eitaa logo
منِ من...
30 دنبال‌کننده
10 عکس
11 ویدیو
0 فایل
درون توست اگر خلوتی و انجمنی است، برون ز خویش کجا می روی؟ جهان خالی است...
مشاهده در ایتا
دانلود
بیایید ، آی مردم ! با شما هستم  شما سوداگران و فاتحان شهر من ، اکنون شده شهر شما ناچار                 درین تنگ غروب تار  که خرد و خسته جان برگشته اید از کارتان ، پیکار نفرت بار در بازار               خطابی با شما دارم  خطابی روستائی وار  از این جا ، از فراز برج خود ، این برج غربت ، برج زهرمار  دگر می خواهم از این مکمن وحشت فرود آیم  دگر می ترسم از این غربت و اندوه  دلم خواهد که دیگر چون شما و با شما باشم  وگر یک چند مهمان نیز باشم ، فرصت خوبیست  طلسم این جنون غربتی را بشکنم شاید  و در شهر شمااز چنگ دلتنگی رها باشم  الا مردم ، الا مردم! به تنگ آمد دلم – دیوانه – یا مردم  دلم می ترکد از این وحشت و می گوید از این جا فرود آیم  کجا بایست بگریزم ، کجا مردم ؟  دلم می گوید اما من نمی خواهم جز که در پیش شمامردم  دریغا ، نفرتا ، راهی ندارم 
مشکل بزرگ این است که ما برای مسائل بزرگ و کوچک راه حل‌های آسان می‌جوییم. در بسیاری از موارد قبل از آن که مسئله را درست طرح کرده باشیم برای آن جواب حاضر و آماده داریم و به این جهت خود را محتاج بحث و فحص نمی‌دانیم و بدتر از همه این‌ها این که می‌پنداریم می‌توان مسائل پیچیده و معضلات اجتماعی و فرهنگی را با اتخاذ تصمیمات اداری و به مدد آئین نامه و مقررات حل کرد. و فضیلت عقلی این است که آدمی بداند در هر وقت و موقع و مقام، چه مقدورات و توانایی‌هایی دارد و ترتیب مهم و اهم و بی‌اهمیت را در کارهایی که می‌تواند و باید انجام دهد بازشناسد. ولی این وهم که ما با اتخاذ تصمیم، هرکاری را می‌توانیم انجام دهیم و هر مشکلی را می‌گشاییم و بر همه چیز و همه کار تواناییم، وهم شیرین و دلپذیر و آرام‌بخشی است و شاید کسی بگوید وقتی حل مشکل از حدود طاقت ما خارج است و از عهده‌ی ما بر نمی‌آید چه بهتر که آن را نبینیم. اما نکته اینجاست که چون مشکل را نمی‌بینیم، از عهده‌ی حل آن بر هم بر نمی‌آییم، و اگر آن را بشناسیم و درست طرح کنیم شاید به حل آن نیز قادر شویم. 🔹️برشی از کتاب "درباره تعلیم و تربیت در ایران" 🔸️ اثر رضا داوری اردکانی
دانش آموزی که باید تمام وقت خود را صرف کارهای ضروری مدرسه کند، کی به آنچه علاقه دارد می‌پردازد و وقت و ذوق کتاب خواندن را از کجا بیاورد؟ او اصلاً به چه چیزی می‌تواند علاقه پیدا کند پرداختن و (نه یاد گرفتن) به این همه درس علاوه بر هوش و استعداد و حوصله‌ی کافی مستلزم آمادگی و هماهنگی وجودی است و البته امکان دارد که کسانی بتوانند این همه درس را یاد بگیرند اما آنها هم در بهترین صورت، تنها قسمت‌هایی از دروسی را که آموخته‌اند در حافظه‌ی خود نگاه می‌دارند و با روحی آزرده و ذهنی خسته راهی را که در پیش پایشان گشوده می‌شود ادامه می‌دهند. این‌ها اگر تحصیلات خود را ادامه دهند و دانشمند شوند در صورتی می‌توانند به کارهای مهم علمی بپردازند که در محیط و شرایط مناسب و در عالم علم قرار گیرند و در آن عالم بتوانند آثار فشار و لطمه‌ای را که بر ذهن و فکر و روح آنان وارد شده است بزدایند و تدارک کنند. 🔹️برشی از کتاب "درباره تعلیم و تربیت در ایران" 🔸️اثر رضا داوری اردکانی
