1.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴نتانیاهو نه تنها بعضی اسیران صهیونیست را نتوانست آزاد کند، بلکه باعث کشته شدن آنها شد!
ابراهیم الشامی تحلیلگر سیاسی یمنی در برنامه میدان:
صهیونیستها به دنبال سپردن اداره نوار غزه به دیگران بودند، اما هم از نظر سیاسی و هم از بعد نظامی شکست خوردند.
علاوه بر غربیها، برخی کشورهای دیگر هم از رژیم صهیونیستی حمایت کردند.
گروههای مقاومت فلسطینی به تنهایی با سلاحهایی که در اختیارشان بود، در برابر رژیم صهیونیستی ایستادند.
شکی نیست که برخی اسیران رژیم کشته شدند و همین هم به دست خود صهیونیستها اتفاق افتاد.
نتانیاهو نه تنها نتوانست اسیران صهیونیست را آزاد کند، بلکه با دست خودش باعث کشته شدن برخی از آنها شد.
صهیونیستها تلاش میکردند اختلافاتشان در نبرد طوفان الاقصی علنی نشود، اما این اتفاق افتاد
12.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴گردانهای قسام با تحویل سه اسیر اسرائیلی در میدان السرایای غزه چه پیامی به جهان مخابره کرد؟
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روایت رنجهای پیامبر اکرم (ص) از زبان کودک غزهای
پیامبر (ص) وارد طائف شد، او را زدند
گفتند او ساحر است، دیوانه است حال آنکه او پیامبر امت بود
خون از پاهایش جاری بود
اما با این حال آزرده نشد و نگفت خدایا پس تو کجا هستی و چرا مرا یاری نمیکنی
بلکه همیشه میگفت: «خداوندا! من شكوه و گلايۀ خودم را به سوى تو آوردم از ضعف و ناتوانيم، و از كمىِ تدبير و چاره انديشيم، و تحقیری که مردم نسبت به من معمول میدارند، اى بهترين رحمتآورندگان
13.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 لحظه دیدار اسیر فلسطینی با نوه هایش بعد از آزادی
شبکه قدس فید تصاویری از لحظه دیدار دلال خصیب خواهر شهید شیخ صالح العاروری با نوه هایش بعد از آزادی از زندان های رژیم صهیونیستی منتشر کرد
3.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 پرچم فلسطین پس از عقب نشینی رژیم اسرائیل در مرکز شهر غزه برافراشته شد
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارشی از مرحله نخست رزمایش تهاجمی 1403 نیروی زمینی ارتش
بسم الله الرحمن الرحیم
#یارامام زمان صلوات الله علیه
#میرزا حسین کشیکچی
#معروف به هالو
#قسمت اول
میرزاحسین کشیکچی رحمه الله علیه متوفی ۱۳۰۹ه ق، حمال و نگهبان ساده وکشیکچی میدان اصفهان و ازتشرف یافتگان و یاران خاص امام زمان صلوات الله علیه بود. مزاراین بزرگواردرقبرستان تخت فولاد اصفهان است.هیچ وقت، هیچ کس را به علت موقعیت اجتماعی پایین تر یا لباس و ظاهر ساده تر، حقیرتر از خود فرض نکنیم که چه بسانزدخداوند،وحجت او بسیار آبرومندترازماباشد!حجةالاسلام حاج آقا جمال اصفهانى رحمةاللّه عليه به نقل از يكى ازتاجران صالح و مورداعتماداصفهان میرزاحبیب چنين نقل فرموده است:در مسيرمسافرتم به بيت اللّه الحرام،چون به نزديكى كربلا رسيدم، آن بسته اى را كه همه پول و مخارج سفر با باقى اثاثيه و لوازم من در آن بود،دزد برد و دركربلا هم هيچ آشنايى نداشتم كه از او پول قرض كنم.تصور آن كه با آن همه دارايى تا آنجا رسيده باشم و از حج محروم شوم، بى اندازه مراغمگين و افسرده كرده بود. حيران و سرگردان مانده بودم كه به ذهنم رسيدشب را به مسجد كوفه بروم.در بين راه كه تنها از غم و غصه سرم را پايين انداخته بودم، ديدم سوارى با كمال هيبت و اوصافى كه در وجود مبارك حضرت صاحب الأمر عليه السلام بدان توصيف شده است، در برابرم پيدا شد و فرمود:«چرا اين چنين افسرده حالى؟» عرض كردم: «مسافرم و در طول مسير خسته شده ام.» فرموند: «اگر علتى غير از اين دارد، بگو!» شرح حالم را عرض كردم. در اين حال صدا زدند:«هالو!» به ناگاه ديدم كه شخصى با لباس نمدى، در قيافه ى حمال ها و كشيكچى هاى بازار اصفهان، ظاهر شد.در نزديكى حجره ى ما دربازار اصفهان يك كشيكچى (محافظ و نگهبان مغازه ها) به نام هالو بود. در آن لحظه كه آن شخص حاضر شد، خوب نگاه كردم، ديدم همان هالوى اصفهان است. حضرت به او فرمودند:«اثاثي هایی را كه دزد از او برده است، به او برسان! و او را به مكه ببر!» و به ناگاه ناپديد شدند.آن شخص به من گفت: «در فلان ساعت از شب به فلان جا بيا تا اثاثيه ات را به تو برسانم!» وقتى آنجا حاضر شدم، او هم تشريف آورد و بسته ى پول و اثاثيه ام را به دستم داد و فرمود: «درست نگاه كن و ببين اموال و اثاثيه ات تمام است؟» بسته را باز كردم و ديدم چيزى از آنها كم نشده است. فرمود: «برو اثاثيه ى خود را به كسى بسپار! و فلان زمان در فلان مكان حاضر باش تا تو را به مكه برسانم!»
