تقدیم به مولایی که هنوز غصهی حضرت زینب سلاماللهعلیها را در دل دارد!
مقدّس اردبیلی میفرماید:
"با عدهای از طلبهها رفتم کربلا، زیارت اربعین! از بس که شلوغ بود، با خودم گفتم:
با این طلبهها داخل حرم نرویم، تا مزاحم زوّاری که از راه دور آمدهاند، نشویم.
بهتر است همین گوشه صحن بایستیم و زیارت بخوانیم. طلبهها را دور خودم جمع کردم و با صدای بلند پرسیدم:
این آقا طلبهای که در راه، برای ما روضه میخواند، کجاست؟
گفتند:
نمیدانیم کجا رفته است.
در این اثناء، دیدم یک عربی مردم را کنار زد و به طرف من آمد و صدا زد:
ملّا احمد مقدس اردبیلی او را میخواهی چه کنی؟
گفتم:
میخواهم زیارت اربعین بخوانم.
فرمود:
بلندتر بخوان من هم گوش کنم.
زیارت را بلندتر خواندم، یکی دو جا توجّهام را به نکاتی ادبی داد که بلد نبودم. وقتی که زیارت تمام شد، به طلبهها گفتم:
این آقا طلبه پیدایش نشد؟
گفتند:
آقا نمیدانیم کجا رفته است.
یک وقت آن اقای عرب به من فرمود: مقدّس اردبیلی چه میخواهی؟
گفتم:
یکی از این طلبهها در راه، برای ما گاهی روضه میخواند، صدای خوشی دارد. نمیدانم کجا رفته، میخواستم اینجا بیاید و برای ما روضه بخواند.
آقای عرب به من فرمود:
مقدّس اردبیلی میخواهی من برایت روضه بخوانم؟
گفتم:
آری! آیا روضه خواندن بلدی؟
فرمود:
آری!
در این اثناء، دیدم عرب رویش را به طرف ضریح حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسّلام کرد و از همان اول با طرز نگاه کردنش به حرم، ما را منقلب کرد،
یک وقت صدا زد یا اباعبدالله! نه من و نه این مقدّس اردبیلی و نه این طلبهها هیچ کدام یادمان نمیرود، از آن ساعتی که میخواستی از خواهرت زینب علیهاالسلام جدا شوی!
آن قدر با سوز گفت که من و طلبهها و همهی مردمی که شنیده بودند، به گریه افتادیم. همین دو کلمه کافی بود که مدت زیادی گریه کردیم! واقعا ساعت عجیبی بود!
پس از مدتی صدایش را نشنیدم و سر را بالا گرفتم، دیدم کسی نیست.
فهمیدم این عرب، مهدی زهرا عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف بوده است.
أللَّھُـمَ عجلْ فرجه و سهِّل مخرجه!
یا صاحب الزمان!
شما هم با ما دعا کنید!
شهادت حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها به پیشگاه حضرت و تمام شیعیان تسلیت باد!
@maliche11gol
🔶مختصری درباره ی عمل امّداوود
مرحوم سید بن طاووس در اقبال مینویسد:
🔸زمانی كه منصور عباسی ، عبد اللّه بن حسن ع را به همراه گروهی از آل ابیطالب زندانی كرد و دو پسر عبد اللّه بن حسن ع ، یعنی محمد و ابراهیم را به قتل رساند ، در این زمان داوود بن حسن بن حسن ع را نیز گرفت و با غل و زنجیر از عراق به مركز حكومت خویش انتقال داد.
او پسر دایهی امام جعفر صادق ع بود؛ زیرا «امّ داوود» مادر رضاعی امام صادق ع بود و مادر داوود به ایشان شیر داده بود.
