eitaa logo
🔮من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام، حرف را صریح وصادقانه میگویم. 💎
910 دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
21.8هزار ویدیو
94 فایل
انقلابی بودن میعارنیست انقلابی ورهروماندن پای ارزشهاهنراست من انقلابیم ۵۷ گروه میثاق با شهدا https://eitaa.com/joinchat/2230386699C64b9b33430
مشاهده در ایتا
دانلود
🔮من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام، حرف را صریح وصادقانه میگویم. 💎
دوستان عزیز سلام لطفا دفترچه راهنمای مخصوص ستاد انتخاباتی آیت الله رئیسی را بین خانواده ، دوستان ، همکاران و ... نشر دهید . هر خانه یک ستاد✅
🔮من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام، حرف را صریح وصادقانه میگویم. 💎
*محسن رضایی که خود را کاندید اصولگرایان میداند واقعا اصولگراست؟ یا خائن؟* محسن رضایی و محمد بروجردی از اعضا تیم حفاظت امام خمینی بودند این آشنایی مختصر باعث شد او نماینده امام در سپاه پاسداران شود. در سال ۱۳۶۰ وسط عملیات شکست حصر آبادان برای استخاره پیش امام آمد و امام دستورات نظامی را منوط به تصمیم فرماندهان کرد. او دریط وسط عملیات ثامن الائمه به پیشنهاد هاشمی و موافقت امام به فرماندهی سپاه پاسداران منصوب شد. و عباس آقازمانی عزل و بعنوان سفیر به افغانستان اعزام شد. اختلافات صیاد شیرازی با زیاده خواهی محسن رضایی در عملیات ثامن الائمه به اوج رسید. در جلسه ای پیش از عملیات آقای رضایی پیشنهاد داد سربازان روی مین بروند تا آبروی اسلام را حفظ کنند. شهید صیاد شیرازی مخالفت کرد. محسن رضایی گفت تو میدانی با کی داری حرف می زنی؟ من نماینده امام در سپاه هستم و صیاد گفت نماینده امام در ارتش نیستی فقط برای سپاه و بسیج میتوانی دخالت کنی. آقازمانی هم با صیاد موافق بود. لذا زیراب اقازمانی هم خورد گفتند شما فقط یکماه فرمانده بودی و تجربه نداری. خلاصه عزل شد. اشتباهات عمدی (بخوانید سهوی) محسن رضایی در کربلای ۴ و ۵ هم اکثریت غواصها و گردانهای زمینی را به شهادت کشاند. دررهور العظیم هم هزاران رزمنده هر زوز کشته میشدند دررحالی که از گرسنگی ریشه نی های آلوده را میخوردند و یک خاکریز ۳۰ سانتی جلویشان نبود تا هدف تیرهای سرگردان قرار نگیرند! وصیت نامه شهدای فکه شرایط مشابهی را نشان میدهد. ۳روز بی آب بی آذوقه بدون حمایت! او ذاتا مخالف ورود به خاک عراق بود و نام قرارگاه کربلا را به خاتم تغییر داد *جلسه ۵ آذر ۶۳ ! کودتای خزنده در سپاه و برکناری فرماندهان مخلص سپاه:* در پی انتشار یک سند تاریخی و محرمانه در سال ۹۹، روایت جدیدی از مدیریت محسن رضایی بر سپاه پاسداران مشخص شد. در پی شکست‌های پیاپی ایران در خاک عراق، جلسه مهمی در مرکز فرماندهی جنگ برگزار می‌شود که در آن فرماندهی سپاه مورد انتقاد سپاهیان ناراضی قرار می‌گیرد. در این جلسه به نقش حسین طائب در نفوذ یک جریان سیاسی خاص به این نهاد، و اقدامات حسین نجات در پرونده سازی امنیتی برای سپاهیان منتقد اعتراض می‌شود. بعلاوه، انتصاب