⚠️اینکه به فرزندتون یاد بدید اگه زد تو هم بزن نه معنی غیرت میدهد و نه شجاعت،
در واقع معنی هیچ کدوم از این کلمات خشونت نیست...
کاش بجای اینکه بگیم تو هم بزن، بگیم نذار بزنتت!
خشونت ها بین اقوم و نژادها و مذاهب و انواع جنگها تو دنیای بزرگترها از همین تربیت های کوچیک تو کودکی سرچشمه میگیره.
ما غیرت رو به این شکل یاد گرفتیم.
یه جاهایی حتی بخاطر بعضی خشونتها تشویق شدیم، بابتش بهمون لقب باغیرت دادن!
یادتون باشه خشونت و آموزشِ افکار غلط در کودکی پیامدهای وحشتناکی در بزرگسالی داره .
@mama_bardari👼
⚠️اینکه به فرزندتون یاد بدید اگه زد تو هم بزن نه معنی غیرت میدهد و نه شجاعت،
در واقع معنی هیچ کدوم از این کلمات خشونت نیست...
کاش بجای اینکه بگیم تو هم بزن، بگیم نذار بزنتت!
خشونت ها بین اقوم و نژادها و مذاهب و انواع جنگها تو دنیای بزرگترها از همین تربیت های کوچیک تو کودکی سرچشمه میگیره.
ما غیرت رو به این شکل یاد گرفتیم.
یه جاهایی حتی بخاطر بعضی خشونتها تشویق شدیم، بابتش بهمون لقب باغیرت دادن!
یادتون باشه خشونت و آموزشِ افکار غلط در کودکی پیامدهای وحشتناکی در بزرگسالی داره .
@mama_bardari👼
#دخترانه
#شفق
به معنای نور سرخ که تا مدتی پس از غروب خورشید درآسمان به زمین می تابد، سرخی افق پس از غروب آفتاب
#ش
@mama_bardari👼
#دخترانه
#یسرا
به معنای آسان، فراخی، به سهولت، در قدیم چپ ، طرف چپ
#ی
فراوانی این اسم در ایران 4475 نفر
@mama_bardari👼
💕💕
ملخ طلایی
روزی روزگاری در سرزمین ما، مرد با ایمان و خوش اخلاقی زندگی می کرد که خیلی دوست داشت به دیگران کمک کند.
او همیشه مواظب آدم های فقیر و بیچاره و معلول بود و برای کمک به آنها بسیار تلاش می کرد. مردم به خاطر خیرخواهی این مرد، به او عموخیرخواه می گفتند. او کشاورز بود و هر روز روی زمین کار می کرد و زحمت می کشید و موقعی که کارش تمام می شد، به یاری مستمندان می شتافت.
یک روز عصر، وقتی تمام پول هایش را برای کمک به مردم فقیر خرج کرده بود و داشت به خانه برمی گشت، حیدر را دید. حیدر کارگربود و روی زمین های مردم کار می کرد و دستمزد ناچیزی می گرفت.
او مرد فقیری بود و چندین بچه ی قد و نیم قد داشت و به زحمت شکم آنها را سیر می کرد. عمو خیرخواه به حیدر سلام کرد و حالش را پرسید. حیدر با ناراحتی گفت: «عموخیرخواه، چند روزی است که نتوانسته ام کارکنم و دستمزد بگیرم. بچه هایم گرسنه اند. پولی به من قرض بده تا بتوانم نانی بخرم و شکم آنها را سیر کنم.»
عموخیرخواه جیب هایش را گشت اما هیچ پولی توی جیب هایش باقی نمانده بود. خجالت می کشید به حیدر بگوید که پول ندارد. ناگهان ملخ درشتی روی دستش نشست. عموخیرخواه ملخ را کف دستش گذاشت و به آن نگاه کرد. بدن ملخ زرد رنگ بود و در غروب آفتاب، مثل طلا می درخشید. هیکلش هم از ملخ های معمولی خیلی بزرگ تر بود. عموخیرخواه با خودش گفت: «ای کاش این ملخ از جنس طلا بود تا آن را به حیدر می دادم. با پولش می توانست به راحتی زندگی کند.»
توی همین فکرها بود که حیدر پرسید: «عموخیرخواه، چی توی دستت داری؟» عمو خیرخواه ملخ را کف دست حیدر گذاشت. حیدر به ملخ نگاه کرد. ناگهان ملخ تبدیل به مجسمه ای از طلا شد.عموخیرخواه و حیدر با تعجب به آن خیره شدند.