🔸امّ داوود میگوید: مدت زمانی پسرم نیامد و خبری از او در عراق به گوشم نرسید. در این زمان، پیوسته به درگاه خداوند دعا و تضرع نموده و از برادران دینی و كوشا در عبادت، میخواستم كه در اینباره به درگاه خدا دعا كنند، ولی اثری از اجابت دعا نمیدیدم، تا اینكه روزی برای عیادت به محضر حضرت جعفر بن محمد ع وارد شدم و پس از پرس و جو از حال آن حضرت و دعا برای ایشان ، آن بزرگوار فرمود: ای امّ داوود، از داوود كه من برادر رضاعی او هستم، چه خبر؟ عرض كردم: ای آقای من، داوود كجاست، در حالی كه مدت زمان طولانی است كه او را از من جدا و در عراق زندانی كردهاند.
🔸 فرمود: چرا دعای استفتاح را نمیخوانی، همان دعایی كه درهای آسمان برای اجابت آن گشوده میگردد و دعاكننده بیدرنگ اثر اجابت را میبیند و در برابر آن، در نزد خداوند متعال پاداشی به جز بهشت ندارد؟ عرض كردم: این دعا چگونه است ای پسر راستگویان؟! فرمود: ای امّ داوود، ماه حرام بزرگ، ماه رجب، نزدیك شده است و این ماه، ماهی است كه دعا در آن به اجابت میرسد و این ماه، ماه اصمّ خدا است.»
🔸 سپس حضرت دستور اعمال معروف به ام داوود را به او یاد داد.
سپس فرمود: «آنچه را كه به تو آموختم حفظ كن و مبادا آن را به كسی بیاموزی تا برای هدف نادرست و باطلی دعا كند ؛ زیرا اسم اعظم خداوند در آن نهفته است ، همان اسمی كه هرگاه بدان دعا شود، خداوند اجابت میكند و هرگاه با توسل به آن از خدا درخواست شود، عطا میكند.
🔸 اگر آسمانها و زمین و دریاها به روی انسان بسته باشند و حاجت تو از گشوده شدن آنها بزرگتر باشد، خداوند راه رسیدن به آن را برای تو آسان خواهد نمود و اگر همهی جنّیان و انسانها دشمن تو باشند، خداوند تو را از مزاحمت آنها كفایت نموده و آنها را ذلیل و خوار خواهد نمود.
🔸امّداوود می گوید: «دعای یاد شده را نوشتم و از محضر امام صادق ع خارج شدم، تا اینكه ماه رجب فرا رسید و به آنچه آن حضرت فرموده بود، عمل كردم.
شبی، در اواخر شب حضرت محمد ص و تمام فرشتگان و پیامبرانی را كه در دعای گذشته بر آنان درود فرستادم، در خواب دیدم، در حالی كه آن حضرت به من میفرمود: ای امّ داوود، به تو و همهی برادرانت مژده باد، كه همگی برای تو شفاعت خواهند كرد و تو را به برآوردن حاجتت مژده میدهند و تو را بشارت باد كه خداوند متعال تو و فرزندت را حفظ نموده و آن را به تو باز میگرداند.
از خواب بیدار شدم و فقط به اندازهی فاصلهی عراق تا مدینه برای سواری كه مركبش را تند و با شتاب براند، گذشته بود كه داوود به خانه بازگشت.
از حال او پرسیدم. گفت: تا روز نیمهی رجب، در بند و زنجیر و در بدترین زندانها بودم.
وقتی شب شد، در خواب دیدم كه گویی زمین برای من درنوردیده شد و دیدم كه تو بر روی حصیر مخصوصی كه بر روی آن نماز میگزاری، نشستهای و مردانی در كنار تو نشستهاند كه سرهایشان در آسمان و پاهایشان در زمین است و مشغول تسبیح خدا هستند.
یكی از آنان كه صورتی زیبا و لباسی پاكیزه و بویی خوش داشت و به گمان من، رسول خدا ص بود، به من گفت: ای پسر پیرزن شایسته، تو را بشارت باد! كه خداوند دعای مادرت را اجابت نمود.
از خواب بیدار شدم و دیدم كه پیكهای منصور دم در ایستادهاند.
در دل شب، مرا به حضور منصور بردند و او دستور داد كه زنجیر از دست و پای من باز نموده و به من نیكی و احسان كنند و نیز دستور داد كه ۱۰ هزار درهم به من بدهند و بر شتر راهوار سوار كرده و با سرعت و شتاب براندند، تا اینكه وارد مدینه شدم.»