مدیران ناآشنا با جنگ، از جمله محسن رضائی و محمدباقر ذوالقدر، به سمت‌های کلیدی مورد انتقاد قرار می‌گیرد. برخی معترضان از فرماندهانی انتقاد می‌کنند که *«می‌نشینند توی قرارگاه، توی لندکروزها، اما وقتی عملیات شروع می‌شود، نیروی بسیج… بدون پشتیبانی و تدارک و از همه مهمتر بدون یک خاکریز رها می‌شود به امید خدا»*. آنها در مقابل، به برخورد حذفی با فرماندهان مهم نظامی همچون داود کریمی، علی موحد دانش یا احمد متوسلیان انتقاد دارند و در مورد وقوع «کودتای خزنده در سپاه» هشدار می‌دهند. حسن بهمنی، معاون وقت طرح و عملیات سپاه تهران و مسئول عملیات تیپ ۱۰ سیدالشهدا در این جلسه می‌گوید: *«اصل قضیه این است که همین الان، برادر محسن رضایی همه می‌دانند که ایشان قبل از اینکه به عنوان فرمانده کل سپاه منصوب بشوند از مسائل نظامی اطلاع نداشتند، بعد از این هم که منصوب شدند توی قرارگاه‌ها نشسته‌اند با دستیاران‌شان. کسانی هم که توی قرارگاه‌ها می‌نشینند چیزی یادنمی‌گیرند. بچه‌هایی هم که مثل حاج علی موحد، حاج احمد متوسلیان، توی دل خون و آتش آن چیزهایی که باید یاد بگیرند [را یادمی‌گیرند] منزوی می‌شوند.* اصل قضیه و مشکلات ما در اینجا نهفته‌ است که فرماندهی ما آن طوری که باید و شاید نمی‌تواند در جنگ کار بکند.» بیشتر منتقدان این جلسه اگر چه بعضاً جزو فرماندهان هستند، اما چون به مدیران ارشد سپاه اعتقاد ندارند، در عملیات بعدی به عنوان بسیجی ساده به خط مقدم می‌زنند و کشته می‌شوند. تعجب نکنید اگر یک فرمانده گردان که مدرس علوم نظامی بوده است در جزیره مجنون بسادگی شهید میشود و حتی شایعه میشود از پشت گلوله خورده! برخورد با منتقدان در سپاه: احمد متوسلیان محمدابراهیم همت، مهدی باکری، محمدحسین باقری و محمدعلی جعفری افرادی بودند که جایشان را له منصوبان محسن رضایی دادند هاشمی در خاطراتش مینویسد صیاد شیرازی بخاطر اختلافش با من از سمت فرماندهی ارتش استعفا داد. (هاشمی فرماندهی جنگ را داشت و صباد دستورات محسن رضایی را اجرا نمیکرد) رضایی بلافاصله پس از جلسه مذکور برخورد با منتقدان را شروع می‌کنند. اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات همان روز می‌نویسد: «بعداز ظهر، آقایان محسن رضایی و محسن رفیق دوست و سیدجلال ساداتیان [مسئول دفتر وقت هاشمی] آمدند. گزارش مراسم معرفی فرمانده سپاه پاسداران تهران را آوردند که عده‌ای از مخالفان، شلوغ و اغتشاش کرده بودند. اجازه تعقیب آنها را می‌خواستند.» رضایی ۴ روز قبل هم، با درخواست «برخورد خشن» با منتقدانش به سراغ فرمانده جنگ رفت. در خاطرات اول آذر ۱۳۶۳ هاشمی رفسنجانی آمده: «پیش از ظهر، آقای محسن رضایی آمد. از
🔮من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام، حرف را صریح وصادقانه میگویم. 💎
ماند. *محسن رضایی بعد از امام همواره در زمین هاشمی بازی کرده است و هیچکس جز خودش او را اصولگرا و انقلابی نمی داند*
🔮من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام، حرف را صریح وصادقانه میگویم. 💎
