eitaa logo
🔮من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام، حرف را صریح وصادقانه میگویم. 💎
906 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
22.1هزار ویدیو
94 فایل
انقلابی بودن میعارنیست انقلابی ورهروماندن پای ارزشهاهنراست من انقلابیم ۵۷ گروه میثاق با شهدا https://eitaa.com/joinchat/2230386699C64b9b33430
مشاهده در ایتا
دانلود
3.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی ما خواب بودیم ابرقهرمان ایرانی در فلسطین قهرمان میساخت. یحیی سنوار عزیز از میگه:❤️
✔️ سه دروغ در یک‌خط؟! 🔺روحانی نوشته است: «من در اوج انسداد و سرخوردگی سیاسی جامعه ایران در دو انتخابات پیاپی در سال‌های ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ با آرایی فزاینده در رقابتی سخت و در حالی که ارکان مهم حاکمیت علیه من علناً فعالیت می‌کردند، از سوی شما مردم به عنوان رئیس‌جمهوری اسلامی ایران انتخاب شدم.» سه دروغ در یک‌خط؟! 🔹شما و دوستان‌تان سال‌هاست القا می‌کنید که کشور در انسداد سیاسی است. این خیلی غیرسازنده و کینه‌ورزانه است. ۳۰ سال از ۴۵ سال انقلاب را در قدرت بودید، رئیس‌جمهور شدید، در دالان‌های سازمان ملل دنبال دیدار‌های آرمانی‌تان با کدخدا بودید، و هنوز می‌گویید انسداد سیاسی؟! 🔹اگر قول مرحوم هاشمی را بپذیریم که شما فقط ۳ درصد رأی داشتید و با حمایت ایشان که در آن زمان رویکردی منتقدانه پیش گرفته بود، پنجاه به علاوه هفت‌دهم‌درصد رأی آوردید، چطور وقتی با حمایت یک منتقد و مخالف رأی می‌آورید، اسم این رخداد را انسداد می‌گذارید؟! در طول تاریخ اصلاح طلب ها دچار-------
4.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌❤️ویدئویی از معلم دبستان پسرانه شهید میراب طرقی در حاشیه شهر مشهد، در جریان سیل امروز که در فضای مجازی پربازدید شده است
سلام. *دارم به خانه سالمندان ميروم* این متن توسط یک خانم نویسنده بازنشسته نوشته شده که احساسش را زمان انتقال به خانه سالمندان به نگارش در آورده است: *دارم به خانه سالمندان میروم،مجبورم.* وقتی زندگی به نقطه ای میرسد که دیگر قادر به حمایت از خودت نیستی، بچه هایت به نگهداری از فرزندان خودشان مشغول اند و نمی توانند ازتو نگهداری کنند، این تنها راه باقی‌مانده است. خانه سالمندان شرایط خوبی دارد: اتاقی ساده، همه نوع وسایل سرگرمی، غذای خوشمزه، خدمات هم خوب است. فضا هم بسیار زیباست اما قیمتش ارزان نیست. حقوق بازنشستگی من به سختی می تواند این هزینه را پوشش دهد. البته اگر خانه ی خودم را بفروشم به راحتی از پس هزینه اش برمی آیم. می توانم در بازنشستگی خرجش کنم؛ تازه ارث خوبی هم برای پسرم بگذارم. پسرم میگوید : «پول ها و اموالت باید به خودت لذت بدهد. ناراحتِ ما نباش.» حالا من باید برای رفتن به خانه سالمندان آماده شوم. به هم ریختن خانه خیلی چیزها را دربرمی گیرد: 1⃣ جعبه ها، چمدان ها، کابینت و کشوها که پر از لوازم زندگی است، لباس ها و لوازم خواب برای تمام فصول. 2⃣ از جمع کردن خوشم می آمد. کلکسیون تمبر، ده ها نوع قوری دارم. کلکسیون های کوچک زیاد، مثل گردنبندهایی از سنگ کهربا و چوب گردو و از این قبیل. 3⃣ عاشق کتابم. کتابخانه‌ام پر از کتاب است. انواع شیشه بطری مرغوب خارجی. از هر نوع وسایل آشپزخونه چند ست