🔸امّداوود در ادامه میگوید: «داوود را به خدمت امام صادق ع بردم.
فرمود: منصور، امیر مؤمنان ع را در خواب دید و ایشان به او فرمود: فرزندم را آزاد كن، وگرنه تو را در آتش جهنم میافكنم و او خود را در حالی دید كه گویی زیر پاهایش آتش جهنم قرار دارد.
از خواب بیدار شد و مجبور شد كه تو را -ای داوود- آزاد كند.»
@maliche11gol
4_5882228084358254829.mp3
32.89M
این دعا درهای آسمان را باز میکند.
حکایت فوقالعاده شنیدنی دعای امّ داوود👌@maliche11gol
تقدیم به مولایی که هنوز غصهی حضرت زینب سلاماللهعلیها را در دل دارد!
مقدّس اردبیلی میفرماید:
"با عدهای از طلبهها رفتم کربلا، زیارت اربعین! از بس که شلوغ بود، با خودم گفتم:
با این طلبهها داخل حرم نرویم، تا مزاحم زوّاری که از راه دور آمدهاند، نشویم.
بهتر است همین گوشه صحن بایستیم و زیارت بخوانیم. طلبهها را دور خودم جمع کردم و با صدای بلند پرسیدم:
این آقا طلبهای که در راه، برای ما روضه میخواند، کجاست؟
گفتند:
نمیدانیم کجا رفته است.
در این اثناء، دیدم یک عربی مردم را کنار زد و به طرف من آمد و صدا زد:
ملّا احمد مقدس اردبیلی او را میخواهی چه کنی؟
گفتم:
میخواهم زیارت اربعین بخوانم.
فرمود:
بلندتر بخوان من هم گوش کنم.
زیارت را بلندتر خواندم، یکی دو جا توجّهام را به نکاتی ادبی داد که بلد نبودم. وقتی که زیارت تمام شد، به طلبهها گفتم:
این آقا طلبه پیدایش نشد؟
گفتند:
آقا نمیدانیم کجا رفته است.
یک وقت آن اقای عرب به من فرمود: مقدّس اردبیلی چه میخواهی؟
گفتم:
یکی از این طلبهها در راه، برای ما گاهی روضه میخواند، صدای خوشی دارد. نمیدانم کجا رفته، میخواستم اینجا بیاید و برای ما روضه بخواند.
آقای عرب به من فرمود:
مقدّس اردبیلی میخواهی من برایت روضه بخوانم؟
گفتم:
آری! آیا روضه خواندن بلدی؟
فرمود:
آری!
در این اثناء، دیدم عرب رویش را به طرف ضریح حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسّلام کرد و از همان اول با طرز نگاه کردنش به حرم، ما را منقلب کرد،
یک وقت صدا زد یا اباعبدالله! نه من و نه این مقدّس اردبیلی و نه این طلبهها هیچ کدام یادمان نمیرود، از آن ساعتی که میخواستی از خواهرت زینب علیهاالسلام جدا شوی!
آن قدر با سوز گفت که من و طلبهها و همهی مردمی که شنیده بودند، به گریه افتادیم. همین دو کلمه کافی بود که مدت زیادی گریه کردیم! واقعا ساعت عجیبی بود!
پس از مدتی صدایش را نشنیدم و سر را بالا گرفتم، دیدم کسی نیست.
فهمیدم این عرب، مهدی زهرا عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف بوده است.
أللَّھُـمَ عجلْ فرجه و سهِّل مخرجه!
یا صاحب الزمان!
شما هم با ما دعا کنید!
شهادت حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها به پیشگاه حضرت و تمام شیعیان تسلیت باد!
@maliche11gol
🔶مختصری درباره ی عمل امّداوود
مرحوم سید بن طاووس در اقبال مینویسد:
🔸زمانی كه منصور عباسی ، عبد اللّه بن حسن ع را به همراه گروهی از آل ابیطالب زندانی كرد و دو پسر عبد اللّه بن حسن ع ، یعنی محمد و ابراهیم را به قتل رساند ، در این زمان داوود بن حسن بن حسن ع را نیز گرفت و با غل و زنجیر از عراق به مركز حكومت خویش انتقال داد.
