eitaa logo
کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا
6.9هزار دنبال‌کننده
707 عکس
775 ویدیو
124 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 آیه زیبا درباره محبت و کمک خدا و ما دعای یونس را اجابت کردیم و او را از غم و اندوه نجات دادیم، و این چنین مومنان را نجات می دهیم. فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ. انبیاء، آیه۸۸ اونایی که گره تو کارشون افتاده بخونید زمانی که حضرت یونس در دریا درون نهنگ بزرگی گیر افتاد خدا رو با ذکری رو گفت که معروف شده به ذکر یونسیه که با خوندنش خدا هم اون رو نجات داد. اون ذکر این بود: «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» آثار و برکات ذکر یونسیه: 1- پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله وسلم : هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن بیمارى (بهبودى نیافت و) مرد پاداش شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت خوب شده در حالى که تمام گناهانش آمرزیده شده است. 2-. رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم : آیا به شما خبر دهم از دعایى که هرگاه غم و گرفتارى پیش آمد آن ادعا را بخوانید گشایش ‍ حاصل شود؟ اصحاب گفتند: آرى اى رسول خدا. آن حضرت فرمود: دعاى یونس که طعمه ماهى شد: «لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین» 3- امام صادق علیه السلام : عجب دارم از کسى که غم زده است چطور این دعا را نمى خواند «لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین» چرا که خداوند به دنبال آن مى فرماید: ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤ منان را نجات مى دهیم ‌اینڪ آخرالزمان @manbarmajma سخنرانی مجمع الذاکرین
سخنرانی کوتاه، برخی از جلوه های رفتاری حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را بیان نموده و نام و یاد مبارک و مقدس او را گرامی می داریم. * * * 1. بلندهمّتی به هنگام دعا گر مخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهیدوست ما را و همه نعمت فردوس شما را انسانها در آرزو و درخواست از خداوند، گوناگون می باشند. همّت و آرزوی برخی از آدمیان در همین دنیای زودگذر و ناچیز خلاصه می شود. آنها جز دنیا نمی خواهند و جز برای دنیا، چیز دیگری سعی و تلاش نمی کنند. به فرموده زیبای حضرت علی علیه السلام : «وَاِنَّمَا الدُّنْیَا مُنْتَهَی بَصَرِ الاَْعْمَی لاَ یُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیْئا وَالْبَصِیرُ یَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَیَعْلَمُ اَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا فَالْبَصِیرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَالاَْعْمَی اِلَیْهَا شَاخِصٌ وَالْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَالاْعْمَی لَهَا مُتَزَوِّدٌ؛ همانا دنیا نهایت دیدگاه کسی است که دیده اش کور است، و از دیدنِ جز دنیا مهجور. و آنکه بیناست، نگاهش از دنیا بگذرد و بداند در پَس آن، خانه [آخرت] است. پس بینا از دنیا رخت بردارد و نابینا رخت خویش در آن گذارد. بینا از دنیا توشه گیرد و نابینا برای دنیا توشه فراهم آرد.» و امّا گروه دوم از آدمیان، کسانی هستند که همّت خویش را فراتر از جهان مادی قرار داده اند. و اگر هم برای دنیای خویش تکاپو دارند، به انگیزه توشه برداشتن برای جهان دیگر، حفظ آبرو و مانند آن است. آنها دنیا را محلّ گذر و پل رسیدن به جهان دیگر می دانند و همه تلاش خود را بکار می گیرند تا در جهان دیگر رستگار شده، در بهشت ابدی پروردگار جای گیرند. سرانجام، اندکی از