جانم رضا جانم رضا…
به خاک مقدمش بوسه زن شد، چو سَرو و نسترن،یاس و سُنبُل
به موقعِ ورودِ به قم شد تمام ِ محملش غرقه در گل
دلا بسوز دلا بسوز از داغ زینب و شام پر بلا
به یاد آن دمی که دید رأس برادرش را به نیزه ها
هجمه و ازدحام، طعنه ی خاص و عام
رأس ِ بر نیزه و، سنگ ِ بالای بام
مولا حسین مولا حسین…
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
کبوتر حرمت شد دل زمینگیرم
کشید پای تو را آسمان به تقدیرم
رواقهای تو را پر کشیده ام بانو…
بجز حریم تو از هر چه آسمان سیرم
توان دیدن خورشید کار هر کس نیست
ولی نگاه از آن بارگه نمی گیرم
تو نبض زندگیم را به دست خود داری
مسلم است که با رفتن تو می میرم
مدینه قسمت پرواز من نخواهد شد
چرا که با قفس خود هنوز درگیرم
کنار پنجره های ضریح تو هر بار
بقیع می روم آنجا قرار می گیرم
خدا نخواست که پابند نامه ها بشوم
اشعار زیبا برای وفات حضرت معصومه (س)
حضرت معصومه (س) در روز دهم یا دوازدهم ربیع الثانی سال 201 هـ . ق در شهر قم از دنیا رفتند، از این رو در ادامه اشعار بسیار زیبا برای وفات حضرت معصومه را ملاحضه می نمایید.
دختر با کرامت و فداکار امام موسی بن جعفر (ع) و خواهر امام رضا (ع) حضرت معصومه سلام الله علیها که در سال 201 هجری وفات یافتند، در قم و محلی بنام باغ بابلان به خاک سپرده شدند که این منطقه مرقد فعلی ایشان است. ایشان به دعوت موسی بن خزرج راهی قم شدند و در همانجا بدون دیدار برادر بزرگوارشان از دنیا رفتند. ضمن تسلیت این ایام حزن انگیز از شما کاربران بخش گوناگون نمناک گرامی دعوت میکنیم تا اشعار و دلنوشته هایی در باب وفات حضرت معصومه (ع) بخوانید.
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
ای غبــــار آستــــانت، آبـــروی اهــــل قــم
داده زینت خــاک زوارت بــه روی اهــل قــم
وصف تو محفل به محفل، گفتگـوی اهل قم
روز و شب چشم عنایاتت به سوی اهل قم
آفتــاب و مــاه، تـا در چـرخِ گیتی پرور است
سایۀ گلدسته هایت بر سرِ این کشور است
دخت موسایی وصد موسی مقیمِ طور توست
وسعت ملک خـدا، غـرق شعـاع نــور توست
عصمت و تقوا و پاکی و شرف،منشور توست
قم اگر گردیده مشهور جهان، مشهور توست
نه فقط«موسی بن جعفر»را سرورِ سینه ای
چـارده معصــوم را ســر تــا قــدم آیینـه ای
نخـل موسـای ولایت، بــر نـدارد مثـل تـو
بعـد زینب فاطمــه، کوثــر نـدارد مثـل تـو
هفتمین بحر شـرف، گوهر ندارد مثـل تـو
حجت هشتم، رضا، خواهر ندارد مثـل تـو
چارده خورشیدِ خورشیـد آفرین را کوکبی
بر سر دست پدر، هم فاطمه، هم زینبی
ای بـه جـان و پیکـر پاکت، سلام فاطمه
بضعــــه پیغمبـــر اکـرم، تمــــام فاطمه
از دهانـــت ریختــــه دُرِّ کـــلامِ فاطمــه
بر تو چون زهرا برازنده است، نامِ فاطمه
گفتگویت یاد از «امّ ابیهــا» می کند
تا رضا روی تو بیند، یاد زهرا می کند
خاک قم بالد که دارد نقشِ جای پای تو
وحیِ مُنزَل جوشد از گفتارِ روح افزای تو
می بـرد دل از امـامـان هُـدا، سیمای تو
تـا صـف محشـر ســلام الله بـر آبـای تو
گر جهان بار دگـر «موسی بن جعفر» آورد
می توان چون حضرت معصومه، دختر آورد
روی تو روی بهشت و خوی تو خوی بهشت
نی عجب کز سینه ات بوی پدر، بوی بهشت
قم شـده بـا مقـدم نـورانیَت، کوی بهشت