او پسر دایهی امام جعفر صادق ع بود؛ زیرا «امّ داوود» مادر رضاعی امام صادق ع بود و مادر داوود به ایشان شیر داده بود.
🔸امّ داوود میگوید: مدت زمانی پسرم نیامد و خبری از او در عراق به گوشم نرسید. در این زمان، پیوسته به درگاه خداوند دعا و تضرع نموده و از برادران دینی و كوشا در عبادت، میخواستم كه در اینباره به درگاه خدا دعا كنند، ولی اثری از اجابت دعا نمیدیدم، تا اینكه روزی برای عیادت به محضر حضرت جعفر بن محمد ع وارد شدم و پس از پرس و جو از حال آن حضرت و دعا برای ایشان ، آن بزرگوار فرمود: ای امّ داوود، از داوود كه من برادر رضاعی او هستم، چه خبر؟ عرض كردم: ای آقای من، داوود كجاست، در حالی كه مدت زمان طولانی است كه او را از من جدا و در عراق زندانی كردهاند.
🔸 فرمود: چرا دعای استفتاح را نمیخوانی، همان دعایی كه درهای آسمان برای اجابت آن گشوده میگردد و دعاكننده بیدرنگ اثر اجابت را میبیند و در برابر آن، در نزد خداوند متعال پاداشی به جز بهشت ندارد؟ عرض كردم: این دعا چگونه است ای پسر راستگویان؟! فرمود: ای امّ داوود، ماه حرام بزرگ، ماه رجب، نزدیك شده است و این ماه، ماهی است كه دعا در آن به اجابت میرسد و این ماه، ماه اصمّ خدا است.»
🔸 سپس حضرت دستور اعمال معروف به ام داوود را به او یاد داد.
سپس فرمود: «آنچه را كه به تو آموختم حفظ كن و مبادا آن را به كسی بیاموزی تا برای هدف نادرست و باطلی دعا كند ؛ زیرا اسم اعظم خداوند در آن نهفته است ، همان اسمی كه هرگاه بدان دعا شود، خداوند اجابت میكند و هرگاه با توسل به آن از خدا درخواست شود، عطا میكند.
🔸 اگر آسمانها و زمین و دریاها به روی انسان بسته باشند و حاجت تو از گشوده شدن آنها بزرگتر باشد، خداوند راه رسیدن به آن را برای تو آسان خواهد نمود و اگر همهی جنّیان و انسانها دشمن تو باشند، خداوند تو را از مزاحمت آنها كفایت نموده و آنها را ذلیل و خوار خواهد نمود.
🔸امّداوود می گوید: «دعای یاد شده را نوشتم و از محضر امام صادق ع خارج شدم، تا اینكه ماه رجب فرا رسید و به آنچه آن حضرت فرموده بود، عمل كردم.
شبی، در اواخر شب حضرت محمد ص و تمام فرشتگان و پیامبرانی را كه در دعای گذشته بر آنان درود فرستادم، در خواب دیدم، در حالی كه آن حضرت به من میفرمود: ای امّ داوود، به تو و همهی برادرانت مژده باد، كه همگی برای تو شفاعت خواهند كرد و تو را به برآوردن حاجتت مژده میدهند و تو را بشارت باد كه خداوند متعال تو و فرزندت را حفظ نموده و آن را به تو باز میگرداند.
از خواب بیدار شدم و فقط به اندازهی فاصلهی عراق تا مدینه برای سواری كه مركبش را تند و با شتاب براند، گذشته بود كه داوود به خانه بازگشت.
از حال او پرسیدم. گفت: تا روز نیمهی رجب، در بند و زنجیر و در بدترین زندانها بودم.
وقتی شب شد، در خواب دیدم كه گویی زمین برای من درنوردیده شد و دیدم كه تو بر روی حصیر مخصوصی كه بر روی آن نماز میگزاری، نشستهای و مردانی در كنار تو نشستهاند كه سرهایشان در آسمان و پاهایشان در زمین است و مشغول تسبیح خدا هستند.