تحرک مخالفانش در سپاه و کارشکنی در منطقه تهران، علیه فرماندهی سپاه اظهار ناراحتی شدیدی و درخواست اجازه برخورد خشن‌تر و تنبیه مخالفان را داشت.» درخواست محسن رضایی، ظاهراً پس از آن صورت می‌گیرد که او در باختران تجربه سختی را پشت سر می‌گذارد. در خاطرات ۲۵ آبان هاشمی رفسنجانی آمده: «آقای محسن رفیق‌دوست اطلاع داد امروز در باختران، در جلسه‌ای از طرف بعضی از پاسداران به محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران اعتراض و اهانت شده‌است.» در خاطرات حمید داودآبادی از مورخان جنگ ایران و عراق آمده که در ابتدی جلسه‌ ای در پادگان ابوذر در در پاییز ۶۳، مجری مراسم اسامی عباس کریمی فرمانده وقت لشکر ۲۷ و معاونش محمدرضا دستواره را، به همراه کاظم رستگار فرمانده تیپ ۱۰ و معاونش می‌خواند که قاعدتاً در آن زمان، احمد غلامی بوده. مجری این فرماندهان را صدا می‌کند تا پهلوی محسن رضایی بنشینند، ولی هیچکدام جلو نمی‌آیند. پس از اختلاف‌ها، برخورد محسن رضایی با منتقدان آغاز می‌شود: «از روز بعد، لندکروزهای حفاظت اطلاعات سپاه، در پادگان چرخ می‌زدند و مثل فیلم‌های سیاسی - پلیسی، هر کس را که قبلاً شناسایی کرده بودند -و اکثراً بچه‌های لشکر ۱۰ بودند- دستگیر کرده و با خود می‌بردند. یاد برخورد پاترولهای عباس گنجی با منحرفان افتادبم! همان عباس گنجی که به ریاست کمیته منصوب شد و بعد منکر امام زمان شد! محسن رضایی دستور داد عکس منتطری در تمام دفاتر نصب شود ولی به دستور زرمخی مسئول تبلیغات، عکس‌های منتظری از اتاقها پایین کشیده شد… هر اتاقی عکس منتظری نداشت مسول اتاق دستگیر میشد! این کودتای اول محسن رضایی موجب ضعف در سپاه اسلام شد. [به گفته یکی از نیروهای اطلاعات و عملیات] دیشب، در ساختمان فرماندهی لشکر سیدالشهدا، ۶ ساعت جلسه بین محسن رضایی و مخالفین او بوده که کاظم رستگار جلوی محسن ایستاده و گفته که چرا نیروهای مجاهدین انقلاب را به کار می‌گیری و محسن هم همان‌جا جلوی همه گفته که تو منافق هستی و من می‌دهم به جرم نفاق دادگاهیت کنند.» کاظم رستگار فرمانده تیپ ۱۰ برکنار شد ولی بعنوان بسیجی ساده راهش را ادامه داد و در عملیات بعدی به عنوان تک تیرانداز ساده کشته شد. *اختلاف با صیاد شیرازی* در سال ۱۳۶۴ و بعد از عملیات قادر صیاد شیرازی ناکامی ارتش در این عملیات را ناشی از عدم همکاری سپاه دانست و این موضوع اختلافات پیش آمده بین رضایی فرمانده سپاه و صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی تا بدانجا رسید که رضایی در دیدار با روح‌الله خمینی درخواست کرد به او درجه امیری ارتش داده تا بتواند از امکانات ارتش برای سپاه و جنگ استفاده کند. به گفته رئیس اداره دوم ارتش در دهه ۶۰ سرهنگ محمدمهدی کتیبه محسن رضایی باعث کنارگذاشتن صیاد شیرازی از فرماندهی نیروی زمینی ارتش بود *کربلای ۴ و ۵* یکی از چالش‌های مدیریتی محسن رضایی در دوران فرماندهی کربلای ۴ و ۵ بود. هنگامی که عملیات شروع شد، نیروها بعد از گذشت چند ساعت با مشکل عجیبی روبرو شدند؛ در منطقه شلمچه جبهه باز شد ولی در منطقه خرمشهر و آبادان دشمن مقاومت عجیبی می‌کرد. محسن رضایی تصمیم می‌گیرد باقی نیروها از شلمچه ادامه تک بدهند ولی اکثر لشگرها در خرمشهر و آبادان بودند و برای انتقال به شلمچه و توجیه شدن و آمادگی پیدا کردن چند روز وقت می‌خواستند و از طرف دیگر دشمن در کل منطقه هوشیار شده و او هم نیروهایش را روبروی نیروهای ایرانی می‌آورد؛ بنابراین از نزدیکی صبح به نیروها دستور داده شد که عملیات را متوقف کنند و به عقب برگردند و نیروها تقریباً تا قبل از ظهر به عقب برگشتند *و ۱۲ روز بعد در اوج امادگی دشمن بلافاصله عملیات کربلای ۵ را در شلمچه اجرا کردند !!* که منجر به آزادسازی فقط ۱۵۰ کیلومتر از اراضی ایران شد ولی تلفاتش از ام الرصاص خیلی بیشتر بود. *چالش‌های سیاسی در فرماندهی جنگ و بی سرپرست گذاشتن سپاه وسط جنگ:* در پی اعلام تعلیق فعالیت حزب جمهوری اسلامی و زایش دو جناح چپ و راست در جمهوری اسلامی اختلافات سیاسی در حاکمیت بویژه بین رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر افزایش یافت و دامنه این اختلافات به جبهه‌های جنگ و سطوح فرماندهی سرایت کرد. *محسن رضایی در ۹ اردیبهشت ۱۳۶۶ در نامه‌ای به احمد خمینی با ذکر دلایلی* چون امکانات کم و پشتیبانی ضعیف و پیش‌بینی اینکه نیروهای ایرانی بدون رفع این مشکلات تلفات سنگینی خواهند داد از مقام فرماندهی کل سپاه استعفا داد و موجب تضعیف روحیه بسیجیان شد. *این استعفا مشابه استعفای میرحسین که با هدف سقوط دولت انجام شد ارزیابی شده است که هدفش تضعیف و حتی سقوط جمهوری اسلامی بود* آقای رضایی در استعفانامه خود نوشت که «علیرغم مقاومت‌های زیاد در مقابل مشکلات و نارسایی‌های میدان نبرد (که عمدتاً ناشی از افراد و عوامل داخلی جامعه و مسئولین کشور بوده‌اند)، مجبور به استعفا شده‌است» امام با این استعفای خائنانه مخالفت کرد و او تا سال ۱۳۷۶ در فرماندهی کل سپاه باقی
پیام مهم آیت‌الله رئیسی خطاب به جوانان: اگر به هر دلیلی از وضعیت فعلی ناراحت و گله‌مند هستید، نباید انتقام این دولت را از دولت آینده گرفت. مشارکت شما در انتخابات حتما می‌تواند آینده‌ای درخشان بیافریند. ❁❅❁❅❁❅❁❅❁
🍁 *﷽* 🍁 ✅ عبادتِ بدتر از گناه! 🔶 در زمان مولانا امام حسین (ع)، بعضی برای اینکه به عبادتشان لطمه نخورد، امام زمانشان را تنها گذاشتند و به جای آن، تفسیر قرآن گفتند و ذکر خواندند و حج به جا آوردند و... 🔶 امروز هم عده‌ای فکر می‌کنند‌ عبادت کردن مهمتر است، اما خودِ خدا می‌فرماید: «ای مؤمنان اگر خدا را یاری کنید، خدا هم شما را یاری می‌کند.» (سوره محمد، آیه۷) خدا به یاریِ ما نیاز ندارد، بلکه منظور از یاریِ خدا، یاریِ دین و پیامبر خداست. 🔶 نمی‌شود بنده‌ی خدا بود و امام زمان وقت را نشناخت؛ نمی‌شود خدا را عبادت کرد و نماینده‌ی خدا را یاری نکرد. ما باید جامعه را با امام مهدی (عج) آشنا کنیم. دشمن با فیلم، انیمیشن و بازی برای نوجوانان و جوانان قهرمان سازی می‌کند، به طوری که بچه‌ها سوپرمَن و بَتمَن و..