فقط بگو کدوم هفته کدوم روز
کجا منتظر رسیدنت شم؟◇*
میخوام کاری بدم دست خودم که~`
خودم بهونه اومدنت شم○°
✅قرار انتظار یعنی...
🚫گناه ممنوع...
@dastanhavehkaytha
#سلام_امام_زمانم
#سلام_مولای_مهربانم
⚘این روزها که می گذرد غرق حسرتم
⚘مثل قنوت های بدون #اجابتم
⚘بسته است چشم های مرا غفلت گناه
⚘تو #حاضری منم که گرفتار
#غیبتم
تعجیل در فرج #پنج صلوات
@dastanhavehkaytha
#سلام_ارباب
من خود تو را می خواهم
کربلا بهونه بود🌟
من...
منتظرم...
دلتنگم...
@dastanhavehkaytha
#حدیث
پیامبر اکرم (ص)
🌷خداوند در روز عید فطر و قربان به زمین با عنایت می نگرد.پس از خانه ها بیرون آیید تا رحمت بر شما برسد.🌷
امام علی علیه السلام
🌸 #عیدقربان روزی است که حرمتی بس بزرگ دارد.
پس خدا را بسیار یاد کنید و آمرزش بخواهید.🌸
🌷 @dastanhavehkaytha 🌷
هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 حلوا، به قیمت گزاف
خسته و رنجور، به مسجدی رسید. داخل شد. وضویی ساخت و دو رکعت نماز خواند. سپس به گوشه ای رفت تا قدری بیاساید. اما سر و صدای بچه ها، توجه او را به خود جلب کرد. چندین کودک از معلم خود، درس می گرفتند و اکنون وقت استراحت آنها بود. بچه ها، در گوشه و کنار مسجد، پراکنده شدند تا چیزی بخورند یا استراحتی بکنند.
دو کودک، در نزدیک شبلی، نشستند و هر یک سفره خود را گشود. یکی از آن دو کودک که لباسی نو و تمیز داشت و معلوم بود که از خانواده مرفهی است، در سفره خود نان و حلوا داشت. کودک دیگر که سر و وضع خوبی نداشت، با خود، جز یک تکه نان خشک نیاورده بود. کودک فقیر، نگاهی مظلومانه به سفره کودک منعم انداخت و دید که او با چه ولعی، نان و حلوا می خورد.
قدری، مکث کرد؛ ولی بالاخره دل به دریا زد و گفت: نان من خشک است، آیا از آن حلوا، کمی به من هم می دهی تا با این نان خشک، بخورم؟ - نه، نمی دهم. - اما این نان خشک، بدون حلوا، از گلوی من پایین نمی رود! - اگر از این حلوا به تو بدهم، سگ من می شوی؟ - آری، می شوم. - پس تو حالا سگ من هستی؟ - بله، هستم. - پس چرا مثل سگ ها، صدا در نمی آوری؟ پسرک بیچاره، پارس می کرد و حلوا می گرفت و همین طور هر دو به کار خود ادامه دادند تا نان و حلوا تمام شد و هر دو رفتند که به درس استاد برسند.
شبلی در همه این مدت، می نگریست و می گریست. دوستانش که او را در گوشه مسجد یافته بودند، کنارش نشستند و از علت گریه او پرسیدند .شبلی گفت: ببینید که طمع چه بر سر مردم می آورد! اگر این کودک فقیر، به همان نان خشک خود قناعت می کرد و به حلوای دیگری، طمع نمی بست، سگ دیگران نمی شد و خود را چنین خوار نمی کرد!
📗 #قابوس_نامه، ص 261
✍ عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر
@Dastanhaykotah