🌳لعنت بر شیطان
به شيطان گفتم: «لعنت بر شيطان»!
لبخند زد.
پرسيدم: «چرا مي خندي؟»
پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام مي گيرد.»
پرسيدم: «مگر چه كرده ام؟»
گفت: «مرا لعنت مي كني در حالي كه هيچ بدي در حق تو نكرده ام.»
با تعجب پرسيدم: «پس چرا زمين مي خورم؟!»
🐎🐎🐎🐎🐎🐎
جواب داد: «نفس تو مانند اسبي است كه آن را رام نكرده اي. نفس تو هنوز وحشي است؛ تو را زمين مي زند.»
پرسيدم: «پس تو چه كاره اي؟»
پاسخ داد: «هر وقت سواري آموختي، براي رم دادن اسب تو خواهم آمد؛
فعلاً برو سواري بياموز
@besamtaramesh
روزهای آخر بیش تر کتاب « ارشاد » شیخ مفید را می خواند . به صفحات مقتل که می رسد، های های گریه می کرد. هرچه گفتند «تو هم بیا بریم دیدن امام» گفت « نه، بیام برم به امام بگم جنگ چی ؟ چی کار کردیم ؟ شما برید، من خودم تنها می رم شناسایی » گلوله ی توپ که خورد زمین ، حسن دستی به صورتش کشید . دو ساعتی که زنده بود، دائم ذکر می گفت. فکر نمی کردم که دیگه این صدا را نشنوم
هدایت شده از سید
✅به بزرگترین کانال داستان های مهیج مذهبی و عرفانی بپیوندید:
📚داستانهای کوت💫اه و اموزنده
📚راز عارفان ب👨🏫زرگ
📚داس😮تان های دلنشین عرفا و عل😍ما
📚داستان⚡️های پر ش👻کوه و جلال قرآن کریم،بحارالانوار،نهج البلاغ
📚و صد ها حکایت جذاب از کیمیایی سعاد،تذکره الاولیاءو...
اینجا دنیاییییییی🌏ی جادویییی⚡️یی
http://eitaa.com/joinchat/2221998081Ca34f70bb37
پس عضو شووووووو بدود تا محدود نشده👆🌸🌱
هدایت شده از کانال ورزش سه ✅ | فوتبال برتر |⚽✅🇮🇷ایران استقلال| پرسپولیس خبر ورزشی اخبار ورزشی|سپاهان ورزش۳
🙊توجه 🙊توجه 🙊توجه
قرعه کشی #سیصد_هزار_تومانیییییییییی 😍😌
چرا؟😳😵
به مناسبت عید سعید غدیر😍
http://eitaa.com/joinchat/1621753860C75e99307d8
پیامش سنجاق شده تو #کانال
🙂ج ا ن م و ی ر ف ی ق🙂
✅ماجرای جوان مست و عنایت حضرت عباس(ع)
🍀یکی از جاهل های محل ما(داش علی)بود،که چند سال پیش فوت شد.
در زمان حیاتش یک روز من از بازار رد می شدم.
🍀دیدم (داش علی) بازار رو قُرق کرده و چاقویش را دستش گرفته.
آن روز ها ماشین و اتومبیل نبود و من با قاطر به( مجالس حضرت سید شهدا (ع))می رفتم.از سر گذر که رد شدم متوجه شدم که مرا دید و تا چشمش به من افتاد
گفت:از قاطر پیاده شو،پیاده شدم
گفت کجا می ری؟
دیدم مست مست است و باید با او راه رفت.گفتم به مجلس روضه می روم
گفت:یک روضه حضرت ابوالفضل همین جا برایم بخوان،چون چاره ای نداشتم یک روضه (حضرت ابوالفضل(ع))برایش خواندم،داش علی بنا کرد گریه کردن اشکها روی گونه اش می غلتید و روی زمین می ریخت ،چاقویش را غلاف کرد و قرق تمام شد بعد فهمیدم همان روضه کارش را درست کرده و باعث توبه اش شده بود.
🍀چند سال بعد(داش علی)مُرد چند شب بعد فوتش او را در خواب دیدم، حال او را پرسیدم،مثل اینکه می دانست می خواهم وضع شب اول قبرش را بپرسم.
🍀گفت:راستش اینست که آمدند از من سئوالاتی بکنند،سقائی آمد (مقصودش حضرت ابوالفضل) بود و فرمود:
داش علی غلام ما است کاری به کارش نداشته باشید.
⚘یا ابوالفضل⚘
⚘ @dastanhavehkaytha ⚘