‌. را بهتر از امام زمان (عج) می‌شناسند. با این حساب آیا ما کم کاری نکرده‌ایم؟ قطعا بسیار کم کاری کرده ایم. 🔶 عده‌ای هم از آن طرفِ بوم افتاده‌اند. به طوری‌که می‌گویند: عبادت برای افرادِ بیکار است. من که کارهای مهمتری دارم، نیازی به عبادت ندارم. در حالیکه عبادت، غذای روح است و روح بدون آن می‌میرد. ▪️ ظهور پدیده‌ای اجتماعی است. همه جهان باید مولانا مهدی موعود (عج) را بشناسند، تا به ارزشِ بودنش پِی ببرند و برای رسیدن به ظهورش دعا و تلاش کنند. 🔶 مولای حسین (ع) حی و حاضر زمان مولانا امام مهدی (عج) است، باید در زندگی خود با او مانوس باشیم، و برای سلامتی و فرج او بسیار دعا کنیم و از دعا مهم تر برای ظهورشان زمینه سازی کنیم، ولو با انتشار یک متن برای معرفی امام زمان (عج) باشد، انتظار فرج مولا عمل کردن است بی عملی نیست. 🏴 *یا مولانا مهدی (عج) ادرکنی*
🔴"الکی بو علی را به خودتان نچسبانید..." ⁉️ . ۱ شهریور روز عجیبیست!!! تقویم را که نگاه میکنی، نوشته روز بزرگداشت بو علی سینا - روز پزشک هر چه فکر میکنم نمیفهم که آخر این دو مقوله چه ارتباطی با هم دارند . اولا که، اگر بو علی الان در قید حیات بود، پزشکان به او مجوز طبابت نمیدادند، چون کارش بهداشتی نبود، چون کارش علمی نبود، چون کارش غربی نبود، چون کارش تقلیدی نبود، چون بو علی شیوه ی طبابتش با پزشکان فرق داشت خلاصه، برایش نامه مینوشتند که: . بسمه تعالی با سلام و احترام، به استحضار میرساند، مدتی است که فردی به نام آقای بوعلی(!) بدون داشتن مدرک دانشگاهی پزشکی و پاس کردن حتی یک واحد از دروس پزشکی، ادعای طبابت دارند و متاسفانه با استفاده از جهل مردم، به فعالیت های طبی و درمانی میپردازند. اتفاقا خیل کثیر مراجعه کنندگان به ایشان نشان دهنده ی توانایی بالای ایشان در فریب دادن عوام الناس است. با توجه به اینکه ادامه ی وضعیت موجود، سبب کسادی بازار یک سری از دوستان میشود، لطفا هر چه سریع تر از هر گونه فعالیت ایشان ممانعت به عمل آمده و ایشان را در بند کنید تا درس عبرتی بشود برای هر آن کس که میخواهد با فعالیت غیر علمی مردم را بفریبد و اموال آنها را چپاول کند. با تشکر . ثانیا، برترین اثر طبی آقای بو علی(!) کتاب قانون میباشد، که بدون شک یکی از برترین کتب پزشکی تاریخ میباشد، خب سوال بنده این است، کدام یک از پزشکان ما قانون را مطالعه کرده اند؟! آیا حتی یک فصل از آن را مطالعه کرده اند؟! آیا "یک صفحه" از آن را خوانده اند ؟؟! آیا اصلا اعتقادی به این کتاب دارند؟ . به هر روی، خوب که فکر میکنم میبینم ارتباطی بین روز پزشک و بو علی وجود ندارد! بهتر بود که روز بزرگداشت یا تولد یکی از همین دکترهای وزارت بهداشت میشد روز پزشک، چه اشکالی دارد، به پاس خدماتشان برایشان بزرگداشت بگیریم و آن روز را از این به بعد روز پزشک بنامیم... البته ما از این خادمان ملت زیاد داشته ایم، شایسته است که برای تک تکشان بزرگداشت بگیریم! . باری، "الکی بوعلی را به خودتان نچسبانید..." روز را به طبیبان کشور تبریک می‌گوییم.