آدمیان نیز هستند که نه تنها از دام جاذبه های فریبنده دنیوی رها می شوند؛ بلکه از نعمتهای انبوه بهشت نیز می گذرند و از خداوند، تنها دیدار جمال او را می طلبند و به جای بهشت، بهشت آفرین را تمنّا می کنند؛ همان گونه که سعدی شیرازی سروده است: ما از تو به غیر از تو نداریم تمنّحلوا به کسی ده که محبّت نچشیدست در ضمن حکایتی، درباره حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین می خوانیم: «روزی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از دخترش زهرا علیهاالسلام پرسید: دخترم! چه درخواست و حاجتی داری؟ هم اکنون فرشته وحی در کنار من است و از طرف خدا پیام آورده است که هر چه بخواهی، تحقق می پذیرد. حضرت فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: «شَغَلَنِی عَنْ مَسْئَلَتِهِ لَذَّةُ خِدْمَتِهِ لاَ حَاجَةَ لِی غَیْرُ النَّظَرِ اِلَی وَجْهِهِ الْکَرِیمِ؛ لذتی که از خدمت حضرت حق می برم، مرا از هر خواهشی باز داشته است. حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم.» غوغای عارفان و تمنّای عاشقانحرص بهشت نیست که شوق لقای تُست قومی هوای نعمت دنیا همی پزندقومی هوای عُقبی و ما را هوای تست قُوت روان شیفتگان التفات توآرام جان زنده دلان مرحبای تست👇
2. شرم و حیا یکی بیم و آزرم و شرم خدایکه باشد ترا یاور و رهنمای «حیا حالتی همراه با احساس شرم، ملاحظه و فروتنی در مواجهه با دیگران، به ویژه در مقابل بزرگ تران، یا در مواجهه با امور را می گویند.» امام صادق علیه السلام درباره ارزشمندی حیا و آثار آن می فرماید: «لَوْلاَهُ (الْحَیَاءُ) لَمْ یُقَر ضَیْفٌ وَلَمْ یُوفَ بِالْعِدَاتِ وَلَمْ تُقْضَ الْحَوَائِجُ وَلَمْ یُتَحَرَّ الْجَمِیلُ وَلَمْ یُتَنَکَّبُ الْقَبِیحُ فِی شَی ءٍ مِنَ الاَْشْیَاءِ حَتَّی اِنَّ کَثِیرا مِنَ الاُْمُورِ الْمُفْتَرَضَةِ اِیضا اِنَّمَا یُفْعَلُ لِلْحَیَاءِ فَاِنَّ کَثَیِرا مِنَ النَّاسِ مَنْ لَوْلاَ الْحَیَاءُ لَمْ یَرْعَ حَقَّ وَالِدَیْهِ وَلَمْ یَصِلْ ذَارَحِمٍ وَلَمْ یُؤَدِّ اَمَانَةً وَلَمْ یَعِفَّ عَنْ فَاحِشَةٍ اَفَلاَ تَرَی کَیْفَ وَفَّی لِلاِْنْسَانِ جَمِیعَ الْخِلاَلِ الَّتِی فِیهَا صَلاَحُهُ وَتَمَامُ اَمْرِه؛ اگر حیا نبود، حرمت مهمان نگاه داشته نمی شد، و به وعده ها عمل نمی شد، و حاجتها برآورده نمی شد، زیبایی [و هنجارها] انجام داده نمی شد، و از زشت [و ناهنجاریها] پرهیز نمی شد. حتّی بسیاری از کارهای واجب نیز تنها به دلیل حیامندی انجام می شود. همانا اگر حیا نبود، بسیاری از مردم حقوق پدر و مادر خویش را رعایت نمی کردند، و صله رحم انجام نمی دادند، و امانت را [به صاحبش[ برنمی گرداندند، و نسبت به فحشا عفّت نمی ورزیدند؛ پس آیا نمی بینی که چگونه [خداوند] به انسان خصلتی را عطا فرمود که صلاح [دنیا و آخرتش] و کامل کننده امورش در آن است.» ویل دورانت درباره حیا می نویسد: «شرم، نوعی عقب نشینی مدبّرانه است که از ترس و پاکی می زاید. در اقوام متمدّن، حیا یکی از بهترین صوَر تعالی روح عشق است و تا شکوه و درخشندگی بی مانندی بالا می رود، و گاهی بر عمیق ترین دواعی نفسانی غالب می شود. این رفتار ظریفانه، از لطف و رقّتی عالی خبر می دهد. حیا پاداشهای خود را پس انداز می کند.» یکی از ویژگیهای آشکار حضرت زهرا علیهاالسلام ، حیا و آزرم بوده است. در حقیقت، اهتمام فوق العاده ایشان به پوشش و حجاب در برابر نامحرمان، ریشه در حیامندی آن حضرت داشت، تا آنجا که در این باره نقل می کنند: «مردی نابینا پس از اجازه گرفتن، وارد منزل امام علی علیه السلام شد. پیامبر صلی الله علیه و آله مشاهده فرمود که حضرت زهرا علیهاالسلام برخاست. فرمود: دخترم! این مرد نابینا است. پاسخ داد: «اِنْ لَمْ یَکُنْ یَرَانِی فَاِنِّی اَرَاهُ وَهُوَ یَشُمُّ الرِّیحَ؛ اگر او مرا نمی بیند، من او را می نگرم! [اگرچه او نمی بیند] و او بو[ی زن] را استشمام می کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: شهادت می دهم که تو پاره تن من هستی.» اسماء بنت عمیس می گوید: «روزهای آخر زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام با او بودم. روزی مرا به یاد چگونگی حمل جنازه توسط مردم انداخت و ابراز نگرانی کرد که: چرا جنازه زن را روی تخته ای می گذارند و بالای دست مردان حمل می کنند؟! آنگاه فرمود: «اِنِّی قَدِ اسْتَقْبَحْتُ مَا یُصْنَعُ بِالنِّسَاءِ اَنَّهُ یُطْرَحُ عَلَی الْمَرْأَةِ الثَّوْبُ فَیَصِفُهَا لِمَنْ رَأی فَلاَ تَحْمِلِینِی عَلَی سَرِیرٍ ظَاهِرٍ اُسْتُرْنِی سَتَرَکَ اللّهُ مِنَ النَّارِ؛ من بسیار زشت می دانم که [جنازه] زنان را [پس از مرگ] بر روی تابوت رو باز گذاشته و بر روی آن پارچه ای می افکنند که حجم بدن را برای بینندگان آشکار می سازد. مرا بر روی تابوتی آن چنانی مگذار و بدن مرا بپوشان! خداوند ترا از آتش جهنم محفوظ بدارد.» نمونه ای دیگر از حیاورزی حضرت زهرا علیهاالسلام را در این حکایت می خوانیم: «روزی آن حضرت به پدرش گفت: آیا اهل دنیا روز قیامت برهنه اند؟ فرمود: بلی ای دخترم. گفت: آیا من هم برهنه ام؟ فرمود: بلی شما هم؛ ولی آنجا کسی به کسی توجه ندارد. حضرت زهرا علیهاالسلام به پدر گفت: چقدر جای خجالت است آن روز، مقابل خدای متعال. در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد! به فاطمه سلام برسان و بگو به جهت حیا و شرمش از خدا، خدا وعده فرموده که او را روز قیامت به دو حلّه از نور بپوشاند. آن گاه که حضرت فاطمه علیهاالسلام نزد حضرت علی علیه السلام برگشت، به فاطمه گفت: آیا درباره پسرعمویت نپرسیدی؟ فرمود: چرا، پرسیدم؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: علی[ علیه السلام ] در پیشگاه خداوند بالاتر از این است که روز قیامت او را برهنه محشور کند.» حکیم ابو القاسم فردوسی، در ستایش حیامندی بانوان چنین می سراید: به سه چیز باشد زنان را بهیکه باشند زیبای تخت مهی یکی آنکه با شرم و با خواستستکه جفتش بدو خانه آراستست... سوم آنکه بالا و رویش بوَدبه پوشیدگی نیز مویش بوَد 3. ادب مولوی در بیان اهمیت و آثار ادب می گوید: از خدا جوییم توفیق ادببی ادب محروم گشت از فیض رب بی ادب تنها نه خود را داشت بدبلکه آتش در همه آفاق زد در معنای ادب گفته اند: «ن
گاهداشتن و رعایت شرایط هر چیز؛ و در اصطلاح، ملکه ای است در شخص که او را از کارهای زشت باز می دارد. همچنین رعایت کردن حدود هر کسی عبارت است از ادب نسبت بدان کس.» حضرت علی علیه السلام درباره ادب می فرمایند: «اَشْرَفُ حَسَبٍ حُسْنُ اَدَبٍ؛ بهترین شرافت [و افتخار خانوادگی]، ادب نیکوست.» همچنین فرمود: «کُلُّ شَیْ ءٍ یَحْتاجُ اِلَی الْعَقْلِ وَالْعَقْلُ یَحْتاجُ اِلَی الاَْدَبِ؛ هر چیزی نیازمند خرد است و خرد نیازمند ادب.» اشرف آدمیان رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز با افتخار می فرمایند: «اَدَّبَنِی رَبِّی فَاَحْسَنَ تَأْدِیبِی؛ خداوند، مؤدّبم کرد و نیکو مؤدّبم ساخت.» امام صادق علیه السلام در این باره می فرمایند: «اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ اَدَّبَ نَبِیَّهُ فَاَحْسَنَ اَدَبَهُ فَلَمّا اَکْمَلَ لَهُ الاَْدَبَ قالَ «وَاِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ» ثُمَّ  ثُمَّ فَوَّضَ اِلَیْهِ اَمْرَ الدِّینِ وَالاُْمَّةِ لِیَسُوسَ عِبادَهُ؛ خدای بزرگ پیامبر خود را ادب آموخت و نیکو ادب آموخت. و چون ادب را در او به حدّ کمال رساند فرمود: «همانا تو دارای خلق عظیم هستی.» آن گاه کار دین و امّت را به او سپرد تا بندگان را اداره کند.» بی گمان یکی از برجسته ترین ویژگیهای حضرت زهرا علیهاالسلام نیز ادب آن حضرت بوده است. آن حضرت به عنوان دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و یک معصوم، ادب را در خویش به حدّ کمال رساند، و آن را در همه مراحل زندگی مراعات می نمود. در تاریخ آمده است که یکی از آداب و رسوم زمان آن حضرت این بود که یکدیگر را به اسم صدا می کردند. حتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله را به نام آن حضرت صدا می زدند؛ در حالی که این امر خلاف ادب و به دور از شأن آن حضرت بود. تا اینکه خداوند برای مؤدّب ساختن این افراد در پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله ، این آیه شریفه را نازل فرمود: «لاَّ تَجْعَلُواْ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَآءِ بَعْضِکُم بَعْضًا »؛ «خطاب کردن پیامبر را در میان خود، مانند خطاب کردن بعضی از خودتان به بعضی [دیگر [قرار مدهید.» از امام صادق علیه السلام چنین روایت شده است که حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: «وقتی که آیه «لاَّ تَجْعَلُواْ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَآءِ بَعْضِکُم بَعْضًا» بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد، من هم تصمیم گرفتم از آن پس، آن حضرت را به جای «ای پدر»، «رسول خدا» خطاب نمایم؛ لذا آن حضرت را «یا رسول اللّه» گفتم. رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمودند: «ای فاطمه! این آیه درباره تو و خانواده ات نازل نشده، تو از منی و من از تو هستم. این آیه درباره درشت خویان از قریش و اهل کبر و غرور نازل شد. شما مرا، «پدر» صدا کن که قلبم را زنده و خدا را خشنود می کند!» حافظا! علم و ادب ورز که در مجلس شاههر که را نیست ادب لایق صحبت نبوَد
علم حضرت زهرا (سلام الله علیها) حضرت زهرا (سلام الله علیها) دریای علم است ولی بعضی چیزها را که می‌دید چیزی نمی‌گفت، گریه می‌کرد. گریه هم نکند؟! او صدّیقه بود، مطهّره بود، عالمه بود، گاهی هم تذکّر می‌داد. تذکّر دادن هم عیبی ندارد، امّت پدر او بودند. یک روز پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌خواست وضو بگیرد. آن‌قدر اطراف پیغمبر را گرفتند و دست خود را زیر آب وضوی ایشان گرفتند، پیغمبر اکرم وضو گرفت و رفت، دیدند جای وضو خیس نشده است. آن‌قدر دست زیر این آب وضو رفت و گرفتند به صورت خود مالیدند که نگذاشتند یک قطره از آن آب روی زمین بریزد. حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌گوید مگر شما همان افراد نیستید که این کار را انجام می‌دادید؟ نگذاشتید آب وضو پدر من بر زمین بیفتد. حالا چرا این‌قدر بی تفاوت شده‌اید که زهرا این‌قدر غریب بماند! بخشی از خطبه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) در بستر در آن خطبه‌ای که حضرت در بستر شهادت فرموده است مطالب عجیبی وجود دارد. خطبه‌ی مسجد ایشان بسیار مهم است، در این شکّی نیست ولی این خطبه که ایشان در منزل، در بستر شهادت فرموده‌اند را خیلی نگاه نمی‌کنند امّا در این خطبه مطالب عجیبی وجود دارد. آن‌جا حضرت اشارات خصوصی و عمومی دارد. اوّلاً می‌فرماید: -قریب به این مضامین- «فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ»[۸] یعنی چقدر زشت است که شمشیرها کند شده «وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ» چقدر قبیح است که جدّیّت‌ها مبدّل به بازی شده است.
