یک فیلم از انفجار های امشب در پالوگراد دوستان به میزان فاصله و بزرگی انفجار ها دقت کنند https://eitaa.com/man_enghelabiam57

سرویس اطلاعاتی روسیه توانست با بدست آوردن اطلاعات حساس و محرمانه در پاولوگراد مبنی بر حضور بخش زیادی از محموله های جدید ناتو خصوصا مهمات اورانيومی بریتانیا کمک شایانی به ارتش روسیه کند و یک پیروزی دور از انتظار را بدست آورند ،شهر پر از انفجار های وحشتناک است گفته شده بعد از یک حمله گسترده هوایی به همراه جنگ الکترونیک روس ها، مهمات پدافند هوایی در هر طرف شلیک و منفجر می‌شوند و موشک های مختلف به طور تصادفی به آسمان پرتاب می شوند و منفجر می شوند. گزارش شده است که به محض ورود باتری پدافند هوایی، محموله های اورانیوم ضعیف شده و انواع جنگ افزار هایی که بیشتر آنان مربوط به دفاع هوایی بوده است، ایستگاه‌های راه‌آهن و قطارهای حامل محموله های جدید ناتو بمباران شدند،. روسیه به طور همزمان مناطق زیادی را مورد حمله قرار داد و منطقه را به یک منطقه تبدیل به حلقه آتش کرده است میزان انفجار ها نشان می‌دهد که بمباران بسیار سنگینی بوده است و برخلاف شب های گذشته که بمباران از راه دور توسط بمب‌های گلاید انجام می‌شده است اینبار بمب افکن های روسيه روی خود مناطق مورد نظر در موج دوم حمله حضور پیدا کردند در موج اول پدافند های هوایی از کار افتاده بود. تاکنون اطلاعات منتشر شده نشان می‌دهند که  یکی از قطارها دارای بار باتری های پدافند هوایی S-300P بوده و قطاری متشکل از 16 سامانه برای تشکیل 2 لشکر بزرگ نیز منهدم شده است گفته شده این قطار ها در زمانی که وارد ایستگاه شدند گرفتار شده اند. یکی دیگر از قطار ها حامل افراد تازه نفس برای درگیری های گسترده آتی به جبهه های مقدم بود که منهدم شده است آنچه مسلم است تلفات بسیار زیادی از اوکراینی ها وجود دارد. چندین ساعت است که مقادیر زیادی مهمات در چندین نقطه و ایستگاه راه آهن منفجر می شود که بیشتر آنها موشک، راکت و موشک های پدافند هوایی خود اوکراین است. خسارات زیاد است و انفجارها همچنان ادامه دارد.... https://eitaa.com/man_enghelabiam57

♦️‌  لحظه تلخ اطلاع فرزندان شهید شهرکی از شهادت پدر و مادرشان 🔹‌ ریحانه و رضا دوفرزند بجا مانده از شهید علیرضا شهرکی هستند. 🔹‌ او رئیس پلیس آگاهی انتظامی شهرستان سراوان بود که صبح امروز به همراه همسرش در یک اقدام کور مسلحانه در یکی از خیابان های این شهرستان مورد هدف گلوله قرار می‌گیرد و در این حادثه هر دو به فیض شهادت می رسند. 🔹‌ از این شهیدان والامقام یک دختر ۱۶ ساله و یک پسر۱۵ ساله به جا مانده است. https://eitaa.com/man_enghelabiam57

♦️عده ای مدافع امنیت مون علیرضا شهرکی رو به همراه خونواده اش تو روز روشن وسط شهر سراوان ناجوانمردانه میزنن و امنیت و آرامش را از مردم سلب میکنن 🔹آقای جمهوری اسلامی برای حفظ امنیت شهروندان هم که شده قاطعانه برخورد و #قانون_را_اجرا_کنید  " دانشجوی سراوانی " https://eitaa.com/man_enghelabiam57

بمناسبت روز جهانی کار و کارگر 🔹۱۱ اردیبهشت بهانه‌ایست برای پاسداشت فرشتگانی که از جنس ایمان و تلاشند، مردان و زنانی از جنس نور و شعور که در سخت‌ترین شرایط با ایثار خود همچون ققنوس در دل آتش روزگار هر روز متولد می‌شوند. https://eitaa.com/man_enghelabiam57

آزمایش موفق موتور ایرانی هواپیما با حضور رئیسی 🔹با حضور رئیس جمهور در شرکت مپنا موتور کاملا ایرانی هواپیما ساخته شده در گروه صنعتی مپنا با موفقیت آزمایش شد. https://eitaa.com/man_enghelabiam57

رئیس‌جمهور وارد البرز شد 🔹آیت الله رئیسی به منظور تکریم و پاسداشت کارگران، تجلیل و قدردانی از نخبگان جامعه کار و تولید کشور و شرکت در آیین تجلیل از کارگران نمونه، گروه‌های کار نمونه و واحد‌های تولیدی صنعتی نمونه کشوری، وارد استان البرز شد. https://eitaa.com/man_enghelabiam57

رئیسی: قراردادهای کارگری ساماندهی شود رئیس‌جمهور در مراسم روز کاروکارگر: 🔹افراد شاغل باید بدانند تا چه زمانی می‌توانند براساس پایداری شغل‌شان، برای زندگی خود برنامه‌ریزی کنند. 🔹از اولویت‌های دولت سیزدهم برای امنیت شغلی کارگران، ساماندهی قراردادها است. برخی قراردادها چندماهه بسته می‌شود که این خود ایجاد مشکل می‌کند. https://eitaa.com/man_enghelabiam57