من سر موعد حاضر شدم و او هم حاضر شد. فرمود: «پشت سر من بيا!» به دنبال او راه افتادم. مقدار كمى از مسافت كه طى شد، به ناگاه خود را در مكه ديدم. فرمود: «بعد از اعمال حج، در فلان مكان حاضر شو تا تو را برگردانم و به رفقاى خود بگو: با شخصى ديگر از راه نزديكتر آمده ام، تا متوجّه نشوند.»پس از اعمال حج در موعد مقرر حاضر شدم و جناب هالو مرا به همان طريق به كربلا باز گردانيد. آن جناب در مسير رفت و برگشت به ملايمت با من سخن مى گفت، امّا هر وقت مى خواستم بپرسم كه آيا شما همان هالوى بازار اصفهان هستيد، هيبت او مانع از پرسيدن مى شد.هنگامى كه به كربلاى معلی رسيديم، رو به من كرد و فرمود: «آيا حق محبّت من بر گردن تو ثابت شد؟» گفتم: «بلى» فرمود: «تقاضايى دارم كه به وقتش از تو خواهم خواست تا برايم انجام بدهى.» و آن گاه از من جدا شد.به اصفهان آمدم و براى رفت و آمد مردم در خانه نشستم. روز اول، ديدم جناب هالو وارد شد. خواستم از جاى خويش برخيزم و به خاطر مقامى كه از او ديده ام، او را اكرام و احترام نمايم كه با اشاره از من خواست در جايم بنشينم و چيزى نگويم. آن گاه به قهوه خانه رفت و پيش خادم ها نشست و در آنجا مانند خدمتكاران چاى خورد و قليانى كشيد. بعد از آن، وقتى خواست برود، نزد من آمد و آهسته فرمود: «آن تقاضايى كه از تو داشتم، اين است كه روز پنجشنبه، دو ساعت به ظهر مانده، به منزلم بيايى تا كارم را به تو بگويم! آن گاه آدرس منزلش را داد و تأكيد فرمود سر ساعتى كه گفتم، به اين آدرس بيا! نه زودتر و نه ديرتر».در روز موعود، با خود گفتم: «چه خوب است ساعتى زودتر بروم تا فرصتى بيابم در كنار هالو بنشينم و احوال امام زمانم را از او بپرسم. شايد به بركت همنشينى با هالو من هم آدم بشوم!»به آدرسى كه فرموده بود، رفتم؛ اما هرچه گشتم، خانه ى او را پيدا نكردم. ساعتى گذشت تا آن كه رأس ساعتى كه فرموده بود،به ناگاه خانه اش را يافتم. آمدم در بزنم، ديدم در باز شد و سيّد بزرگوارى غرق نور، عمامه ى سبزى به سر و شالى مشكى به كمر، از خانه هالو خارج شد. به ناگاه ديدم كه هالو نيز به دنبال آن سيّد نورانى از خانه خارج و با تواضع و احترام فوق العاده اى به دنبال آن جناب روان شد.در آن هنگام شنيدم كه هالو خطاب به آن بزرگوار مى گفت: «سيدى و مولاى! خوش آمدى! لطف فرموديد به خانه ى اين حقير تشريف آورديد!!» هالو تا انتهاى كوچه او را بدرقه كرد و بازگشت.
#قسمت دوم 👇