گوشه‏ ای از کرامات حضرت زهرا(سلام الله علیها) نویسنده:سید جواد حسینی کرامت عبارت است از «انجام کار خارق العاده با قدرت غیر عادى و بدون ادعاى نبوت و یا امامت.» (1) به عقیده اکثریت علماى مذاهب اسلامى - جز گروه اندکى از معتزلیها - صدور کرامت از اولیاى خداوند و به دست آنها ممکن است. به قول دانشمندان: «اَدَلُّ دَلِیلٍ عَلَى اِمْکَانِ الشَّىءِ وُقُوعُهُ؛ بالاترین دلیل بر امکان چیزى، وقوع و انجام آن چیز است.» در تاریخ نمونه هاى زیادى از کرامات اولیاى خداوند نقل شده است. مثل: سرگذشت حضرت مریم(سلام الله علیها) و جریان ولادت فرزندش حضرت عیسى(علیه السلام)، نزول میوه هاى بهشتى در محراب عبادت براى او و نیز داستان «عاصف بن برخیا» و انتقال تخت ملکهٔ سبأ از یمن به فلسطین در یک چشم به هم زدن و داستانهایى که شیعه و سنى درباره کرامات حضرت على(علیه السلام) نقل کرده اند. (2) به شرح ذیل است: 1. سخن گفتن با مادر در دوران جنینى در دوران باردارى خدیجه کبرى، فاطمه(سلام الله علیها) درون شکم مادر با وى سخن می گفت که به برخى روایات در این زمینه اشاره می کنیم: الف) از حضرت خدیجه(سلام الله علیها) نقل شده است: «در زمانى که به فاطمه(سلام الله علیها) حامله شدم، وى در شکمم با من صحبت می کرد.» «لَمَا حَمَلَت بِفَاطِمَة کَانَت حَملَاً خَفِیفَاً تُکَلِّمُنِى مِن بَاطِنِى؛ (3) زمانى که فاطمه(سلام الله علیها) را باردار بودم، حملى سبک بود و از باطنم با من سخن می گفت.» ب) دهلوى نقل می کند: «آن زمان که خدیجه به فاطمه(سلام الله علیها) حامله گردید، وى در درون شکم مادر، با وى سخن می گفت و خدیجه(سلام الله علیها) این مطلب را از رسول خدا پنهان می کرد. روزى رسول خدا(سلام الله علیها) بر خدیجه(سلام الله علیها) وارد شد، دید با کسى سخن می گوید، بدون اینکه شخصى نزد او باشد. فرمود: با چه کسى سخن می گفتى؟ عرض کرد: با کسى که در شکم دارم. حضرت فرمود: «ابشرى یا خدیجة! هذه بنت جعلها الله ام احد عشر من خلفائى یخرجون بعدى وبعد ابیهم؛ بشارت باد را اى خدیجه! این [را که در شکم دارى] دخترى است که خداوند او را مادر یازده تن از جانشینان من قرار داده است، که ایشان پس از من و پدرشان [على(علیه السلام) به عنوان امام] خارج می شوند.» (4) 2. آمدن حور العین و زنان بهشتى هنگام ولادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) حضرت خدیجه(سلام الله علیها) به زنان قریش و بنى هاشم پیغام داد که زمان وضع حمل من نزدیک است، مرا در این امر یارى نمایید؛ ولى آنان پاسخ دادند: «اى خدیجه! چون تو در ازدواجت از سخنان ما سرپیچى نمودى، و محمد(صلی الله علیه و آله) یتیم را به همسرى برگزیدى، ما نیز تو را یارى نمی کنیم.» خدیجه(سلام الله علیها) از این جواب سخت غمگین و ناراحت شد، در این هنگام چهار زن، همانند زنان بنى هاشم وارد شدند، در حالى که خدیجه از دیدن آنان هراسان شده بود. یکى از آن چهار زن به خدیجه گفت: «غمگین مباش! پروردگارت ما را براى یارى تو فرستاده است. ما خواهران و یاوران تو هستیم. من «ساره » هستم، این «آسیه، دختر مزاحم » رفیق بهشتى تو است و این هم «مریم، دختر عمران » و این یکى «کلثوم، خواهر موسى بن عمران » خدا ما را براى کمک به تو فرستاده است تا یاور و پرستار تو باشیم.» یک نفر از آن چهار زن در سمت راست خدیجه(سلام الله علیها)، دومى در طرف چپ او، سومى در پیش رویش، و چهارمى در پشت سر او نشستند و فاطمه(سلام الله علیها) پاک و پاکیزه تولد یافت. پس از تولد آن حضرت، ده نفر حور العین که در دست هر یک ظرفى بهشتى پر از آب کوثر و یک طشت بهشتى بود، وارد شدند و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را با آب کوثر شستشو دادند و سپس در میان پارچه اى که از شیر سفیدتر، و از مشک و عنبر خوشبوتر بود پیچیدند. (5) حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در هنگام ولادتش حور العین و بانوان عالى‌مقام یاد شده را کاملاً شناخت و با ذکر نام به تک تک آنها سلام کرد. این کرامت نشان می دهد که ملاقات و آشنایى آن حضرت با آنان بى سابقه نبوده، و آن وجود مقدس قبلا عوالمى را طى کرده و در مسیر ملکوتى خویش، آن فرستادگان آسمانى را دیده و شناخته است. (6) @manbarmajma
