eitaa logo
🔮من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام، حرف را صریح وصادقانه میگویم. 💎
906 دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
21.9هزار ویدیو
94 فایل
انقلابی بودن میعارنیست انقلابی ورهروماندن پای ارزشهاهنراست من انقلابیم ۵۷ گروه میثاق با شهدا https://eitaa.com/joinchat/2230386699C64b9b33430
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عبرت تاریخ *کریم‌خان* زند پادشاه *لک* از دیدارش از مردمان *ایذه* می گوید : در آنجا مردمانی دیدم که در سخاوت بی‌نظیرند و در شجاعت کم‌نظیر .‌ در لشکرکشی به آن دیار ، به *مالمیر* رسیدیم شب شد و در دامنه‌ی کوهی اردو زدیم شبانه برای سرکشی به لشکریان گشت زدم در میانه‌ی کوه ، آتشی دیدم که نظرم را جلب کرد با یکی از همراهان بدان سوی رفتیم در کنار آتش مردی نشسته بود که تصور کردم ایستاده است نشسته‌ی آن ، به قدّ یک انسانِ معمولی بود . کلاهی بر سر داشت که به تاجِ شاهی شبیه بود کلاهش نظرم را گرفت درودش دادیم جواب داد بدون اینکه تکانی بخورد با دستش تعارف به نشستن کرد گویی که یک چوپان بر او وارد شده است به مزاح به او گفتم : کلاهت به تاجِ ما ، می‌مانَد نگاهش را متوجهم کرد و گفت : کلاهِ من ، از اصالت است ، تاجِ شما ، از قدرت . کنایه‌اش رنجورم کرد خواستم انتقام بگیرم به او گفتم : پس مرا می شناسی و از جا برنخاستی؟ با لبخند گفت : نشسته‌ام که چون تویی برخیزد مرا ، بیلی‌ست و تورا  ، شمشیری بسیار پخته سخن می‌گفت که جایِ جسارت به او ، باقی نبود . از احوال پرسیدم و اینکه قدرتِ ما را چگونه می‌بیند گفت : مردمانِ این دیار ، کشاورزند و سر به کارِ خود دارند ولی اگر کسی به نانشان حمله کند ، به جانش حمله خواهند کرد . در کلامش تهدید بود با نیش خندی گفتم : صبح معلوم می‌شود ، همان خنده را تحویلم داد و گفت : صبح معلوم می شود . لختی نشستیم و از کاسه‌ی ماستش خوردیم و به لشکرگاه برگشتیم شب از نیمه گذشته بود ، که بخواب رفتیم . صبح ، همهمه‌ی سپاه ، مرا بیدار کرد از دربان پرسیدم ، چه خبر شده؟ پریشان گفت : آقا ، اسبانِ سپاه را برده‌اند . از خیمه بیرون زدم کفشی برای پوشیدن نبود کفش و سلاح را ، هم برده بودند با سپاهیان ، با پایِ برهنه ، به سمتِ روستایی روان شدیم . بدانجا که رسیدیم از جلال و جبروتمان چیزی نمانده بود چون گدایان و درماندگان سراغ خانه‌ی کدخدا را گرفتیم به دربِ خانه که رسیدیم ، دروازه‌ی چوبینش باز بود خانه‌باغی وسیع ، که پُر از درختانِ میوه بود ولی از میوه خبری نبود . در ایوانِ خانه‌ای در آخرِ باغ ، مردی ایستاده و خیر مقدم می‌گفت ، گفت : بفرمائید . تعدادمان زیاد بود من و همراهان به آنها درود فرستادیم و با تکبری که با خود داشتیم ولی با آن اوضاع نابسامان خواستم وارد شوم که جوانی برومند با آفتابه‌ی مسی پُر آب جلو آمد بر دست و صورتم آبی زدم و آفتابه را روی پاهایم گرفت . مرد به سپاهیان اشاره کرد که در کنارِ جویِ آبی که از میانِ باغ می‌گذشت ، دست و صورت بشویند . سپاه مشغول شستشو بود که مرا تعارف به داخل کرد گویی از قبل سالن‌های آن اِمارت برای پذیرایی آماده بود در محوطه‌ی باغ هم ، فضایی بزرگ برای نشستن مهیا شده بود از من و از سپاهیانم به خوبی پذیرایی شد استراحتی کردیم و زمان به شب نزدیک می‌شد به کدخدا گفتم : مرا می شناسید؟ نگاهی کرد و گفت اگر کلاهی بر سر داشتی بهتر می‌شناختم ولی با این سپاهی که به همراه داری می‌شود شناخت آنان سخنشان را با هنر بیان می‌کردند مرا در لفافه ، شاهِ بی تاج خطاب کرده بود کلامش را خوب می‌فهمیدم ولی با مهمان‌نوازی که کرده بود ، شرم داشتم که او را برنجانم گفتم : شما که این همه لطف کرده‌اید کلاهی هم بدهید . دست بر سینه بُرد و با احترام گفت : کلاهِ ما ، برای شما بزرگ است ، تاجی را به شما هدیه خواهیم کرد . از کنایه‌ی بزرگیِ کلاهشان برای من ، به خشم آمده بودم ولی از تاجِ پیشکشی ، شرمنده . این مردمان در کلام و مقام ، بی‌نظیر بودند وقتی آماده برای رفتن شدیم همه‌ی سپاه را با کفش مخصوصی به نام خلاتک دیدم و گیوه‌ی خاصی که جلوی پای من گذاشتند کفشی بسیار نرم و سبک که انسان از پوشیدنش لذت می‌برد . از دربِ باغ که خارج شدیم اسبانی زین کرده و آماده در محوطه‌ی بیرون بسته بودند با تعجب آن همه اسب و زین را نگاه کردم و خواستم سخنی بگویم که کدخدا با اشاره‌ی دست گفت : اسبِ شما آن اسبِ سفید است اسبی بسیار زیبا گفتم : این همه سخاوت از کیست؟ گفت : خان گفته ، به شما بگویم ما رعیتیم و سَرِمان به کارِ خودمان است اگر کسی به نانمان حمله کند ، به جانش حمله می‌کنیم و اگر شاهی ، مروّت پیشه کند ، برایش جان می‌دهیم و تاجش هدیه می‌کنیم . تکبر را از خود دور کن و شاهی کن تا رعیت در رفاه باشد . می‌گویند به همین علت کریم‌خان لقبِ *وکیل‌الرعایا* را برای خود برگزید .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️ ورود لاشخورهای سیاسی به میدان برای روشن کردن آتش فتنه‌ای دیگر 🔸مثل همیشه مدعیان صف اول دفاع از هنجارشکنان اینبار هم از فرصت بدست آمده در قم را غنیمت شمرده و خیلی سریع و بدون تحقیق در مورد اصل ماجرا روحانیت را به عنوان مقصر اصلی حادثه معرفی می کنند. ⁉️واقعآ باید باور کنیم که این افراد دلسوز دین و آبروی روحانیت هستند؟ ⁉️واقعاً باید باور کنیم که پشت موضع گیری امثال این افراد هیچ منافع جناحی نیست. در واقع در پس این واکنشها اتاق جنگ مشترکی توسط این افراد و رسانه‌های خارج نشین شکل گرفته تا کشور را با حوادث مشابه مرگ مهسا درگیر فتنه ای دیگر کنند. ‼️استفاده از کلمه مادر برای این زن هتاک کلید واژه‌ای بود که در اکثر رسانه‌های اصلاحات و معاند خارج نشین برای تحریک احساسات مردم به کار برده شد. درحالی که این شخص اصلاً مادر این بچه نبوده است. 🔸سکوت و تاخیر برخی از متولیان امر هم در موضع گیری بعد از این اتفاق جالب توجه است که چرا بعد از سوء استفاده این فرصت طلبان همیشه در صحنه، یا واکنشی از خود نشان ندادند یا زمانی به مسئله ورود کردند که دشمن روایت خود را در فضای مجازی تمام و کمال انتشار داده بود.