حیدر چندبار ملخ را لمس کرد و با شادی فریاد زد: «معجزه شده عموخیرخواه! ملخ تبدیل به طلا شده است!» عموخیرخواه فهمید که خدا آرزویش را برآورده ساخته است. دستی به شانه ی حیدر زد و گفت: «از این ماجرا به کسی چیزی مگو. ملخ را به بازار ببر و بفروش و سرمایه ی کارکن.» بعد هم خداحافظی کرد و رفت.
حیدر ملخ طلایی را به شهر برد و به یک جواهرفروش فروخت و پول زیادی گرفت. با آن پول توانست زمین و گاو و گوسفند بخرد و ثروتمند شود. سال ها گذشت. حیدر به فکر افتاد تا ملخ طلایی را بخرد و به عموخیرخواه بدهد. او پول زیادی داد و ملخ را خرید و پیش عموخیرخواه برد و آن را در دست عمو خیرخواه که حالا پیرشده بود گذاشت.
عمو خیرخواه با لبخند به ملخ نگاه می کرد. ناگهان ملخ جان گرفت و به شکل اولش درآمد و جست و خیزکنان از آنها دور شد و رفت. حیدر با تعجب به ملخ نگاه می کرد و نمی دانست چه بگوید. اما عموخیرخواه با لبخند گفت: «حیدرجان، آن روز که تنگدست بودی خدا این ملخ را تبدیل به طلا کرد تا تو بتوانی سرمایه ای به دست بیاوری و کاری بکنی و امروز که به لطف خدا ثروتمند و بی نیاز هستی، ملخ هم به آغوش طبیعت بازمی گردد تا به زندگیش ادامه دهد.» اشک از چشمان حیدر سرازیر شد، به خاک افتاد و سجده ی شکر به جای آورد.
@mama_bardari👼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕💕
کاردستی
اول ذخیره کنید😍. آموزش کاردستی فیل کوچولوهای جالب و جذاب رو ببینید و حتما بسازید😘😘
@mama_bardari👼
🔹 اگر یک روز جای شما و کودکتان باهم عوض شد چه حسی خواهید داشت؟ 🙄
● فکر کنید بیمار شدید ، درد دارید و به خاطرش به پزشک مراجعه کردید. بعد پزشک به شما یه سیلی محکم میزنه و بهتون میگه:
«این سیلی رو زدم که بفهمی نباید سلامتیت رو به خطر بندازی» 😐
● فکر کنید دارید درباره یک اتفاق فوق العاده با بهترین دوستتون صحبت میکنید و خیلی هم هیجان زده اید. بعد اون به شما میگه:
«خیلی هم عجیب و غریب نیست ... داری زیادی بزرگش میکنی» 😶
● فکر کنید روز بدی رو پشت سر گذاشتید و حالتون خیلی بده. همون لحظه یه نفر از راه میرسه و با داد و فریاد بهتون میگه:
«بسه دیگه چقدر گریه میکنی ... مثل بچه ها رفتار نکن» 😑😑
خیلی منزجرکننده و رو اعصابه! مگه نه؟!
@mama_bardari👼
💫پریود نشدن در شیردهی و بارداری
👈به هم ریختگی سیکل قاعدگی در دوران شیردهی امری طبیعی است. اما از آن جایی که در حال شیردهی هستید و میزان پرولاکتین شما بالا است میزان رخ داد قاعدگی پایین است اما تخمک گذاری شما ممکن است هر ماه اتفاق بیفتد و احتمال بارداری هر ماه وجود دارد.
بنابراین توصیه می شود در به کارگیری یک روش پیشگیری مناسب دقت کرد
@mama_bardari👼
💐🌸🍃🍂❄️🍃🌻🍁🍃❄️🍂
🌼🌿
🌺
شکل صحیح قنداق کردن نوزادان جلوگیری از دررفتگی مفصل لگن
#دررفتگی_لگن_نوزادان
@mama_bardari👼
#تعریق_شبانه_بعد_از_زایمان
چند هفته بعد از زایمان برخی از مادران دچار تعریق های شبانه می شوند . این تعریق ها گاهی به حدی شدید است که مادر احساس می کند لباس هایش خیس است و باید آنها را تعویض کند. دلیل این تعریق نوسانات هورمونی بعد از زایمان است و جای نگرانی ندارد.
@mama_bardari👼