1⃣بسیج در اندیشه امام «ره» مصداق اقدام نامتقارن
🔹بسیج، در اندیشه امام خمینی(ره)، تنها یک سازمان نظامی یا اجتماعی نبود؛ یک ابداع تمدنی و یک سنجه نوین قدرت بود. امام، با نگاهی که فراتر از سیاست روزمره و حتی فراتر از الگوهای کلاسیک حکمرانی بود، «بسیج» را بهعنوان یک ابزار راهبردی و یک شاخص تمدنی جدید بنیان گذاشت؛ سنجهای که نه مشابه مدلهای شرقی بود و نه شبیه الگوهای غربی.
🔹این ویژگیِ تمدنیِ نگاه امام خمینی(ره) باعث شد که بسیج و نهادهایی مانند جهاد سازندگی، نه صرفاً یک نهاد اجرایی، بلکه یک تغییر در زمین بازی و قواعد بازی نظام جدید باشند. یعنی امام، از همان ابتدا در پی آن بود که جمهوری اسلامی را وارد مرحلهای کند که سنجههای تمدنی خود را تولید کند و قواعد بازی قدرت را از نو تعریف نماید.
🔹در نگاه تمدنی، مهمترین سنجه قدرت، «دکترین اقدام نامتقارن» است.
این دکترین تنها یک مفهوم نظامی نیست؛ یک نظریه قدرت تمامعیار است که چهار حالت را توضیح میدهد:
🔻1. زمین خودی – قواعد خودی
🔻2. زمین خودی – قواعد دشمن
🔻3. زمین دشمن – قواعد خودی
🔻4. زمین دشمن – قواعد دشمن
🔹در یک تحلیل ژرف تمدنی، بالاترین سطح قدرت آنجاست که یک تمدن بتواند هم زمین خود و هم قواعد خود را طراحی کند. حالت مطلوب بعدی زمانی است که حتی در زمین دشمن، قواعد بازی را خود تمدن تعیین نماید. این همان نقطهای است که قدرتهای بزرگ تاریخ، از روم تا آمریکا، و از چین تا تمدن اسلامی، برای رسیدن به آن تلاش کردهاند.
🔹امام خمینی (ره) دقیقاً با همین منطق، «بسیج»، «جهاد سازندگی» و سایر نهادهای مولد را ایجاد کرد؛ نهادهایی که مأموریتشان تغییر زمین بازی و تغییر قواعد حکمرانی در جمهوری اسلامی بود. شعار «نه شرقی، نه غربی» نیز دقیقاً بیانگر هدف تمدنی امام بود:
یک نظم مستقل، یک معماری قدرت جدید، و یک مدل حکمرانی متفاوت از الگوهای جهانگستر شرق و غرب.
🔹اکنون و در هفته بسیج، بیش از هر زمان دیگر نیاز است که این بعد تمدنی بسیج دوباره فهم و تئوریزه شود. اینکه یک بسیجی چگونه باید بیندیشد؟
در چه زمینی باید بازی کند؟
و چگونه باید قواعد بازی را بازتعریف کند؟
🔹در پستهای بعدی با تکیه بر نمونههای جهانی، بهویژه تجربه چین در ساخت نهادهای جدید، توضیح میدهیم که چگونه غلبه تمدنی تنها از مسیر ساخت سنجههای جدید و طراحی قواعد بومی قدرت ممکن است؛ و چگونه جمهوری اسلامی نیز اگر قصد تحول جهانی دارد، باید وارد مرحله اقدام نامتقارن تمدنی شود.
📲 برای دنبالکردن پستهای بعدی:
تلگرام https://t.me/man_kazemi
ایتا https://eitaa.com/mansouron
2⃣ ضرورت بومیسازی سنجههای تمدنی و معنای آن در قدرتسازی جهانی
🔹یکی از ارکان رسیدن به قدرت تمدنی، تغییر و بومیسازی سنجههای تمدنی است. سنجههای تمدنی یعنی همان معیارها، استانداردها، نهادها و سازوکارهایی که تعیین میکنند یک بازیگر در نظام بینالملل چقدر معتبر، اثرگذار و قدرتمند محسوب شود.
