فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ چرا پول خودتونو میبرید زیارت اربعین
💚چقدر زیبا شهید مطهری
۴۰ سال پیش جواب این شبههی
ضد اهلبیت رو داده..
✋🦋 سلام و درود خدا بر او
51.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روضه خانگی عنایت ویژه حضرت زهرا س
✅حجه الاسلام عالی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
👇👇👇👇👇👇👇
عقیق: حجتالاسلام مسعود عالی از سخنرانان مذهبی اظهارداشت: ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ، یکی ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺣﺒﯿﺐ ﺍﻟﻠﻪ ﮐﺎﺷﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ. ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﻨﺪ ﮐﻪ در ﺍﯾﺎﻡ ﻣﺤﺮﻡ، ﺟﻠﺴﺎﺗﯽ را ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﻭ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩه ﺑﻮﺩ. ۵ - ۶ ﺟﻠﺴﻪ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩه ﺑﻮﺩ. ﯾﮏ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﺭﻭﺯ ﺍﻭّﻝ ﻣﺤﺮّﻡ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺁﻣﺪ، ﺟﻠﻮﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ و ﮔﻔﺖ: ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺣﺒﯿﺐ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ؛ ﺍﮔﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﺪ. ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻦ ۵ - ۶ ﺟﻠﺴﻪ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩهﺍﻡ و ﺩﯾﮕﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ. ﮔﻔﺖ: ﺭﻭﺿﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﺟﺎﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ(ع) ﺍﺳﺖ، ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ؟ ﺑﯿﺎ ﺭﻭﺿﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻥ.
من فقط ﺳﺎﻋﺖ ۲ ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺭﻡ
وی افزود: ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦﮐﻪ ﺭﺩ ﻧﮑﻨﺪ، ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺭﺍ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﻢ، ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ. بنابراین ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺳﺎﻋﺖ ۲ ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺭﻡ. ﺳﺎﻋﺖ ۲ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ حال ﺭﻭﺿﻪ ﮔﻮﺵ کردن دارد؟ ﺁﻥ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﯿﺮ ﺑﺪﻫﺪ، ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺳﺖ، ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﯿﺎ. ﺩﯾﮕﺮ ﺩﯾﺪ ﺧﻮﺩ ﺍﻭ ﭼﻨﯿﻦ ﺗﺪﺑﯿﺮﯼ ﮐﺮﺩه ﭼﺎﺭهﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺷﺪ.
عالی تصریح کرد: میرزا حبیبالله رﻭﺯﺍﻧﻪ ﻣﯽﺭﻓﺖ به این جلسه و ﻣﺴﺘﻤﻊ ﺍﻭ ﻫﻢ ۵ - ۶ ﺯﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﺒﻮﺩ. ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﺪ و ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ هم ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻃﺒﻖ ﺭﺳﻢ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ، ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺿﻪﻫﺎ ﻭ ﻣﺠﺎﻟﺲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇﻬﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺻﺒﺢ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇﻬﺮ ﮐﺎﻣﻼً ﺧﺎﻟﯽ ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ بتواند ﺷﺐ ﻋﺮﺽ ﺍﺩﺏ ﮐﻨﺪ. ﻫﻤﻪ ﺭﻭﺿﻪﻫﺎ ﻭ ﻣﺠﺎﻟﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﺒﺢ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﺍﺩ.
حضرت زهرا به او فرمود: آن پیرزن منتظر توست، چرا نرفتی؟
این سخنران مذهبی گفت: ﻣﺠﻠﺲ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ تا ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﺻﺒﺢ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪه، ﻧﮕﻔﺖ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﻇﻬﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺖ ﻧﻬﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ و خوابید. ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺳﻼﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ. ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮا(س) ﻓﺮﻣﻮﺩند: ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺣﺒﯿﺐ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﻧﮕﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﻫﺪ، ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﭼﺮﺍ ﻧﺮﻓﺘﯽ؟
ﺧﺎﻧﻢ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ
وی ادامه داد: ﺍﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ، ﺳﺮﺍﺳﯿﻤﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﻮﺷﯿﺪ. ﺑﺎ ﺍﯾﻦﮐﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﻭ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻥ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻭﯾﺪ. ﻫﻮﺍ ﮔﺮﻡ ﺑﻮﺩ. ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻣﯽﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﯽﺭﻭﺩ. ﻣﻀﻄﺮﺏ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺩﯾﺪ اما ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻣﯽﺩﯾﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮔﻔﺖ: ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺣﺒﯿﺐ ﺍﻟﻠﻪ ﭼﺮﺍ ﻧﯿﺎﻣﺪﯼ؟ ﺧﺎﻧﻢ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
عالی افزود: میرزا حبیبالله ﺩﺭ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺯﺩ ﮔﻔﺖ: ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
4_5796554417494824291 (1) (2).mp3
5.13M
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ارزش گرد و غبار زائر امام حسین( ع)...