🔴"الکی بو علی را به خودتان نچسبانید..." ⁉️ . ۱ شهریور روز عجیبیست!!! تقویم را که نگاه میکنی، نوشته روز بزرگداشت بو علی سینا - روز پزشک هر چه فکر میکنم نمیفهم که آخر این دو مقوله چه ارتباطی با هم دارند . اولا که، اگر بو علی الان در قید حیات بود، پزشکان به او مجوز طبابت نمیدادند، چون کارش بهداشتی نبود، چون کارش علمی نبود، چون کارش غربی نبود، چون کارش تقلیدی نبود، چون بو علی شیوه ی طبابتش با پزشکان فرق داشت خلاصه، برایش نامه مینوشتند که: . بسمه تعالی با سلام و احترام، به استحضار میرساند، مدتی است که فردی به نام آقای بوعلی(!) بدون داشتن مدرک دانشگاهی پزشکی و پاس کردن حتی یک واحد از دروس پزشکی، ادعای طبابت دارند و متاسفانه با استفاده از جهل مردم، به فعالیت های طبی و درمانی میپردازند. اتفاقا خیل کثیر مراجعه کنندگان به ایشان نشان دهنده ی توانایی بالای ایشان در فریب دادن عوام الناس است. با توجه به اینکه ادامه ی وضعیت موجود، سبب کسادی بازار یک سری از دوستان میشود، لطفا هر چه سریع تر از هر گونه فعالیت ایشان ممانعت به عمل آمده و ایشان را در بند کنید تا درس عبرتی بشود برای هر آن کس که میخواهد با فعالیت غیر علمی مردم را بفریبد و اموال آنها را چپاول کند. با تشکر . ثانیا، برترین اثر طبی آقای بو علی(!) کتاب قانون میباشد، که بدون شک یکی از برترین کتب پزشکی تاریخ میباشد، خب سوال بنده این است، کدام یک از پزشکان ما قانون را مطالعه کرده اند؟! آیا حتی یک فصل از آن را مطالعه کرده اند؟! آیا "یک صفحه" از آن را خوانده اند ؟؟! آیا اصلا اعتقادی به این کتاب دارند؟ . به هر روی، خوب که فکر میکنم میبینم ارتباطی بین روز پزشک و بو علی وجود ندارد! بهتر بود که روز بزرگداشت یا تولد یکی از همین دکترهای وزارت بهداشت میشد روز پزشک، چه اشکالی دارد، به پاس خدماتشان برایشان بزرگداشت بگیریم و آن روز را از این به بعد روز پزشک بنامیم... البته ما از این خادمان ملت زیاد داشته ایم، شایسته است که برای تک تکشان بزرگداشت بگیریم! . باری، "الکی بوعلی را به خودتان نچسبانید..." روز را به طبیبان کشور تبریک می‌گوییم.
11.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاران چه غَریبانه ؛ رفتند از این خانه… هم سوخته ، شمعِ ما… هم سوخته ، پَروانه بِشکسته سبوهامان… خون‌ است به دلهامان… فریاد و فُغان دارد ؛ دردی کش مِیخانه. هَر سوی نظَر کردم ؛ هر کوی گذر کردم… خاکِستر