🔹تا زمانی که یک کشور صرفاً از سنجهها و قواعد تمدنی یک قدرت برتر تبعیت کند، نهایتاً میتواند وضع موجود را اداره کند، اما قادر به ایجاد تحول بنیادین نخواهد بود.
🔹این مفهوم دقیقاً همان کاری است که تمدنهای جدید در زایش خود انجام میدهند:
ایجاد معیارهای جدید، روایتهای جدید و نهادهای جدید که وزن و هویت تمدنی مستقل تولید کند.
🔹بومیسازی سنجهها یعنی:
🔻معیارهای سنجش موفقیت اقتصادی، سیاسی و امنیتی بر پایه نگاه خودی طراحی شود.
🔻نهادها و سازوکارهای بینالمللی بازآفرینی یا نسخه بومی آن خلق شود.
🔻ادبیات مفهومی و نظری تولید گردد تا هژمونی معنایی شکل بگیرد.
🔹بدون این سه عنصر، هر حکومتی صرفاً «مدیریت روزمره» میکند نه «قدرتسازی تمدنی».
📲 برای دنبالکردن پستهای بعدی:
تلگرام https://t.me/man_kazemi
ایتا https://eitaa.com/mansouron
3⃣ نمونههای جهانی نهادسازی جایگزین: چین و BRICS چگونه نظم موجود را به چالش کشیدند؟
🔹یکی از روشنترین مدلهای تغییر تمدنی، رفتار چین است.
چین بهجای اعتراض مستقیم به نظم مالی غرب، یک اقدام نامتقارن نهادی انجام داد:
🔻۱. تأسیس بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا (AIIB)
چین با این نهاد، قواعد اعطای وام، سرعت تصمیمگیری و اولویتهای توسعه را از مدل آمریکایی–اروپاییِ بانک جهانی متمایز ساخت. حالا کشورهای بسیاری برای پروژههای زیرساختی، بهجای رفتن به مراکز مالی غربی، به AIIB رجوع میکنند.
🔻2. تأسیس بانک توسعه جدید (NDB) در چارچوب BRICS
بریکس(BRICS) با این بانک، یک «منبع مالی غیرغربی» ساخت. هرچند کوچکتر از بانک جهانی است، اما نشاندهنده تغییر معماری مالی قدرت است.
🔻3. سازوکارهای ذخایر ارزی متقابل و سیستمهای پرداخت جایگزین
اینها تلاشهایی برای ایجاد استقلال پولی و کاهش انحصار دلار هستند.
🔹نکته مهم اینکه این اقدامات خشونتآمیز یا تقابلی نیستند؛ بلکه بازتعریف هوشمندانهی قواعد بازی هستند، یک نوع اقدام نامتقارن در سطح ساختار، نه میدان.
📲 برای دنبالکردن پستهای بعدی:
تلگرام https://t.me/man_kazemi
ایتا https://eitaa.com/mansouron
4⃣ اقدام نامتقارن در معنای تمدنی: فراتر از عملیات نظامی
🔹در ذهن بسیاری «اقدام نامتقارن» تنها به معنای عملیات امنیتی یا نظامی است.
اما در دنیای امروز، نامتقارنترین اقدامات، اقتصادی، مالی و نهادی هستند.
🔹اقدام نامتقارن تمدنی یعنی:
🔻۱. خلق نهادهای جدید که قواعد فعلی را دور میزنند
وقتی یک نهاد جدید با استاندارد جدید وارد میدان شود، نهادهای موجود مجبور به واکنش و تطبیق میشوند.
🔻۲. ایجاد زنجیرههای وابستگی اقتصادی جدید
هر پروژه زیرساختی، هر مسیر ترانزیتی و هر پیمان مالی چندجانبه، یک گره نامتقارن قدرت است.