دارم. 4⃣ دیگ و قابلمه و بشقاب و هر چه که می شود دریک آشپزخانه پر تصور کرد. ده ها آلبوم پر از عکس و... به خانه پر از لوازم نگاه می‌کنم و نگران می شوم. خانه سالمندان تنها یک اتاق با یک کابینت، یک میز، یک تخت، یک کاناپه، یک یخچال، یک تلویزیون، یک گاز و ماشین لباسشویی دارد. دیگر جایی برای آن همه وسایلی که یک عمر جمع کرده ام ندارد. یک لحظه فکر می کنم مالی که جمع کرده ام، دیگر متعلق به من نیست. در واقع این مال متعلق به دنیاست. به این ها نگاه می کنم، با آن ها بازی می کنم، از آن ها استفاده می کنم، ولی نمی توانم آن ها را با خودم به خانه سالمندان ببرم. می خواهم همه اموالم را ببخشم، ولی نمی توانم؛ هضمش برایم مشکل است. از طرفی بچه ها و نوه هایم برای کارهایم و این همه چیز جمع آوری شده ارزش آنچنانی قائل نیستند. به راحتی می توانم تصور کنم که آن ها با این همه چیزی که با سختی جمع کرده ام، چطور برخورد می کنند: همه لباس ها و پوشاک گران قیمت دور ریخته می شود. عکس های با ارزش نابود می شود، کتاب ها، فله‌ای فروخته می شود. کلکسیون هایم چه ؟؟!!!! مبلمان هم با قیمتی بسیار کم فروخته می شود. از بین کوه لباسی که جمع کرده بودم، چند تکه برداشتم، چند تا وسیله آشپزخانه، چند تا از کتاب های مورد علاقه‌ام و چند تا قوری چای. کارت شناسایی و شهروندی، بیمه، سند خانه و البته کارت بانکی، تمام. این همه متعلقات من است. میروم و با همسایه‌ها، خداحافظی می‌کنم.... سه بار سرم را به طرف درب خانه خم می کنم و آن را به دنیا می سپارم. *بله در زندگی، شما روی یک تخت می خوابید و در یک اتاق زندگی می کنید بقیه اش برای تماشا و بازی است.* بالاخره مردم بعد از یک عمر زندگی می فهمند: ما واقعا چیز زیادی نیاز نداریم. 1⃣ دور خودتان را برای خوشحال شدن، خیلی شلوغ نکنید. 2⃣ رقابت برای شهرت و ثروت خنده دار است. 3⃣ زندگی بیشتر از یک تختخواب نیست. 4⃣ افسوس که هر چه برده ایم، باختنی است. 5⃣ برداشته ها، تمام گذاشتنی است. پس در لحظه و حال زندگی کنید. زیاد در گیر تجملات، خانه، ماشین و.... نباشید. *در یک کلام انبار دار نباشید.* *سبکبال باشید، از زندگی لذت ببرید، خوب باشید، با خودتان، با دیگران، با همه.* « خوب بخورید ، خوب بپوشید ، خوب سفر کنید ، زندگی را زیاد سخت نگیرید « توصیه میکنم حتما بخونید ، این برای همه ما هست ، امروز پدر و مادران ما ، فردا برای ما.... این پست درس خیلی مهمی به ما می‌دهد، ما در صحنه تئاتر زندگی ۶۰-۸۰ سال زندگی می‌کنیم، هیچکدام از وسائل صحنه تئاتر، مال ما نیست، متعلق به صحنه تئاتر است. وقتی هم گه بازی ما تمام شد، می‌آییم، پایین... دلبستگی و تعلق خاطر به این داشته‌ها، خطائی راهبردی است. مطلبی است،که توصیه میکنم که چند بار بخوانیم. اللهم عجل لولیک الفرج.
💢 قشنگ معلومه موقعی که عقل رو تقسیم می‌کردن براندازا غایب بودن :)) 🔹‌تا دیروز که فردوسی‌پور باهاشون ناهار می‌خورد، قربون‌صدقه‌ش می‌رفتن و الگوی براندازا بود، حالا که رفته نمایشگاه کتاب شده سوء‌استفاده کننده:))
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کی فکرش رو می کرد ناصر نقویان، کارش به اینجا برسه و ویدئو بده و تبلیغ شراب خواری بکنه، کم خوردن اونو نور بدونه!!! خداوند عاقبت همه ما رو ختم به خیر بکنه، إن شاءالله 🤲