eitaa logo
کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا
6.9هزار دنبال‌کننده
685 عکس
761 ویدیو
122 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
' داستان اسب شل و میخ و پول قلابی حکایت روزمرگی برخی دنیا پرستها ✅حتما ببینید قرارگاه مداحان سفیران زینب سلام الله علیها
11.8M
سخنرانی شب سوم ماه محرم الحرام ۱۴۰۳ هجری شمسی حجت الاسلام دکتر حاج شیخ محمد جعفری پور موضوع : نکات تربیتی زیارتنامه های امام حسین علیه السلام https://eitaa.com/almaggatel
1_437412653.pdf
286.2K
◾️روضه مکتوب◾️ 🔘شب چهارم محرم 🔘 🔻موضوع🔻 ▪️طفلان حضرت زینب کبری سلام الله علیها سلام الله علیهم ┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
حربن یزیدریاحی(ره) .pdf
438.9K
◾️روضه مکتوب◾️ 🔘شب چهارم محرم 🔘 🔻موضوع🔻 ▪️حضرت حر سلام الله علیه سلام الله علیه ┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
محرم 03.mp3
10.23M
3 ▪️اگه خسته شدی از گِره هایی که روحتو حبس کردن! ▪️اگه دنبال رها شدن از نَفْسِ ناآرامت هستی! آسمونِ محـرم... بستــرِ رها شدن و پروازه! قلبـ❤️ـت رو به حسین برسون👇 @ostad_shojae
محرم 04.mp3
9.69M
4 عشـ❤️ـق؛ معیّت میاره! اگه واقعاً از سر عشق، در عزاداری ها شرکت می کنی؛ باید همراهی با اهل بیت در سبکِ زندگیت دیده بشه! 💢اگه اینجوری نیست؛ به میزان عشقت، شک کن👇 @ostad_shojae
وقتی میرزای شیرازی صاحب فتوای تحریم تباکو حاضر می شود تحصیلاتش را با منظومه عمان سامانی عوض کند. داستان معروفی است که عمان سامانی با جمعی از شیعیان لرستان و منطقه سامان به سامرا و عتبات عالیات مشرف شده بودند و در این سفر به زیارت میرزای شیرازی نائل می‌شوند، وقتی میرزای شیرازی متوجه شدند عمان در این جمع حضور دارد به ایشان بسیار احترام کردند، کسانی که با میرزای شیرازی ملاقات کردند، عده‌ای از بزرگان و خوانین بودند و عمان را به عنوان زیارت نامه خوان و مداح همراه خود برده بودند و به او اهمیتی نمی دادند و میرزای شیرازی که متوجه او شدند و شاید بخش‌هایی از منظومه او بدست ایشان رسیده بود، آنچنان از عمان تفقد می‌کند که همگان تعجب می‌کنند و می‌فرماید، ای کاش ثواب همه درسی که خوانده ام را به شما می‌دادند و ثواب این منظومه عاشورایی شما را به من می‌دادند. https://eitaa.com/almaggatel
▪️🍃▪️ 🍃یا صاحب الزمان! نشد حبیب تو باشم حر که می‌شود؟... ▪️...حر، از اسب پیاده شد و سرش را پایین انداخت و به دست و پای امام افتاد و می بوسید و شدیداً گریه میکرد. او به سیدالشهداء سلام‌الله‌علیه عرضه داشت: من همان كس هستم كه تو را از بازگشت (به وطن خود) جلوگيرى كردم و همراهت بيامدم تا به ناچار تو را در اين زمين فرود آوردم، و من گمان نمى‌كردم پيشنهاد تو را نپذيرند و به اين سرنوشت دچارت كنند. به خدا اگر مى‌دانستم كار به اين جا مى‌كشد، هرگز به چنين كارى دست نمى زدم. 🍃سپس حر گفت: آیا الان توبه و بازگشتی برای من است؟ امام فرمودند :بله خدا توبه تو را می‌پذیرد و گناهانت را می‌آمرزد. سپس سیدالشهداء سلام‌الله‌علیه فرمودند: اسمت چیست؟ گفت:حر بن یزید. امام فرمودند: به درستی که تو حرّی (آزاده‌ای) همانگونه که مادرت تو را نام نهاد. ان‌شاءالله در دنیا آخرت نیز حرّ می‌مانی. پس امام به او فرمودند: سرت را بالا بیاور ای مرد‌بزرگ. 📓مقتل الحسین علیه‌السلام، خوارزمی،ج۲ ص۱۰ ▪️🍃▪️
عوامل افول ارزشها در خانواده.pdf
721.5K
✳️فیش منبر ✳️ ⚫️همایش شیرخوارگان⚫️ 🔺اولین جمعه 🔺 📕عوامل افول ارزشها در خانواده های معاصر
