@man_enghelabiam57💚🌺 عیدتان مبارک 🌺💚
#عید_مبعث
@man_enghelabiam57#صلوات : تنها دعايی هست ڪه حتما مستجاب مي شود.
#صلوات : بهترين هديه از طرف خداوند براے انسان است.
#صلوات : تحفهاے از بهشت است.
#صلوات : روح را جلا میدهد.
صلوات : عطرے است ڪه دهان انسان را خوشبو میڪند.
#صلوات : نورے در بهشت است.
#صلوات : نور پل صراط است.
#صلوات : شفيع انسان است.
#صلوات : ذڪر الهی است.
#صلوات : موجب ڪمال نماز میشود.
#صلوات : موجب ڪمال دعا و استجابت آن میشود.
#صلوات : موجب تقرب انسان است.
#صلوات : رمز ديدن پيامبر در خواب است.
#صلوات : سپرے در مقابل آتش جهنم است.
#صلوات : انيس انسان در عالم برزخ و قيامت است.
#صلوات : جواز عبور انسان به بهشت است.
#صلوات : انسان را در سه عالم بيمه میڪند.
#صلوات : برترين عمل در روز قيامت است.
#صلوات : سنگينترين چيزے است ڪه در قيامت بر ميزان عرضه میشود.
#صلوات : محبوبترين عمل است.
#صلوات : آتش جهنم را خاموش میڪند.
#صلوات : فقر و نفاق را از بين میبرد.
#صلوات : زينت نماز است.
#صلوات : بهترين داروے معنوے است.
#صلوات : گناهان را از بين میبرد
اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
هدایت شده از مراسم زیارت عاشورای شهدای مدافع
بازگشت با دست پُر
🔹آوردههای@man_enghelabiam57 سفر دو روزه رئیس جمهور به چین برای کشور
28.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم مستند@man_enghelabiam57 نورالدین پسر ایران
💢نماز اول وقت💢
بیشترین چیزی@man_enghelabiam57 که احمد به آن اهمیت می داد نماز بود. هیچ وقت نماز اول وقت را ترک نکرد. حتی زمانی که در اوج کار و گرفتاری بود.
معلم گفته بود: «بر خلاف همیشه خارج از ساعت آموزشی امتحان برگزار میشه.» آمدیم داخل حیاط. صدای اذان از مسجد بلند شد.
احمد رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: «احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای ازت امتحان نمی گیره و ...» می دانستم نماز احمد طولانی است.
🌷رفتیم کلاس برای امتحان. ناظم گفت: «ساکت باشید تا معلم سوال ها را بیاره.» خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه.
بیست دقیقه همینجوری داخل کلاس نشسته بودیم نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد. همه داشتند پچ پچ می کردند که معلم وارد شد. معلم با عصبانیت گفت: «از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما را تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه!» بعد به یکی از بچه ها گفت: «پاشو برگه ها را پخش کن.»
✅هنوز حرف معلم تموم نشده بود احمد وارد شد. معلم ما اخلاقی داشت که کسی بعد از خودش را راه نمی داد. من هم با ناراحتی منتظر عکس العمل معلم بودم. آقا معلم گفت: «نیری برو بشین.»
✅ احمد سرجایش نشست و من با تعجب به او نگاه می کردم. احمد مثل همه ما مشغول پاسخ شد. فرق من با او در این بود که احمد نماز اول وقت خوانده بود و من ... خیلی روی این کار او فکر کردم. این اتفاق چیزی نبود جز نتیجه عمل خالصانه ی احمد.