میدانید گاهی خودم را گیر افتاده در میان جنگ و جدالِ پر سر و صدای اطلاعات و درست و نادرست های ذهنی ام میبینم که هر کدامشان با یک زوری هر دم مرا به سمت خودشان و به سویی میکشند و انگار من ، این اصلی ترین اصل و مهم ترین و مبدا تمام چیز ها ، بی اراده در حال کشیده شدن به سمت هر کدام هستم . پس این من کو؟این من به کجا میتواند تکیه کند؟ این من چرا خودش را گم کرده است؟ گاهی به این می اندیشم که چرا این من انقدر خالی است؟ چرا با خود هیچ ندارد؟ گاهی دلم میخواهد در میان این نزاع ها و کشمکش های درون ذهنم ، فریاد بلندی بکشم و بگویم بس است ، کافی است ، پایان ! انگار من هیچ نمیدانم و هیچ چیز نیست جز آنچه که "من" در حال حاضر آن را میبیند و در درون من معنایی دارد. انگار من باید به سر چشمه ای وصل باشم و وقتی این وصل بودن به مبدام گم می شود من خودم را رها شده و سرگردان در هجوم این امواج رویدادها و اتفاقات میبینم. این منِ متصل کو؟ چرا انگار مدت هاست خودش را در آیینه ندیده است و با خودش جدی رو به رو نشده؟ چرا انگار به فراموشی سپرده شده است و خودش را از یاد برده است؟ من دلم برای آن من تنگ شده است ... برای آن منی که میگفت در این جهان وسیع با تمام داشته هایش ، هییییچ وجود ندارد جز آنچه در درون من است و جز آنچه من از سر چشمه ام یافته ام ، جز آنچه با دستی به آغوش من عطا شده است . من دلم برای آن من تنگ شده است. آن منِ قوی اما شاید حتی کوچک آن منِ زنده و پویا . آن منی که صدایی بلند داشت و انگار در مرکز جهان نشسته بود و انگار همه چیز داشت و من دلم برای آن منی که انگار تازه نوشیده بود تنگ شده است ... ۱۴۰۳/۱/۲
_تو کیستی؟ من هیچکسم! اما فقط میدانم ، من روضه حضرت ابالفضل رادوست دارم...
3.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انگار کل زندگی همین است .رفتن و انتظار کشیدن به امید رسیدن یک لحظه . لحظه ی چشیدن حیات به حد اعلا و بی نهایت . شاید همان شهادت یا رسیدن به لقای الهی ... همان لحظه ای که کل زندگی ات مقابل چشمانت حاضر می‌شود و انگار تمام آن لحظات بوده‌اند و هیچ نشده‌اند و روز تحقق این جمله که "اللهُمَّ انا لا نَعلَمُ مِنهُ الاّ خَیرا..."
بامدادان که خاطر باز آمدن بر رای نشستن غالب آمد دیدمش دامنی گل و ریحان و سنبل و ضَیْمران فراهم آورده و رغبت شهر کرده. گفتم: گل بستان را چنان که دانی بقایی و عهد گلستان را وفایی نباشد و حکما گفته‌اند هر چه نپاید دلبستگی را نشاید. گفتا: طریق چیست؟ گفتم: برای نُزْهت ناظران و فُسْحت حاضران، کتاب گلستان توانم تصنیف کردن که باد خزان را بر ورق او دست تَطاوُل نباشد و گردش زمان عَیش ربیعش را به طَیش خَریف مبدل نکند. به چه کار آیدت ز گل طَبَقی؟ از گلستان من ببر ورقی گل همین پنج روز و شَش باشد وین گلستان همیشه خوش باشد
هر که را اسرار حق آموختند مهر بر لب دهانش دوختند ... میدانید من این انتخابات و این دعوت مردم به رای دادن را از جنس همین در میان گذاشتن اسرار میدانم ، پس مارا چه شدست که اینگونه سعی در فریاد زدن اسرار داریم و بعد وقتی اقبالی با ما همراه نمیشود ، زبان به سرزنش آدمیان میگشاییم و بر آن ها پشت میکنیم ... مگر انقلاب اسلامی از اسرار حقه‌ی الهی در این تاریخ و تقدیر توحیدی آدمیان برای حیاتی والاتر نیست؟ پس چرا میخواهیم از این حقیقت متعالی به زبان سبک و بی وزن سخن بگوییم؟ گویا با قرار گرفتن در ذیل انقلاب اسراری را بر جان های هر از کدام از ما نازل کردند و ما خود را در دورانی میابیم که راه گوشه نشینی و دهان دوختن بر ما بسته است و در موقعیتی قرار داریم که در جستجوی آن زبان هستیم . زبان و سخنی که خود ما هم در عین این که صاحب آن هستیم اما از آن خبر نداریم ...
این روز ها در دعوت به شرکت در انتخابات با انسان هایی مواجه میشویم که بعد از تلاش های ما برای صحبت کردن ، در بهترین حالت با یک رفاقت و حس اعتمادی به ما میگویند باشد ، رای میدهم فقط بگو چه کسی؟ و بعد با نادیده گرفتن تمان سخن هایی که به میان آمده و هیچ انگاشتنشان آن هارا بیهوده و مقدمه چینی میپندارند و با حس اینکه وظیفه ام را انجام دادم خیال خود را راحت میکنند. این ها متوجه نیستند که با اعتماد ظاهری و استدلالی به شما در حال نفی خود هستند و انگار قصه ، قصه‌ی خود آن ها و حضورشان و در جریان قرار گرفتنشان است ... چیزی از جنس اینکه رهبری قوت و قدرت و جوهره‌ی جمهوری اسلامی را به حضور و مشارکت مردم میدانند. کلمه‌ی جمهوری در «جمهوری اسلامی» حاکی از این است که در ذات این نظام، حضور مردم لحاظ شده؛ بنابراین دوام جمهوری اسلامی و قوام جمهوری اسلامی و عزّت جمهوری اسلامی و آبروی جمهوری اسلامی در دنیا متوقّف به حضور مردم است. رهبر انقلاب ۱۴۰۳/۴/۸
فاصله گرفتن از مرید و مریدبازی به دنبال تولدی از خود هنوز که هنوز است دارم به این عبارات رهبری می‌اندیشم : کلمه‌ی "جمهوری اسلامی" حاکی از این است که در ذات این نظام ، حضور مردم لحاظ شده ؛ بنابراین دوام جمهوری اسلامی و قوام جمهوری اسلامی و آبروی جمهوری اسلامی در دنیا متوقف به حضور مردم است... میدانید شاید اینجا هم صادقانه باید به مردم گفت: این قصه بی حضور تو معنا نمی‌شود‌. و امروز که دوباره به چیزی به عنوان رای دادن می‌نگرم ، به این میرسم که واقعا رای دادن به این سادگی ها نیست و شاید ما با نوع دعوت کردن ها و بهتر بگویم رای جمع کردن‌هایمان ، تقلیلش دادیم . این پیچیدگی از نوع پیچیدگی های تحلیلی و اطلاعاتی نیست اما شاید انسانی را می‌طلبد که بتواند به رخداد های اطرافش عمیقاً فکر کند و وجودش را به صحنه‌ی حقیقی انتخاب و تصمیم و به عهده گرفتن بکشاند. و فارغ از ساده نگری‌ها نسبت به مسائل یا ابله پنداشتن انسان ها ، دوباره با سخن‌ها و آرا و اقوال آن‌ها مواجه شود . این است که رای دادن ساده ترین کار اما شاید بزرگ ترین و دشوار ترین عمل باشد . اینجاست که این سخن حکیمانه‌ی امام را فارغ از یک حکم شرعی ساده و یا حلال و حرامی برای ترساندن از آخرت و گرفتار عذاب وجدان شدن های بدون تحرک و رشد ، جلوی چشمم می‌آید که: احدی شرعاً نمیتواند به کسی کورکورانه و بدون تحقیق رای بدهد و اگر در صلاحیت شخص یا اشخاصی تمام افراد و گروه‌ها نظر موافق داشتند ، ولی رای دهنده تشخیصش بر خلاف همه‌ی آن‌ها بود ، تبعیت از آن ها صحیح نیست . و شاید هیچ کس به اندازه امام نگاه بلندی به ما نداشت و ما ملت ایران را این چنین دعوت به این میدان نکرد . چیزی که ورای تایید یا رد تمام افراد و گروه‌ها یا درست و غلط های بی‌جانِ بیرونی ، به دنبال خودِ توست . این خود فعالی که میتواند فکر کند ، میتواند باشد و بسازد . و انگار این است آن جمهوریت. این است آن نظامی که قوت و بنیه‌اش مردم و حضور و وجود مردم است و تا زمانی هست که مردم هستند و دوگانه‌ای در میان نیست .
✨️ کلمه جمهوری در «جمهوری اسلامی» حاکی از این است که در ذات این نظام، لحاظ شده؛ بنابراین دوام جمهوری اسلامی و قوام جمهوری اسلامی و عزت جمهوری اسلامی و آبروی جمهوری اسلامی در دنیا متوقف به حضور مردم است. 🗓 رهبر عزیز انقلاب | ۱۴۰۳/۴/۸ 🆔️ @oboudatian ┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄ 📲 ایتا | روبیکا | ویراستی
🇮🇷امام خمینی ره: احدی شرعاً نمی تواند به کسی کورکورانه و بدون تحقیق رأی بدهد و اگر در صلاحیت شخص یا اشخاصی تمام افراد و گروه ها نظر موافق داشتند، ولی رأی دهنده تشخیصش برخلاف همه آن ها بود، تبعیت از آن ها صحیح نیست. 👤پیام حضرت امام خمینی در تاریخ ۲۲ بهمن ۶۲ صحیفه نور  ج ۱۸ ص ۲۳۲ و۲۳۳