🎙 #اسمائیل_حسینی
#⃣ #سخنرانی
#⃣ #پیاده_روی
#⃣ #شهادت_امام_حسین
#⃣ #محرم
#⃣ #اربعین
🔰 پیشنهاد دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای شنیدنی امام زمان و شیخ مرتضی زاهد
امام زمان فرمودند: شما بی صاحب نیستید!!!
🎥 میدانستید تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها، چنین معنای قشنگی دارد؟
استاد پناهیان
زائر حسین(علیه السلام) به درجاتی میرسد که شهید نمیرسد!
🌺🍃 امام صادق علیه السلام:
#زائرحسین علیه السلام هنگام بازگشت از زیارت، هیچ گناهی ندارد، و درجاتش چنان بالا رفته که کسى که به خاطر خدا در خون خویش غلتیده نیز به آن نمىرسد.
📜 عن أَبی عَبْدِ اللَّه: ... فَیَنْصَرِفُ وَ مَا عَلَیْهِ ذَنْبٌ وَ قَدْ رُفِعَ لَهُ مِنَ الدَّرَجَاتِ مَا لَا یَنَالُهُ الْمُتَشَحِّطُ بِدَمِهِ فِی سَبِیلِ اللَّه.
⬅️ کامل الزیارات، صفحه ۲۷۹
#امام_حسین علیه السلام
#اربعین #کربلا
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
🌼ذکر بزرگی که آیت الله بهجت توصیه کردند!
💠از آیتالله بهجت قدسسره درخواست کردم: «یک ذکر خیلی بزرگ یادم بدهید.» گفتند: ذکری یادتان بدهم که از جواهرهای همۀ کوههای دنیا و مروارید همه دریاها قیمتیتر باشد؟ گفتم: بله! و منتظر یک ذکر عریض و طویل خاص بودم؛ که گفتند:
استغفار... استغفار... استغفار *اگر بدانید در این استغفار چه گنجهایی نهفته است؛ روح را صیقل میدهد، راهها باز میشود و حاجتها برآورده میشوند..
📚کتاب به شیوه باران، ص۵٩
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
#نقطه_سیاه_قلب ...!
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
🍃🌺قالَ الصٰادِقُ (ع) :
إذا أذنَبَ الرجُلُ خَرَجَ في قَلبِهِ نُكتَةٌ سَوداءُ ، فإن تابَ انمَحَت ، و إن زادَ زادَت حتّى تَغلِبَ على قَلبِهِ ، فلا يُفلِحُ بَعدَها أبَدا .
🍃❤️امام صادق (ع) :
هرگاه كسى گناه كند نقطه اى سياه در دلش پيدا شود، اگر توبه كرد آن نقطه پاك شود، امّا اگر بر گناهش بيفزايد آن نقطه بزرگتر شود، تا جايى كه تمام دلش را فرو پوشد و از آن پس هرگز رستگار نشود.
📙الكافی : 2/271/13 .
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
امام صادق علیه السلام:
🔹قالَ... لِمَنْ جَهَّزَ إِلَيْهِ وَ لَمْ يَخْرُجْ لِعِلَّةٍ قَالَ يُعْطِيهِ اَللَّهُ بِكُلِّ دِرْهَمٍ أَنْفَقَهُ مِثْلَ أُحُدٍ مِنَ اَلْحَسَنَاتِ وَ يُخْلِفُ عَلَيْهِ أَضْعَافَ مَا أَنْفَقَ وَ يَصْرِفُ عَنْهُ مِنَ اَلْبَلاَءِ مَا قَدْ نَزَلَ فَيُدْفَعُ فَيُحْفَظُ فِي مَالِهِ ...
🔸كسى كه خودش به دلیلی نمىتواند به زيارت حسین (علیه السلام) برود ولى فرد ديگرى را مجهّز ساخته و به زيارت بفرستد در مقابل هر يك درهمى كه خرج كرده خداوند متعال به قدر كوه احد از حسنات به او میدهد و چند برابر هزينهاى را كه متحمل شده برايش باقى مىگذارد و نيز بلاهائى كه نازل شده را از وى دور مىگرداند و مال و دارائى وى را حفظ و نگهدارى مىفرمايد.
📚 وسائل الشیعة (باب الرابع عشر)
جلد ۱۴ صفحه ۴۸۲
#زیارت_اربعین
#حدیث
#امام_صادق علیه السلام
⬅️ با نشر این حدیث در ثواب آن شریک هستید.
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬اصلا دعا چیه؟
نگاهتون به دعاعوض کنید!!
🎙️حجت الاسلام دانشمند
#مصائب_شام
#حضرت_سکینه_علیهاالسلام
🩸مصیبتی لطیف و جانسوز از عطش حضرت سکینه سلاماللهعلیها در شهر شام...