بچه های دانشگاه سوره بخاطر اینکه تو چشم حراست نباشن جمع شدن تو کوچه بغل دانشگاه کشف حجاب کردن و سیگار کشیدن یکی از همسایه ها هم شاکی شده و با قمه بهشون حمله کرده کار اون یارو که جرمه اما فکر کنید این زن زندگی آزادی ها چقدر اراذل‌ تشریف دارن که امثال این اوباش هم تحملشون نمی‌کنند https://eitaa.com/man_enghelabiam57

‌💎💥شهادت روی پیاده‌رو توصیف اولیه از غیرتمندی مردی اهل دیار سربداران؛ شهید مهندس حمیدرضا الداغی: «بر اساس شنیده ها» 🔹ساعت به نُه و نیم نزدیک می شود؛ حمید دارد می رود دنبال دخترش. آوا خانه رفیقش است. حمید رسیده به فلکه سه گوش. افتاده است توی خیابان ابوریحان. آن دور و برها ظاهرا خلوت است. پرنده یا هر چیز دیگری زیاد پر نمی زند. چراغ برق های خیابان نفس شان تازه نیست، خوب نمی دمند. کتاب فروشی و مغازه اِسنُوا و دیگر جاها تعطیل است. طبیعی ست؛ ساعت نه و نیم شب، آن هم جمعه چرا باز باشند؟! https://eitaa.com/man_enghelabiam57 🔹چشم تیز می کند. می بیند سه پسر افتاده اند به جان دو دختر. نزدیک شان شده اند. چنگ می اندازند سمت دختران. پسر دستش را چنگک می کند دور مچ دختر، می گیرد می کشدش حریصانه. حمید خیابان را رد می کند پا می گذارد توی پیاده رو. می رود که مثل همیشه مثل دفعه های پیش سد بزند جلوی آدم های نامردی که دنبال لذت طلبی اند. 🔹پسران می خواهند دو دختر را به زور ببرند توی ماشین. ماشین شان را آن طرف پیاده رو یا خیابان گذاشته اند. دختر خودش را می کشد عقب. نمی دانم داد می زند کمک می خواهد یا نه. پسر وحشیانه دختر را می کشد. حمید که می بیند از آن طرف خیابان می آید. داد می زند که ول کنید چه کارش دارید؟! 🔹خودش را می رساند. توی دل دختران لرزه افتاده است. نمی دانم حمید آن لحظه دخترش آوا آمده بود جلوی چشمش یا نه. ولی هر چه بود رفته بود وسط معرکه که نجات دهد. پسر سیاه پوش، پیرهن می زند بالا چاقو را از کمرش می کشد بیرون. حمید با لگد می رود سمت پسر. پسر دوم می پیچد پشت حمید. حمید یک لگد دیگر می زند به پسر جلویی. پسر دوم از عقب چاقو را تند تند فرو می کند توی گُرده حمید. پسر دیگر از جلو چاقو را می زند توی سینه حمید. پسر سوم که لباس زرد پوشیده، ایستاده است نگاه می کند. دختری که ماسک زده چیزهایی می گوید. دختر دیگر که موهایش ریخته ست روی شانه اش بدون روسری چیزی نمی گوید. چاقوست که از جلو و عقب توی تن حمید می رود. حمید نمی تواند نفر عقب را بزند. فقط مشت هایش می رود به سوی جلو. نفر عقب تا جا دارد با سنگ دلی و تیرگی، تیغ تیز فرو می کند. دو مرد از آن طرف پیاده رو می آیند راه شان را کج می کنند می افتند توی سرازیری خیابان و ناپدید می شوند. نبوده اند انگار هیچ وقت. 🔹دو پسر حمید را ول می کنند می ایستند جلویش چیزهایی می گویند. حمید جواب می دهد دستش را می گیرد سمت شان. سه مرد از پشت حمید پیدای شان می شود. یکی از مردها که کچل است می رود دو پسر را دور می کند. 🔹خون دارد از از زیر پوست حمید می آید. بالا بافت های لباسش را رد میکند میرسد روی پیراهن. پشتش خیسِ خون شده. روی سینه اش هم خون زده و درد می‌کند. از زیر ماسک سفید رنگش یک کله نفس می کشد قلبش می زند. نمیدانم دارد به چه فکر می کند. آوا را یادش هست؟ آمده بود دنبالش؟ منتظر است. 🔹یک موتوری می رسد. حمید را که می بیند سوارش می کند. پیراهن حمید پرخون تر شده. نمی دانم موتور سوار به حمید چیزی میگوید یا نه. فقط گاز می دهد سمت چهار راه دادگستری. می رود بیمارستان. سر چهارراه یک نفر سرش را از پراید در آورده می گوید: «تلوتلو میخورد». موتورسوار تا می آید کاری کند حمید می افتد روی آسفالت. ترافیک می شود. مردم دوره می کنند. مغازه دارها سرک می کشند قاطی جمعیت می شوند. حمید دردش آمده چیزی می گوید: - کمک 🔹یک نفر زنگ می زند 115. اورژانس زود می رسد. حمید را میبرند تو. تا میرسد بیمارستان رفته است توى كما. 🔹آوا نشسته است ثانیه میشمارد پدر بیاید زود برود خانه ولی از حمید خبری نیست. آوا شماره خانه را می‌ گیرد می گوید: بابا نیومده کجاست؟ 🔹یک ساعت بعد یعنی یازده شب از فرمانداری زنگ می زنند به همسر حمید می گویند: «آقای شما با کسی خصومت دارد؟» همسر حمید می گوید: «نه چرا می پرسید؟ یعنی دوباره به خاطر امر به معروف کاری کرده؟»...