم*💛همواره آقا مهدی میگفت: *دعا کن پیکرم باز نگردد🥀چون اجر زیادی دارد*💫همرزم ←اولین گلوله به پایش خورد🥀 *گلوله بعدی به دستش خورد*🥀که یکی از دوستان زخم گلوله را با همان چفیه خودش بست🩸 *و تیر سوم به قلب مهدی برخورد کرد🥀🖤 و در ماه رمضان به شهادت رسید🕊️ پیکر او توسط تکفیریهای جبهه النصره از منطقه خارج شد🥀و تا این لحظه خبری از جسم پاکش نیست🥀در نهایت او به آرزویش رسید*🕊️🕋
*مفقودالاثر*
*شهید مهدی عسکری*
*شادی روحش صلوات*
#تولدت_مبارک
اُردیبهشتی✨
گویا خدا هم میدانست که تو از همان اول بهشتی هستی...🌸🍃
پروردگارم از همان اول تورا فرشته ی بهشتی آفرید ، فرشته ای که زمین برای وسعتِ قلبِ بزرگ و پاکش کوچک بود...❤️
فرشته ای که در اوج جوانی سبک بالانه پر کشید...🕊
از ماه تولدت پیداست که تو از همان اول هم زمینی نبودی و از اهل بهشت بودی...🌾
از نامَت که ابراهیم است پیداست که آتَشِ افتاده بر زندگیِ گمراهان را گلستان خواهی کرد...🌳
از نامِ خانوادگی ات پیداست که هادیِ هدایت کننده بودی و همواره هستی...🎊
از چشمانت پیداست که آنها کارِ یک خلقتِ معمولی نیستند، چشمانِ گیرا و هدایت گر نصیبِ هرکَس نمیشود، همان چشم ها که معادله ی هر گناهی را بر هم میزنند...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
‼️ وقتی بزنبهادر محلّه، سید پابرهنهی جبههها شد!
آقـا حمیـد قصه ی مـا، جوون بـود و بـا کله ای پـر از بـاد ،
لات هـای محله کلی ازش حساب
می بردنـد .
خلاصه بزن بهادری بود بـرای خودش.
یـه روز مادر ایـن آقـا حمید ، ایـشون رو از خونه بیرون انـداخـت و گـفت :
بـرو دیگـه پـسر ِمـن نیستـی ،خستـه شـدم از بـس جـواب ِکـاراتـو دادم ...
همه ی همسایه هـا هـم از دستش کلافـه شـده بودنـد ...
تا اینکه برادرش شهید شد و حمید تحت تاثیر پیکر برادر ...
روزی از روزهـا یـک راننـده ی کـامیون
بهش می گه حمیـد تـو نمی خـوای آدم شی ؟؟! بیـا بـا من بریم جبهه، حمیـد میگه اونجـا من رو راه نمیدن با این
سابقه، راننده به حمید می گه تو بیا و ناراحت نباش ...
🔹سید حمید مـا مدتی بعد بر میگرده رفسنجـان ،اولین جـا هم میره پیش دوستـاش کـه سر کوچه بودن !!
می گه بچه هـا من دارم میرم جبهه !!
شماها هم بیائیـد!! می گه بچـه هـا خاک بر سر من و شماهـا ؛ پاشیم بریم
ناموسمـون در خطـره...!
اومد خونـه از مادر حلالیـت طلبیـد و خداحافظی کرد و رفـت ...
🔹بـه جبهـه کـه رسید کفشاشـو داد به یکی ، و دیگـه تو جبهه کسی
اونـو با کفش نـدیـد ، می گفت :
اینجا جایی که خون شهدامـون ریخته شده ؛ حرمت داره ... و معروف شــد به
"سید پا برهنه"
اونقدر مونـد تـا آخـر با شهید همت دو تایی سـوار موتـور ،
هدف قرار گرفتن و رفتن پیش
سید الشهداء..
📎آخرین مسئولیت : مسئول اطلاعات و عملیات قرارگاه کربلا
#شهید_سیدحمید_میرافضلی
●ولادت: ۱۳۳۵/۱۱/۱۷ ،رفسنجان
●شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۷ جزیرهٔ مجنون ، عملیات خیبر
🌹یاد همه شهدا با ذکر صلوات🌹🕊
🕊🕊🌹🌹🌹🌹