درنقلی آمده است:
🥀 در شهر شام هنگامی که نگاه حضرت زینب سلاماللهعلیها به حضرت سکینه سلاماللهعلیها افتاد که از شدت تشنگی و حزن نزدیک بود که روحش از بدنش جدا شود، به سمت زنان شامی رفت و فرمود: از شما کسی هست که این یتیم را سیراب کند؟ همانا او از شدت عطش نزدیک است جان بدهد!
📋 فَإذًا بإمرَأةٍ فی یَدِها کأسٌ مَملوٌّ مِنَ الماءِ فَقالَتْ:
▪️ناگهان زنی آمد و در دستان خود کاسهای پر از آب آورد و گفت:
📋خُذ هذا فاسقیهِ لَعَلَّ اللهَ تعالی لایَیتمُ أولادیَ و أن لایَجعَلَهم أسیرًا و لاغریباً
▪️بگیر این را و او را آب دِه؛ امید است که خداوند اولاد من را یتیم نکند و ایشان را اسیر و غریب قرار ندهد!
🥀 وقتی حضرت سکینه سلاماللهعلیها این صحنه را دید، خاطرات گذشته و عزت و جلالی را که داشت، به یاد آورد و چنان فریادی کشید که نزدیک بود زمین و زمان بهم بریزد تا اینکه زینب کبری سلاماللّهعلیها آمدند و او را تسلی خاطر دادند.
📚 بحرالمصائب،ج۸ ص۳۲
✍من از بیگانگان هرگز ننالم
که هرچه کرد با من آشنا کرد
عزیز قوم بودم روزگاری
اسیری با وقار من چهها کرد!
خدا لالش کند آن ساربان را...
میان خلق اسمم را صدا کرد
کنار نیزهی تو شمر آمد
اراذل را به دور ما رها کرد
زنی هم آمد و نشناخت من را
برایم سفرهی خیرات وا کرد...
#مصائب_شام
#حضرت_سکینه_علیهاالسلام
🩸ای پدر! وقتی به خانه رفتیم، به خاطرم بیاور چند دست لباسِ کهنه دارم؛ آنها را برای این دختر یتیم بیاورم...
در نقلی آمده است:
🥀 در خرابه شام هفده طفل یتیم، دامن زینب کبری سلاماللّهعلیها گرفته بودند و از گرسنگی ناله میزدند. مردی از اهل شام از آنجا به همراه دخترش عبور میکرد. آن دخترک ، حضرت سکینه سلاماللهعلیها را دید که مانند اسیران و غریبان رو به دیوار نهاده و میگرید.
🥀آن دخترک دلش سوخته به پدرش گفت:«حالت این دختر دلم را به درد آورد؛ وقتی به خانه رفتیم به خاطرم بیاور چند دست لباس کهنه دارم؛ آنها را برای این یتیم بیاوریم.!»
🥀 پدرش گفت:ساکت باش! چه میگویی؟! این دختر، دختر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و ناز پرورده فاطمه زهرا سلاماللهعلیها است؛ از جنگ روزگار، گرفتار کفّار شده است؛ در حالیکه گردش زمین و آسمان بسته به وجود پدر و جدّ اوست. لب از اینگونه سخنان فرو بند و به آزار و اذیت برگزیدگان خداوند راضی مباش !
🥀 دختر از حرفش پشیمان شد و به پاهای حضرت سکینه سلاماللهعلیها افتاد و عذر خواهی کرد؛ سپس رو به پدرش کرد و گفت: ای پدر، در روز محشر جواب پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله را چگونه میدهی!؟ وای بر شما! بر حقانیت اجداد این اسیران، اقرار میکنی، اما آنها را بدین حالت در قید ذلت در خرابه نگه میدارید!پدر آن دختر خجالت زده و شرمگین به خانه برگشت.
📚 بحرالمصائب ج۸ ص۱۱۶
✍ روزگاری بالش از بال و پَر قو داشتم
بر سرم تاج گلی از یاسِ شببو داشتم
دختر شامی !؛ نبین حالا تمامش سوخته
تو کجا بودی ببینی تا کمر مو داشتم ؟!
زخمهای صورتم با نیشخندت باز شد
کاش بودی آن زمانی که بَر و رو داشتم
فخر نفروش و کنارم آستین بالا نکش
روزگاری مثل تو؛ من هم النگو داشتم
زُل نزن در چشمهای نیمهباز و سرخ من
قبل از اینجا چشمهایی مثل آهو داشتم
دست بر دیوار میگیرم شبیه پیرزن
قبل از آوارِ کتک من نیز، نیرو داشتم
معجری که داشتم را دختری دزدید و رفت
خواستم آن را بگیرم؛ دردِ زانو داشتم
چشمهایم خواب را فریاد زد دیشب؛ ولی
مثل شبهای گذشته دردِ پهلو داشتم