🔻۳. تولید هنجارها و استانداردهای فنی
کسی که استاندارد 5G، انرژی، هوش مصنوعی، امنیت سایبری یا تجارت دیجیتال را مینویسد، در حقیقت «معیار تمدنی» میسازد.
🔻۴. سرمایهگذاری در حکمرانی روایت
روایتسازی، پژوهش، رسانه و دانشگاه، میدان تولید نامتقارن قدرت نرم هستند.
🔹اقدام نامتقارن در عصر جدید مساوی است با جاگذاری سازوکارهای جدید در قلب نظم موجود.🔹
📲 برای دنبالکردن پستهای بعدی:
تلگرام https://t.me/man_kazemi
ایتا https://eitaa.com/mansouron
5⃣ ابزارهای نامتقارن غیرخشونتآمیز برای تغییر توازن جهانی
🔹بازیگرانی که قصد تغییرات ساختاری دارند، از ابزارهایی استفاده میکنند که هزینه پاسخ دادن به آن برای قدرتهای بزرگ بالاست:
🔻۱. نهادسازی مالی _ اقتصادی جایگزین
بانکهای توسعه، صندوقهای ارزی منطقهای، خطوط اعتباری دوجانبه.
🔻۲. ابتکارات زیرساختی منطقهای
مشابه «کمربند و جاده»، اما در مقیاس منطقهای:
▪️خطوط لوله
▪️مسیرهای ترانزیتی
▪️پروژههای انرژی و حملونقل
🔻۳. قدرت نرم و شبکهسازی علمی _ فرهنگی
توسعه رسانهها، اندیشکدهها، تبادل علمی، دانشگاههای بینالمللی.
🔻۴. استانداردسازی فناوری و تجارت دیجیتال
هر استاندارد جدید در حوزه سایبری، هوش مصنوعی یا ارتباطات، یک تغییر ساختاری است.
🔻۵. اتحادهای جنوب _ جنوب
ائتلافهایی که کشورهای مشابه را در یک چارچوب مستقل جمع میکند.
🔹این ابزارها آرام، غیرتنشزا و ماندگار هستند، ولی قدرت ساختاری ایجاد میکنند🔹
📲 برای دنبالکردن پستهای بعدی:
تلگرام https://t.me/man_kazemi
ایتا https://eitaa.com/mansouron
6⃣درسهایی از تجربه چین و BRICS: فرصتها و محدودیتها
🔹اقدام نامتقارن نهادی در جهان امروز مزایا و چالشهای خاص خود را دارد:
🔻فرصتها
▪️ایجاد استقلال نسبی از هژمونی موجود
▪️کاهش انحصار مالی و تجاری نظام فعلی
▪️افزایش قدرت چانهزنی
▪️شکلگیری جذابیت و مشروعیت برای کشورهای در حال توسعه
🔻محدودیتها و ریسکها
▪️نیاز به منابع مالی سنگین
▪️لزوم شفافیت و حکمرانی قابل اعتماد
▪️احتمال فشار اقتصادی و دیپلماتیک از سوی قدرتهای مسلط
▪️ضرورت همراهسازی و ایجاد مشوق برای شرکای منطقهای
▪️اهمیت انسجام و اصلاح ساختارهای داخلی
🔹این مولفهها نشان میدهد: نهادسازی اجتنابناپذیر اما موفقیت آن بدون حکمرانی کارآمد داخلی امکانپذیر نیست🔹
📲 برای دنبالکردن پستهای بعدی:
تلگرام https://t.me/man_kazemi
ایتا https://eitaa.com/mansouron
7⃣ جمعبندی: مدل واقعی پرورش قدرت تمدنی
🔹برای تبدیل شدن به یک قدرت تمدنی، یک کشور باید:
🔻۱. سنجههای تمدنی بومی تولید کند
استانداردهای خود، معیارهای خود و روایت خود را داشته باشد.