✅یادداشت آناج؛ 🔴یک میتینگ سیاسی و چندین حاشیه 👈علیرضا منادی که پیش از انتخابات، در ليست شورای ائتلاف نیروهای انقلاب دیده میشد، پس از انتخابات مراسم قدردانی خود را به محملی برای طعنه و کنایه به نیروهای انقلاب تبدیل کرد. 👈مهم ترین تعجب ناظران‌، حمایت علنی پزشکیان، چهره شاخص اصلاح‌طلبان استان از نامزد لیست موسوم به نیروهای انقلاب در مسجد آیت الله انگجی بود. 👈حضور و حمایت علنی و تمام قد پزشکیان از منادی، ابهام بزرگ جریان انقلابی است. 👈و حاشیه دیگر این مراسم، سخنرانی آقای «موسوی‌شناس»، در حمایت از منادی و تضعیف نهاد مسجد بود. 👈او در سخنان خود با خلق دوگانه مسجد و مدرسه، عملاً تضعیف نهاد مسجد را نشانه گرفت. 👈این در حالی است که تقویت مسجد و مرجعیت نهاد مسجد در بین مردم، یکی از پرتکرارترین کلیدواژه‌های امام جمعه تبریز در سالیان اخیر بوده است. 🌐 t.me/anajnews 🌐 instagram.com/anajnews_ir 🌐 eitaa.com/anaj_news ⚡  rubika.ir/anaj_news متاسفانه آناج محترم شیپور را از طرف گشاد اش میزند اولین علامت سؤال بزرگ این بود که شورای ائتلاف چگونه و با چه سازوکار و با چه شعبده بازی در لیست خود به منادی رسیده بود. ۲/سؤال این نبود که پزشکیان چطوری از نفر لیست شورای ائتلاف حمایت کرده است چون منادی بیش از آنکه با ائتلاف سازگاری داشته باشد با پزشکیان سازگاری دارد اگر پزشکیان از نفر لیست شورای ائتلاف میخواست حمایت کند چرا از سایر نفرات لیست شورای ائتلاف حمایت نکرده است و از منادی فقط حمایت کرده این نشان دهنده این است که در میان آنان قاعده « این همانی» «هم زاد پنداری و هم کیش پنداری»ساری و جاری است. ۳/حتی سؤال مردم این نبود که چرا ایمانی از منادی حمایت کرده است چون مردم معتقد هستند منشأ و مأخذ فکری هر دوی آنان یکی است و کسی که با شعبده بازی منادی را در لیست گنجانده( این تعبیر از بعضی نیروها و اعضای شورای ائتلاف است) طبیعی است که در مسجد انگجی نیز از او حمایت کند و اگر حمایت نکند نمک به حرامی کرده است... ۴/ سؤال اساسی این بود که معمم دیگری که منصوب به مصلی و منتسب به بیت امام جمعه است و می باید بی طرف بماندچرا در حمایت از منادی خطبه سرایی کرده است. ۶/ و سوال دیگر این است که چرا تابحال دفتر و بیت امام جمعه موضع گیری و این سو گیری را محکوم نکرده است. ۷/ و مطلب آخر اینکه این سخنران منتسب به دفتر و بیت فقط نهاد مسجد را تضعیف نکرده بلکه اتهام بزرگی به نظام و دولت و وزارت کشور و فرمانداری و هیئت مردمی اجرایی، و هیئت نظارت و شورای نگهبان ، و نیروهای مخلص و مردمی سر صندوق در مساجد زده است و متأسفانه فرمانداری تبریز شکایت از فرد هتاک را موکول به اذن امام جمعه و استاندار نموده است. ۸/ سوال بعدی این است که حال که فرماندار شکایت از فرد هتاک را موکول به اذن امام جمعه و استاندار نموده است آیا این بزرگواران اذن شکایت داده اند یا نه؟ و اگر اذن نداده اند دلیل اش چیست؟ و چرا فرماندار را باز خواست نکرده اند که برای اجرای وظایف مصرح و استیفای حق و حقوق نظام و مردم چه نیازی به استیذان و خرج شدن آنان برای ترک فعل بوده است؟ خبرگزاریها و پایگاههای خبری باید چشم و‌گوش بیدار و زبان گویای مردم باشند از آناج محترم انتظار میرود که سراغ کشف پاسخ این سوالات برود نه اینکه جرم و اتهام تهمت زنندگان را در حد کلمه تضعیف مسجد تقلیل دهد.