3. نورانى شدن مکه و جهان با نور ولادت فاطمه(سلام الله علیها) کرامت دیگرى که براى آن بانوى بزرگ اسلام ذکر شده، این است که چون آن مولود مقدس پا به دنیا نهاد، نورى از طلعت او ساطع شد که پرتو آن به تمام خانه هاى مکه وارد گردید، و در شرق و غرب زمین محلى نماند که از نور او بى بهره باشد، چنان که در روایتى از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم: «فَلَمَّا سَقَطَتْ إِلَى الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ...؛ (7) زمانى که [فاطمه(سلام الله علیها)] به دنیا آمد، نور از او ساطع گشت.» در قسمت دیگرى از این روایت می خوانیم: «وَ بَشَّرَ أَهْلُ السَّمَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِوِلَادَةِ فَاطِمَةَ(سلام الله علیها) وَ حَدَثَ فِی السَّمَاءِ نُورٌ زَاهِرٌ لَمْ تَرَهُ الْمَلَائِکَةُ قَبْلَ ذَلِکَ؛ (8) بعضى از اهالى آسمان به برخى دیگر ولادت حضرت زهرا را بشارت می دادند، و نور بسیار درخشانى در آسمان حادث شد که فرشتگان قبل از آن نظیرش را ندیده بودند.» در روایت اهل سنت نیز آمده است: «فلمّا تم امد حملها وانقضى وضعت فاطمة فاشرق بنور وجهها الفضاء (9)؛ آن هنگام که مدت حمل فاطمه تمام شد، خدیجه او را به دنیا آورد، و به نور جمال او، فضا روشن و منور گردید.» این نور در روز قیامت آشکارتر خواهد شد، چنانکه از ابن عباس نقل شده است که: «در روز قیامت، اهل بهشت ناگهان متوجه می شوند که بهشت همانند روشنى روز توسط خورشید روشن شد، سؤال می کنند: خدایا! فرمودى در بهشت خورشیدى وجود ندارد، (10) پس این نور چیست؟ جبرئیل جواب می دهد: این نور خورشید نیست؛ بلکه نور خندهٔ فاطمه و على(علیه السلام) است.» (11) 4 . سجدهٔ هنگام ولادت کرامت دیگر آن حضرت این است که به هنگام ولادت به سجده افتاد، چنانکه از حضرت خدیجهٔ کبرى نقل شده است: «فولدت فاطمة، فوقعت على الارض ساجدة رافعة اصبعها (12)؛ هنگامى که فاطمه(سلام الله علیها) به دنیا آمد، به روى زمین به حال سجده افتاد، در حالى که انگشت خویش را بالا گرفته بود.» 5.گفتن شهادتین هنگام ولادت کرامت دیگر آن حضرت این است که هنگام ولادت، به توحید، رسالت و ولایت شهادت داد. امام صادق(علیه السلام) در این رابطه می فرماید: «فَلَمَّا سَقَطَتْ... فَنَطَقَتْ فَاطِمَةُ(سلام الله علیها) بِالشَّهَادَتَیْنِ وَ قَالَتْ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ أَبِی رَسُولُ اللَّهِ سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِی سَیِّدُ الْأَوْصِیَاء ِوَ وُلْدِی سَادَةُ الْأَسْبَاطِ (13)؛ بعد از اینکه پا به دنیا گذاشت... سخن خود را با شهادتین آغاز نمود و گفت: شهادت می دهم که خدایى جز الله نیست، و پدرم فرستادهٔ خدا و سید و سالار پیامبران است و همسرم سید اوصیاء، و فرزندانم سید و سالار نوادگان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هستند.» روایت فوق، اولا نشان می دهد که آن حضرت به هنگام تولد سخن گفته و دیگر اینکه از آینده و همسرى خود با على(علیه السلام) و امامت فرزندان خود خبر داشته است. 6. جامهٔ بهشتى از «ابن جوزى» نقل شده است: «در هنگام زفاف فاطمه(سلام الله علیها) (بعد از دادن جامهٔ عروسى خود به فقیر) جبرئیل به محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمده، عرض کرد: یا رسول الله! پروردگارت سلام می رساند، و مرا نیز فرمان داده که به فاطمه(سلام الله علیها) سلام برسانم و براى فاطمه(سلام الله علیها) جامه اى از دیباى سبز و از جامه هاى بهشتى فرستاده است. فاطمه(سلام الله علیها) بعد از پوشیدن لباس نزد پدر آمد، حضرت با عباى خود، و جبرئیل با بالهاى خود آن جامه را پوشاندند تا نور آن باعث آزار دیدگان نشود.» (14) روزى بعضى از یهودیان خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسیده، عرض کردند: «ما حق همسایگى داریم، درخواست می کنیم دخترت فاطمه(سلام الله علیها) را به عروسى ما بفرستى تا مجلس جشن