محو شد از ذهن اهل قم، هیاهوی بهشت
تا به سـوی قم تو را طی سفـر، آغاز شد
یک در جنّت به خلق، از جانب قم، باز شد
شعلـۀ داغ پـدر بـر سینـه می زد آذرت
بود از هجر رضا سـوز دل و چشم ترت
حیف در سنّ جوانـی مثل زهرا مادرت،
بعد هفده روز پر زد مـرغ روح از پیکرت
کس نداند آتش داغت به اهل قم چه کرد
با دل زار رضـا آن حجت هشتـم، چـه کرد
اهل قم کز مکتبت علـم حـدیث آموختند
پای تا سر در عزایت چون شرار افروختند
دیده بر تابــوت تـو از چــار جانب دوختند
روز تشییعت به یـاد دفن زهـرا سوختند
پیکــر پـاک تـو را روز از زمیـــن برداشتند
جسم زهرا را دل شب در لحد بگذاشتند
تربت پـاک تــو را مـــادر زیــارت می کند
هم رســول الله، هم حیدر زیـارت می کند
هم رضا، هم موسی جعفر زیارت می کند
هـر امـام و هــر پیــام آور زیــارت می کند
بارگاه قدس تو، برتـر ز عرش کبریاست
تا خدا دارد خدایی کعبه دل های ماست
ای مـــزارت کعبـــۀ دل، تربتت، بیـت الحـــرام
تا تـو را – یا فاطمه! – در شهـر قم باشد مقام
ازخراسان می دهد هر صبح، خورشیدت سلام
گویــی از قبـــر رضـــا، بــر اهــل قم آید پیام:
هر که چون«میثم»به خاک این حرم صورت بهشت،
روز محشـر می شـود واجـب بــرای او بهشت
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
سلام خواهر قرآن، سلام دختر دین
سلام مادر عصمت، سلاله یاسین
سلام دختر طاها و نور و طور سلام
سلام ای گهرِ هفت بحـر نور، سلام
تو وارث شرف و احتـرام فـاطمه ای
تو دختِ موسیِ کاظم تمام فاطمه ای
عجیب نیست که بابا به تو سلام کند
و یـا امـام رضـا در بـرت قیـام کند
تو پـاره ای ز تـن پاک احمدی، بانو
تـو مــادرِ قــمِ آل محمّـدی، بـانو
حریـم تـو حـرمِ یازده امام هُداست
مزار گمشده فاطمه در آن پیداست
تو شوی نکـرده بـرای تمام خلق، امی
تو زینبِ دگرِ فاطمه، به شهر قمی
به حُرمت حَرَمت انبیـا قیـام کنند
زیــارتِ حــرمِ یــازده امـام کنند
تـو چـون امـام رضـا دُرّ هفـت دریایی
بـه چشم آل محمــد همیشـه زهــرایی؟
سزد که اهل سماوات، خاک پات شوند
...... به راه دین و وَلا سربه دار باید شد......
همیشه دَر ره حَق پای کار باید شد
شریک درد و غمِ روزگار باید شد
در این زمانه ی حسّاس و پُرفَراز و نشیب
برای غمزدگان ، غمگسار باید شد
در این مَسیر اللهی هَماره با دل و جان
صدیق و جان بِکَف و استوار باید شد
به راه دوست رَسَد هر بلا و درد و مُحن
صَبور و مُحکم و با اِقتدار باید شد
برایِ عِزّ و جلال و سعادتِ دارین
به عُمرِ خویش، ولایتمدار باید شد
زِبهر حفظِ مَرام و رضایِ حضرتِ دوست
به راه دین و وَلا سَربه دار باید شد
همیشه مثلِ شهیدان راهِ دینِ خدا
به این نظام و وَطن جانّثار باید شد
نَخُست خون گلو در رهَش بداد و سپَس
به سویِ حضرتِ حَق رَهسپار باید شد
برای حفظِ حَریم شریف آل الله
مدافع حرم کوی یار باید شد
به روز حدثه همچون مدافعان وَطن
میان مَعرَکه دشمن شکار باید شد
به سَعی و همّت و همیاری و بصیرت خویش
به دین و مکتب خود افتخار باید شد
در این سَفینه ی دریای پُر تَلاطُم دَهر
به ناخُدای دِل آگاه یار باید شد
زراه دین و وَلا گر دَمی شوی غافل
بحال و روز خودت اشگبار باید شد
عزیز هر دو جهان خواهیَ اَر شَوی ستّار
به راه مَکتَب خود پایدار باید شد
التماس دعا ستار رزّاقی محرم ۱۴۰۱..