🩸عمو به فدایت شود! تو را بعد از آنکه به «بلای‌عظیم» گرفتار شدی، به قتل می‌رسانند … در روایتی امام زین‌العابدین علیه‌السلام فرمودند: 🥀 در شب عاشورا وقتی که پدرم سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه وعده شهادت را به اصحاب باوفایش داد، قاسم بن الحسن علیهماالسلام به پیش آمد و عرضه داشت: ای عموجان! من هم به شهادت می‌رسم؟! پدرم با دست عطوفت بر سر او کشید و سپس فرمود: 📋 يَا ابْنَ أَخِي كَيْفَ الْمَوْتُ عِنْدَكَ!؟ ▪️ای پسر برادرم! مرگ (در راه یاری من) را چگونه می‌بینی؟! 🥀 قاسم علیه‌السلام عرضه داشت: 📋 يَا عَمِّ! أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ ▪️ای عموجان! به خدا قسم اینگونه مرگی از عسل برایم شیرین‌تر است. 🥀 پدرم فرمود: آری به خدا؛ این مرگ خیلی شیرین است! 📋 إی واللّه فِداکَ عَمِّک! إنّک لأَحَدُ مَنْ يُقْتَلُ مِنَ الرِّجَالِ مَعِي بَعدَ أَنْ تَبْلُوَ بِبَلَاءٍ عَظِيم ▪️آری … عمویت به فدایت شود! تو هم با کسانی که همراه من کشته می‌شوند، به شهادت می‌رسی! اما بعد از آنکه تو را به «بلای عظیم» گرفتار کنند … 📚الهداية الكبرى،ص۲۰۴ (با اندکی تفاوت) 📚مدينة المعاجز، ج۴ ص۲۱۴ 📚نفس المهموم، ص۲۳۰ ✍ ای ماه خون گرفته عمو مضطرت شده مثل تن علی دل من پرپرت شده تا گرد و خاک بر سر جسمت بلند شد گفتم خدا به خیر کند محشرت شده رفته فرو تنت به دل خاک ها چرا پا خورده ای مگر که زمین بسترت شده چشمت زدند چشم پلیدان این سپاه که لخته خون عذار رُخ انورت شده داماد سنگ خوردهء من سر بلند کن که نو عروس تو نگران خاطرت شده پا بر زمین مکش که مرا میزنی زمین بنگر مُقلّدم که چه با رهبرت شده خوردی عسل ولی ز لبت چکّه میکند از بسکه پُر ترک لب تو، ساغرت شده ای‌کاش با زِره تو به میدان می آمدی تا لِه نمیشدی چه به این پیکرت شده چشمت به لب رسیده چه خاکی به سر کنم چه دلخراش چهرهء خوش منظرت شده گیسوی تو کنار تنت ریخته زمین سر پنجه ها مگر که شکنجه گرت شده مانند مادرم شده خُرد استخوان تو این ارث کوچه سهم تو از کوثرت شده تو درد میکشی و دلم تیر میکشد دردِ جناق وا شده درد سرت شده در زیر نعل ها بدنت قد کشیده است مثل عموی خود شده ای باورت شده
🩸ای عموجان! من چگونه شما را یکّه و تنها بین دشمنان ببینم؟! در نقل‌ها آمده است: سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه به وقت وداع قاسم علیه‌السلام، با دلی پر حسرت به او فرمود: 📋 يَا وَلَدِي أَتَمْشِي بِرِجْلِكَ إِلَى الْمَوْتِ؟ ▪️ای پسرم! آیا با پای خودت داری به سمت مرگ می‌روی ؟! 🥀 قاسم علیه‌السلام عرض کرد: 📋 رُوحِي لِرُوحِكَ الْفِدَاءُ وَ نَفْسِي لِنَفْسِكَ الْوِقَاءُ وَكَيْفَ يَا عَمِّ وَأَنْتَ بَيْنَ الْأَعْدَاءِ وَحِيداً فَرِيداً؟ ▪️جان و دلم به فدای شما! تمام وجودم سپر بلای‌تان گردد! عموجان! من چگونه شما را بین دشمنان، یکّه و تنها ببینم؟! 📋 فَلَمْ يَزَلِ الْغُلَامُ يُقَبِّلُ يَدَيْهِ وَ رِجْلَيْهِ؛ ▪️پس در آن حال، به روی پای سیدالشهداء علیه‌السلام افتاد و دست و پای عمویش را می‌بوسید. 📚المنتخب، ج۲ ص۳۷۲ 📚الدّمعة السّاكبة، ج۴ ص۳۱۵ ✍ هر چه آمد به سر من به فدای سر تو به فدای سر گیسوی علی اصغر تو خم شدی تا که مرا تنگ در آغوش کشی قد کشیدم که دگر خم نشود پیکر تو نذر کردم همه دشت پر از من بشود تا ببینی شده‌ام مثل علی اکبر تو غیرتم کشت مرا تا که نبیند چشمم به تنش رخت اسارت بکند خواهر تو سینه‌ام تاب ندارد که عمو گریه کند حق بده پا بکشم روی زمین در بر تو ای عمو گریه مکن! آه مکش! اشک مریز هر چه آمد به سر من به فدای سر تو