یكی از آنان كه صورتی زیبا و لباسی پاكیزه و بویی خوش داشت و به گمان من، رسول خدا ص بود، به من گفت: ای پسر پیرزن شایسته، تو را بشارت باد! كه خداوند دعای مادرت را اجابت نمود.
از خواب بیدار شدم و دیدم كه پیكهای منصور دم در ایستادهاند.
در دل شب، مرا به حضور منصور بردند و او دستور داد كه زنجیر از دست و پای من باز نموده و به من نیكی و احسان كنند و نیز دستور داد كه ۱۰ هزار درهم به من بدهند و بر شتر راهوار سوار كرده و با سرعت و شتاب براندند، تا اینكه وارد مدینه شدم.»
🔸امّداوود در ادامه میگوید: «داوود را به خدمت امام صادق ع بردم.
فرمود: منصور، امیر مؤمنان ع را در خواب دید و ایشان به او فرمود: فرزندم را آزاد كن، وگرنه تو را در آتش جهنم میافكنم و او خود را در حالی دید كه گویی زیر پاهایش آتش جهنم قرار دارد.
از خواب بیدار شد و مجبور شد كه تو را -ای داوود- آزاد كند.»
@maliche11gol
4_5882228084358254829.mp3
32.89M
این دعا درهای آسمان را باز میکند.
حکایت فوقالعاده شنیدنی دعای امّ داوود👌@maliche11gol
طریقه دعای ام داوود
دعای ام داوود را به دو روش می توان انجام داد: مفصل و مختصر
روش مفصل:
سه روز 13 و 14 و 15 رجب را روزه میگیری.
در روز پانزدهم، نزدیک ظهر غسل می کنی.
نماز ظهر و عصر را با رکوع و سجود نیکو به جا می آوری.
بعد از نماز عصر، در جای خلوتی که کسی با تو صحبت نکند رو به قبله می خوانی:
سوره حمد صد مرتبه
سوره توحید صد مرتبه
آیت الکرسی ده مرتبه
و بعد از آن این سوره ها را می خوانی:
سوره انعام
سوره اسرا
سوره کهف
سوره لقمان
سوره یس
سوره صافات
سوره فصلت
سوره شوری
سوره دخان
سوره فتح
سوره واقعه
سوره ملک
سوره قلم
سوره انشقاق
و سوره های بعد از انشقاق تا آخر قرآن را میخوانی
(👈🏻👈🏻اگر نمی توانی سوره ها را درست قرائت کنی میتوانی به جای این سوره ها، هزار بار سوره توحید را بخوانی)
پس از همه اینها، دعای ام داوود را می خوانی.
.
روش مختصر:
بزرگان بر مبنای روایات، برای کسانی که عذری دارند یا طاقت انجام روش مفصل را ندارند، طریقه های مختصری برای اعمال ام داوود بیان کرده اند که یکی از آنها این است:
.
سه روز 13 و 14 و 15 رجب را روزه میگیری.
در روز پانزدهم، نزدیک ظهر غسل می کنی.
نماز ظهر و عصر را با رکوع و سجود نیکو به جا می آوری.
بعد از نماز عصر، در جای خلوتی که کسی با تو صحبت نکند رو به قبله می خوانی:
.
یک مرتبه سوره حمد
صد مرتبه سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ
یک مرتبه آیت الکرسی (تا هم فیها خالدون)
صد مرتبه اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.
و بعد دعای ام داوود را میخوانی
این ختم را به نیت آزادی یوسف زهرا از زندان غیبت انجام دهیم.
@maliche11gol
12.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«قهرمانِ کربلا »
سرّ نی در نینوا میماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود...
تا صبح روز حشر پریشان زینبیم
سلمان که جای خود مسلمان زینبیم...
اردوگاه کوثر - سد دز سال ۱۳۶۵
رزمندگان گردان حضرت زینب (س)
لشکر۱۰ سیدالشهداء علیهالسلام
@maliche11gol