#ڪریمہ_اهل_بیٺ🌼💖
🌼آه ای کریمه ای ملیکه عمهء سادات
✨با کولهباری آمدم لبریز از حاجات
🌼بانوی عالم حفظ کن دنیا و دینم را
✨دریاب خانم دختران سرزمینم را
#23ربیع_الاول_سالروز🌼
#ورود_حضرت_معصومه_به_قم💖
#بر_همگان_مبارکباد🌼
299.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃در آخرین پنجشنبه مهرماه
جهت شادی روح
تمام مسافران آسمانی
فاتحه ای قرائت کنیم🍃🌸
روحشان قرین رحمت الهی باد 🌸
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_مرغ_دلم_راهی_قم_میشود_مرحوم_آغاسی.mp3
زمان:
حجم:
1.61M
🌸 #ورود_حضرت_معصومه_به_قم
💐مرغ دلم راهی قم می شود
💐در حرم امن تو گم می شود
🎤نوای ماندگار مرحوم #آقاسی
هدایت شده از 💔
1.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️سیدحسن آقامیری چون نتوانسته حداقل مراحل حوزوی را طی کند و مدرک سطح یک حوزه ندارد به سربازی فراخوانده شد
حالا سربازیتو برو تا ببینیم بعد چی میشه
😁
. ..:
🔰کنار مزار حاج منصور نشسته بودم. جوانی آمد. سنگ حاجی را تمیز شست. بعد دو زانو کنارش نشست و شروع به خواندن زیارت عاشورا کرد. گفتم: حاجی را می شناسی؟
گفت بیماری رماتیسم داشتم، درمان ها نتیجه نداده و فقط با مُسکن دردم را کنترل می کردند. یک روز نا امید به گلزار شهدا آمد. چشمم به تصویر این شهید افتاد، من را گرفت. همین جا نشستم. تا سه روز همین جا بودم و می خوابیدم. شب سوم، خواب حاج منصور را دیدم. گفت: جوان پاشو برو خونه ات، شما به حق پنج تن شفا پیدا کردی!
از خواب بیدار شدم، دیگر از درد خبری نبود. آزمایش دادم، دیگر اثری از بیماری ام نبود.
حالا هر روز می آیم، به حاج منصور سلامی می کنم و می روم!
#شهید حاج منصور خادم صادق
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃🌷
نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💖 دریا دل:
*شهیدی که برای آب نامه می نوشت*🌷
*شهید یوسف قربانی*
محل تولد : زنجان
تاریخ تولد : ۱۳۴۵
تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۱۹
نام عملیات: کربلای 5
منطقه عملیاتی: شلمچه – پاسگاه کوت سواری
*شهید غواص، یوسف قربانی در این دنیای فانی هیچکس را ندارد*
۶ ماهش بود که پدرش را از دست داد
*در ۶ سالگی مادر و در ۸ سالگی مادر بررگش را هم از دست داد*
برادرش را هم در سانحه رانندگی از دست داد .
*زمانی هم که شهید میشه ، غریبانه دفنش می کنند*
چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: *آقا یوسف! غواص یعنی چی؟*
او پاسخ داده بود: *غواص یعنی مرغابی امام زمان عجالله*
*نامه برای آب..*
همرزم یوسف میگوید هر روز میدیدم یوسف گوشهای نشسته و نامه مینویسد با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه مینویسد؟ آن هم هر روز.
یک روز گفتم یوسف نامهات را پست نمیکنی؟
*دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه مینویسم ، کسی را ندارم که !!!!*
*بیائیم برایش ، پدری ، مادری ، برادری و خواهری کنیم و در گروههایی که هستیم ارسال کنیم تا سیلی از فاتحه و صلوات به روح مطهرش هدیه کنیم .*
کتاب خاطرات دردناک، ناصر کاوه
تا ابد مدیون شهداء هستیم💔