ما به قدوم آن حضرت زینت گیرد.» پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «فاطمه، زن على بن ابیطالب(علیه السلام) است و در اطاعت او می باشد.» اما آنها اصرار کردند که تو شفاعت کن که على(علیه السلام) به او اجازه دهد. بعد از اجازه، یهودیان خود را به هر آنچه از لباسهاى خوب و فاخر و جواهرات داشتند، آراستند و گمان می کردند که فاطمه(سلام الله علیها) با لباس فقیرى می آید و او را استهزا می کنند؛ اما جبرئیل نازل شد و لباسی بهشتى با جواهرات بى نظیرى - که چشم روزگار مانند آن را ندیده بود - با خود آورد و فاطمه(سلام الله علیها) آن را پوشید و به مجلس عروسى رفت و زنان چون این منظره را دیدند، به سجده افتاده، مسلمان شدند و به سبب آن بسیارى دیگر از یهودیان نیز مسلمان شدند. (15) 7. هم‌صحبتى با ملائکه دانشمندان شیعه و سنى معتقدند که بعد از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) یقیناً انسانهایى بوده اند که هم‌سخن ملائکه قرار می‌شدند؛ منتهى در مصداق آن اختلاف دارند. از کرامتهاى مهم حضرت این بود که بعد از پدر، با ملائکه هم‌صحبت بود. امام صادق(علیه الس
لام) در این باره می فرماید: «فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) کَانَتْ مُحَدَّثَةً وَ لَمْ تَکُنْ نَبِیَّةُ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ مُحَدَّثَةً لِأَنَّ الْمَلَائِکَةَ کَانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّمَاءِ فَتُنَادِیهَا کَمَا تُنَادِی مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَان (16)؛ فاطمه(سلام الله علیها) دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، محدثه بود، ولى پیامبر نبود. فاطمه(سلام الله علیها) از این جهت محدثه نامیده شده است که فرشتگان از آسمان نازل می شدند و با او همانند مریم دختر عمران گفت وگو داشتند.» فاطمه بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) 75 روز بیشتر زنده نماند و غم جانسوز داغ پدر، قلب او را لبریز کرده بود، به این جهت جبرئیل پى در پى به حضورش می رسید و او را در عزاى پدر تسلیت می گفت (17) و تسلى بخش خاطر غمین زهرا بود، و گاه از مقام و منزلت پدر بزرگوارش سخن می گفت و گاه از حوادثى که بعد از رحلت او بر فرزندانش وارد می گردد، خبر می داد.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز آنچه جبرئیل املاء می کرد، همه را به رشته تحریر در می آورد و مجموعه این سخنان در کتاب ویژه اى جمع آورى شده، که به نام «مصحف فاطمه» یاد می شود. در زیارت نامه حضرت می خوانیم: «السلام علیک ایتها المحدثة العلیمة. (18)» 8 .گردش آسیاب میمونه می گوید: «پیامبر(صلی الله علیه و آله) مقدارى گندم را توسط من نزد فاطمه فرستاد تا با دستاس آن را آرد نماید. گندم را نزد حضرت بردم، دیدم حضرت ایستاده (ظاهراً نماز می خواند)؛ ولى آسیاب می چرخد و حرکت می کند. این خبر را به پیامبر(صلی الله علیه و آله) عرض کردم، فرمود: خداوند ناتوانى و ضعف جسمانى فاطمه(سلام الله علیها) را می داند؛ لذا به آسیاب و دستاس دستور می دهد که خود دور بزند، او هم می گردد.» (19) 9. حرکت گهواره در روایتى می خوانیم: «رُبَّمَا اشْتَغَلَتْ بِصَلَاتِهَا وَ عِبَادَتِهَا فَرُبَّمَا بَکَى وُلْدُهَا فَرَأَى الْمَهْدَ یَتَحَرَّکُ وَ کَانَ مَلَکٌ یُحَرِّکُه (20)؛ گاهى حضرت مشغول خواندن نماز و عبادت بود، فرزندش گریه می کرد، گهواره به حرکت درمی آمد، و فرشته اى بود که آن را حرکت می داد.» 10. غذاى بهشتى روزی امام على(علیه السلام) دینارى قرض گرفته بود که با آن چیزى تهیه کند، تا شدت گرسنگى را از فاطمه(سلام الله علیها) و فرزندانش رفع نماید. مقداد را دید که از گرسنگى شدید اهل و عیالش خبر می دهد. حضرت دینار را به او بخشید. بعد از خواندن نماز ظهر و عصر، پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اى ابالحسن! آیا شما چیزى در منزل دارید تا به منزل شما بیایم؟» امام على(علیه السلام) بر اثر خجالت و حیا از پیامبر(صلی الله علیه و آله) عرض کرد: «تشریف