حضرت معصومه به هنگام شهادت پدر که در سال 183 رخ داد ده سال داشت. و بیشتر دوران کودکیش را در ایام غم (زندانی پدر) گذراند، ولی زندگی در کنار برادرش ـ امام رضا ـ شعله های امید را در دلش زنده نگه می داشت. امّا با سفر تبعید گونه امام هشتم(ع) به مرو، حضرت معصومه یکسال بدون برادر در مدینه زندکی کرد. تا اینکه نامه ای از حضرت رضا به وی رسید، او که دلش برای دیدن برادر بی تاب شده، بلافاصله همراه عدّه ای از برادرانش به نامهای فضل، جعفر، هادی و قاسم و زید و تعدادی از برادرزاده ها و چند تن از غلامان و کنیزان مدینه را به قصد مرو ترک نمود.
در طول راه به ساوه رسیدند و وقتی مخالفین اهل بیت از رسیدن آنان به شهر مطلع شدند به آزار و اذیّت و جنگ با همراهان حضرت پرداختند و همه برادران و برادرزادگان حضرت معصومه(س) به شهادت رسیدند. هنگامی که حضرت جسدهای غرق به خون و پیکرهای صدمه دیده 23 تن از عزیزان خود را نقش بر زمین دید. به شدت محزون شد و در اثر این مصائب به شدت بیمار گردید.(1) و بنابر قولی از زهری که معاندان در غذایش ریختند مسموم شد.دختر والاتبار موسی بن جعفر با وضعیت جسمی و روحی که داشت و احساس ناامنی که در شهر ساوه می کرد فرمود: مرا به شهر قم ببرید که از پدرم شنیدم، شهر قم مرکز شیعیان ما می باشد.
وقتی بزرگان قم از آمدن آن بانو به شهرشان باخبر شدند، برای استقبال از ایشان مهیا گردیدند و موسی بن خزرج بزرگ خاندان اشعری در پیشاپیش جمعیت حرکت کرد و مهار ناقه آن حضرت را گرفت و در حالی که عدّه ای سواره و پیاده اطراف محملش تجمع نموده بودند با قربانی کردن مقدمش را گرامی داشتند آن سیده جلیله را در منزل خویش جای داد(2) و نعمت مهمانداری از حضرت در تاریخ 23 ربیع الاول 201 هـ.ق نصیب مردم قم شد.
در مدت اقامت ایشان در قم که هفده روز ذکر کرده اند در خانه موسی بن خزرج بسر می برد و در آنجا عبادتگاهی داشت که به راز و نیاز با پروردگار خویش مشغول بود، محل زندگی حضرت بعدها به صورت مدرسه درآمد و به مدرسه ستّیه (مدرسه خانوم) موسوم گردید.(3) و محراب عبادتش به بیت النور شهرت یافت که در طول زمان پناهگاه و محل زیارت دوستداران و متوسلین به حضرتش می باشد.
رحلت شهادت گونه
حضرت معصومه(س) با حرکت حساب شده خویش و به عشق دیدار برادر در رسوایی و افشاء حاکمان جور زمان ـ بنی عباس ـ متحمّل صدمات زیادی گردید و در روز دهم ربیع الثانی سال 201 هـ.ق پیش از آنکه دیدگان مبارکش به دیدن برادر روشن گردد در دیار غربت و در میان اندوه فراوان دلدادگان و دوستدارانش جان به جان آفرین تسلیم کرد.