🩸حضرت قاسم علیه‌السلام، محبوب‌ترین اولاد امام حسن علیه‌السلام در نزد پدر و عمویش … در نقلی آمده است که زینب‌ کبری سلام‌الله‌علیها فرمودند: 🥀 در وقت شهادت برادرم امام حسن «صلوات‌الله‌علیه» بود که ما را یک به یک در آغوش می‌گرفت و می‌بوسید و وداع می‌کرد؛ چون نوبت به قاسم علیه‌السلام رسید، دیدم که برادرم او را در برگرفت و بر روی سینه خود چسبانید و رو بر رویش نهاد و آهی کشید و او را از همه بیشتر بوسید. 🥀 من عرض کردم: برادر جان! گویا قاسم علیه‌السلام را از همه بیشتر دوست داری!؟ برادرم فرمود: آری. عرض کردم: چرا؟ فرمود: 📋 لِأنَّهُ يُفدِي نَفسَهُ لِلحُسين علیه‌السلام في يَومِ عاشورا ▪️چرا که او جان خودش را در روز عاشورا فدای سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه می‌کند. 🧷(اولاد دیگر از امام مجتبی علیه‌السلام هم در کربلا به شهادت رسیده‌اند؛ لکن چه بسا از آن جهت که حضرت قاسم علیه‌السلام طبق روایت امام سجاد صلوات‌الله‌علیه به «بلای عظیم» به شهادت رسید، وجه قربانی‌شدنش متمایز از دیگر برادرانش شده است) 📋 ... و أخَذَ بِيَدِ القاسم و وَضَع في يَدِ أخيه الحُسين فَقال: هٰذا أمانَتي عِندك! ▪️و در آن حال دست قاسم علیه‌السلام را گرفت و در دست سیدالشهداء علیه‌السلام گذاشت و فرمود: ای برادر! این پسر امانت من است در نزد تو. 📚بحرالمصائب ج۴ ص۱۸۵ 📚مقتل ملّا نقی بروجردی، ص۸۴ (نسخه خطی) 🔖 عالم ربانی مرحوم واعظ قزوینی در مقتل شریف «ریاض القدس» می‌نویسد: 📝 اهل خبره در روایات و مقاتل نقل کرده‌اند: 📜 أنّ قاسمَ بن حسن علیهماالسلام كان أحبَّ أولادِ الحَسن علیه‌السلام إلى عَمِّه الحُسين علیه‌السلام كما يُستَفاد من المَنقولات؛ 🔻همانگونه که از نقل ها استفاده می‌شود،‌محبوب‌ترین اولاد امام حسن علیه‌السلام در نزد سیدالشهداء علیه‌السلام، بدون شک قاسم بن الحسن علیهماالسلام بود. 🗯 و شاهد این مطلب، همان‌ نقل مرحوم علامه مجلسی است که به وقت وداع قاسم علیه‌السلام با سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه آورده است: 📜 إعتَنَقَهُ و جَعَلا یَبْکِیانِ حَتّی غُشِیَ عَلَیْهِما. ▪️ سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه دستان مبارکش را به گردن قاسم علیه‌السلام انداخت و آن قدر هر دو گریستند که بیهوش شدند. 📚بحارالانوار ج۴۵ ص۳۴ ✍ آیینۀ روی مجتبایی قاسم مستغرق ذات کبریایی قاسم مثل علی اکبری برای ارباب چشم تو کند گره گشایی قاسم حالا که پسر دار شده شاه کریم داغ است بساط هر گدایی قاسم از گوشۀ لبهات عسل می ریزد مدهوش ز باده ی بقایی قاسم دل می برد از همه مناجات شبت مانند حسن چه خوش صدایی قاسم قسمت نشده اگر امامت بکنی معصومی و از گنه جدایی قاسم تحت الهنکی که بسته ای شاهد بود زیبای امام زاده هایی قاسم سوگند به پینه های پیشانی تو با سن کمت پیر دعایی قاسم تو وارث تکسوار جنگ جملی الحق حسن کرب و بلایی قاسم زیر پر عباس کشیدی شمشیر شاگرد امیر خیمه هایی قاسم گردن زده ای ازرق و اولادش را زیرا نوه ی شیر خدایی قاسم ای وای گرفتند همه دورت را چون گل به میان خارهایی قاسم پهلوی تو ضربه خورده مثل مادر افتاده میان دست و پایی قاسم زیر سم اسب نرم شد پیکر تو بر داغ عظیم مبتلایی قاسم بازیچه ی قاتل است این کاکل ناز گیسوی تو شد رنگ حنایی قاسم از کهنگی نعل کفن پاره نشد سربسته شده چه روضه هایی قاسم جان داشتی و تن تو را کوبیدند فرق من و توست ماجرایی قاسم نجمه همه گیسوان خود را می کَند تو قاتل او به نیزه هایی قاسم