بیاورید.» پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دست على(علیه السلام) را گرفته و با هم وارد خانهٔ زهرا(سلام الله علیها) شدند، او در حال نماز بود و پشت سر وى ظرفى بود که از آن بخار برمی خاست. وقتى صداى پیامبر(صلی الله علیه و آله) را شنید، از محراب نماز خارج شده و به پدر بزرگوار خویش سلام کرد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بعد از جواب سلام فرمودند: «براى ما غذایى بیاور، خداوند رحمتش را بر تو نازل کند.» فاطمه(سلام الله علیها) ظرف غذا را آورده، در مقابل پیامبر(صلی الله علیه و آله) و على(علیه السلام) نهاد. على(علیه السلام) سؤال کرد: «اى فاطمه! این طعام از کجاست؟ من هرگز طعامى به این خوشرنگى ندیده و خوش‌بوتر از آن بویى استشمام نکرده و خوش مزه تر از آن نخورده ام.» رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) دست مبارک خود را بین دو کتف على(علیه السلام) نهاد، مختصرى فشرد و فرمود: «این پاداش دینارى است که تو در راه خدا دادى.» آن گاه اشک رسول خدا(صلی الله علیه و آله) جارى شد و فرمود: «سپاس خداى را که ابا می کند شما را بدون مزد و پاداش از دنیا ببرد. اى على! پروردگارت می خواهد آنچه را که بر زکریا(علیه السلام) جارى فرموده، بر تو نیز جارى نماید. آنگاه رو به حضرت زهرا(سلام الله علیها) کرد و فرمود: «وَ یَجرِیکَ یَا فَاطِمَةُ فِى المَجرَى الَّذِى اَجرَى فِیهِ مَریَمَ (( کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیهَا زَکَریَا المِحرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزقَاً قَالَ یَا مَریَمُ اَنِّى لَکِ هَذَا؟ قَالَ: هُوَ مِن عِندِاللهِ ))؛ و تو را اى فاطمه(سلام الله علیها) در همان مسیرى که مریم را حرکت داد، پیش برد. [چنان که قرآن می گوید:] «هر گاه زکریا وارد محراب او می شد، غذاى مخصوصى در آنجا می دید، از او می پرسید: اى مریم، این را از کجا آورده اى؟! می گفت: این از سوى خداست.» (21) قابل دقت است که هرچند این غذا پاداش عطاى امام على(علیه السلام) است و کرامتى براى او به حساب می آید؛ ولى براى فاطمه(سلام الله علیها) نیز کرامت محسوب می شود؛ چرا که خداوند به احترام او چنین میوه اى را از بهشت فرستاده است. 11. زیان نرساندن آتش به بدن فاطمه(سلام الله علیها) انس می گوید: «حجاج بن یوسف از این حدیث که عایشه دیده بود فاطمه(سلام الله علیها) با دست خود، غذاى داغ دیگ را به هم می زند، پرسید. گفتم: بله، عایشه بر فاطمه زهرا(سلام الله علیها) وارد شد، در حالى که غذا براى حسنین(علیه السلام) آماده می کرد، ظرف غذا کاملاً می جوشید، دید فاطمه با دست خود (بدون هیچ وسیله اى) دیگ جوشان را به هم زد. هراسان و فریاد زنان نزد پدر خود (ابوبکر) رفت، ماجرا را تعریف کرد، ابوبکر گفت: این صحنه را کتمان کن [و با کسى مطرح نکن]؛ زیرا امر بسیار بزرگى است. این خبر به پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسید، حضرت بالاى منبر رفت، بعد از حمد و ثناى الهى، فرمود: ماجراى دیگ و آتش فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را خیلى بزرگ و عجیب تلقى می کنند... «لَقَد حَرَّمَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ النَّارَ عَلَى لَحمِ فَاطِمَةَ وَ دَمِهَا وَ عُصبِهَا وَ شَعرِهَا وَ فَطَمَ مِن النَّارِ ذُرِّیَّتِهَا وَ شِیعَتِهَا... الوَیلُ ثُمَّ الوَیلُ، الوَیلُ لِمَن شَکَّ فِى فَضلِ فَاطِمَة
(22)؛ خداوند آتش را بر گوشت و خون و رگ و موى زهرا(سلام الله علیها) حرام نموده است (هرگز به او زیانى نمی رساند) و شیعیان و فرزندان او را از آتش [جهنم] به دور داشته است.... واى بر شما، خشم و عذاب خدا بر کسى که در فضیلت فاطمه(سلام الله علیها) شک کند.» این نوع کرامت، ریشهٔ قرآنى هم دارد؛ چرا که خداوند آتش را بر ابراهیم(علیه السلام) سرد و گلستان قرار داد: (( قُلْنا یا نارُ کُونی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهیمَ )) (23) پس بُعدى ندارد که بدن فاطمه(سلام الله علیها) را که انبیا به او توسل جسته اند، بر آتش حرام گرداند. @manbarmajma