بعد از وفات حضرت، مردم او را غسل داده و کفن نمودند و به سوی قبرستان بابلان محل فعلی حرم که ملکی از ملکهای موسی بن خزرج بود بردند تا به خاک بسپارند.
در این وقت بین جمعیت گفتگو در گرفت که چه کسی جنازه را داخل قبر گذارد. سرانجام متفق شدند تا شخصی به نام قادر که پیرمردی پرهیز کار و صالح بود این کار را انجام دهد. چون به سراغش رفتند ناگهان مشاهده کردند دو سواره که نقاب به صورت داشتند از طرف ریگزار بسوی آنان آمدند و از مرکب پیاده شده و به تجهیز آن بانوی مکرمه پرداختند. یکی وارد قبر شد و دیگری جسد پاک آن حضرت را برداشته به دست او داد تا به خاک سپارد. آن دو بزرگوار بدون اینکه با کسی تکلّمی کنند بر اسبهای خود سوار شده و از محل دور شدند.(4) بنابر نظر خیلی از بزرگان آن دو تن حضرت رضا(ع) و فرزندش امام جواد(ع) بودند.
بعد از پایان مراسم، موسی بن خزرج سایبانی از بوریا بر قبر شریف آن حضرت برافراشت، تا زمانی که حضرت زینب دختر امام نهم وارد قم گردید و قبّه ای از آجر بر مرقد مطهر بنا کرد.(5)
و بدین سان تربت پاکش در دل شهر قم قبله گاه ارادتمندان شیعه از سراسر جهان گردید
⚘﷽⚘
🌻برای محمودرضا :
🌷هیچوقت «التماس دعا» نمیگفت، هیچوقت «قبول باشه» نمیگفت، میدانستم شهادتش حتمی است برای همین یکی دو باری از او طلب شفاعت کردم اما سکوت کرد و هیچوقت از سر شکسته نفسی نگفت «ما لایق نیستیم» یا «ما را چه به این حرفها»، هیچوقت در مورد معنویات حرف نزد، اهل ادا نبود، تا جائیکه میتوانست آدم را میپیچاند که حرفی از زبانش راجع به معنویات نکشی، سلوک معنویش بسیار مکتوم بود و از هر حرف یا هر حرکتی که کوچکترین حکایتی از تقوای او داشته باشد همیشه پرهیز کرد.
معاملهای که با خدا کرده بود را تا آخر برای همه کتمان کرد و زهدی به کسی نفروخت. و بالاخره اینکه همه را رنگ کرد و رفت!
شهید محمود رضا بیضایی
✳️مقام علمی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیهم
روزى جمعى از شیعیان به قصد دیدار حضرت موسى بن جعفر(ع) و پرسیدن سوالاتى از ایشان به مدینه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم(ع) در مسافرت بود, سوالات خود را به حضرت معصومه که در آن هنگام کودکى خردسال بیش نبود, تحویل دادند.
فرداى آن روز براى بار دیگر به منزل امام شرف حضور پیدا کردند, لیکن هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. چون ناگزیر به بازگشت بودند, مسائل خود را مطالبه نمودند تا در مسافرت بعدى خدمت امام برسند. غافل از این که حضرت معصومه جواب پرسشها را نگاشته است. وقتى پاسخها را ملاحظه کردند, بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزارى فراوان شهر مدینه را ترک گفتند. از قضاى روزگار در بین راه با امام موسى بن جعفر(ع) مواجه شده, ماجراى خویش را باز گفتند. چون امام پاسخ سوالات را مطالعه کرد, سه بار فرمود: ((فداها ابوها)); پدرش فدایش.
دخترانی که زیر شکنجههای وحشتناک ساواک اونقدر روی ارزشهاشون موندن تا شهید شدن ...
بعد این جماعت میگن برای این که ترسشون بریزه مشروب میخورن بعد میرن اغتشاش 😐
فاصله از زمین تا آسمان...
#یادشهداکمترازشهادتنیست
#باشهـــداوسیّدالشُّهداتــاظهــــور