🔻۲. نهادهای مالی _ اقتصادی جایگزین بسازد
ایده اصلی: «نظم موجود را دور بزند، نه اینکه مستقیماً با آن درگیر شود»
🔻۳. شبکههای منطقهای و جهانی بسازد
ائتلافهای جنوب _ جنوب، پیمانهای مالی، پروژههای زیرساختی
🔻۴. قدرت نرم و دانش تولید کند.
دانشگاه، رسانه، اندیشکده، روایتسازی
🔻۵. استانداردهای فناوری و تجارت را بازتعریف کند
هر استاندارد جدید یک آجر در معماری تمدنی جدید است.
🔻۶. از تقابل پرهیز و روی ساختن تمرکز کند
تحول پایدار از مسیر ساختن نهادها و جذابیت حاصل میشود، نه تقابل مستقیم.
📲 برای دنبالکردن پستهای بعدی:
تلگرام https://t.me/man_kazemi
ایتا https://eitaa.com/mansouron
امکان #نفوذ «خودمعرفها» در سازمانهای #اطلاعاتی
🔹 یکی از پیچیدهترین تهدیدهایی که هر دستگاه اطلاعاتی با آن روبهروست، ورود نفوذیهایی است که خود را داوطلب همکاری معرفی میکنند؛ افرادی که با داستانهای ساختگی یا نیمهواقعی اعتماد مسئولان را جلب کرده و بهتدریج در حساسترین لایهها رسوخ میکنند. نمونه مشهور این الگو، پرونده هاینتس فلفه (Heinz Felfe) در آلمان غربی است.
🔹 سناریوی هوشمندانه یک نفوذی
🔻 در آوریل ۱۹۵۰ فلفه، کمیسر اخراجی پلیس، با حالتی هیجانزده نزد وزیر کشور آلمان فدرال رفت و ادعا کرد که یک توطئه بزرگ جاسوسی شوروی را کشف کرده است.
🔻 او گفت که شورویها از او و دوستش «هانس کلمنس» خواستهاند که عضو شبکه #جاسوسی شوروی شوند و مأموریتشان نفوذ در ساختارهای #ضداطلاعات آلمان فدرال خواهد بود.
🔻 فلفه پیشنهاد کرد که برای فریب شورویها، خود را فردی قابل اعتماد نشان دهد و در مقابل، اطلاعات ساختگی به آنان بدهد. همین سناریو بهانهای شد تا او مسیر ورود به ساختار امنیتی آلمان را باز کند.
🔹 صعود سریع، بدون هیچ تردیدی
🔻فلفه پس از مدتی وارد سازمان #اطلاعات آلمان غربی (BND) شد و با سرعتی غیرعادی در سلسلهمراتب بالا رفت.
هیچ مأموری از اداره #ضدجاسوسی نسبت به رفتار او تردید نکرد؛ چون:
▪️حمایت ویژه رئیس BND از او، هرگونه سوءظن را خنثی میکرد.
▪️ توانایی بالای فلفه در کار تحلیلی، او را کارمند «نمونه» جلوه میداد.
▪️ خودمعرف بودن او، ذهنها را از احتمال نفوذ واقعی دور میکرد.
این همان خطایی است که در ادبیات امنیتی از آن بهعنوان اثر مصونیتِ ظاهری Self-Presentation Immunity یاد میشود.
🔹 افشای یکی از بزرگترین شکستهای اطلاعاتی آلمان غربی
🔻 زمانی حقیقت آشکار شد که دیگر بسیار دیر بود:
فلفه تمام مدت برای سازمان جاسوسی شوروی (KGB) کار میکرد.
🔹نتایج فاجعهبار او:
🔻 لو دادن ۴۶ مأمور بلندپایه BND
🔻 شناسایی و بازداشت این افراد توسط سرویس شوروی
🔻 افشای کلیدهای رمز، خطوط ارتباطی، مسیرهای پیکها و «ارسالهای مرده»
🔻 سرقت و انتقال حجم عظیمی از اطلاعات عملیاتی
🔹فلفه اطلاعات را روی ۳۰۰ حلقه فیلم مینوکس، برابر با ۱۵٬۶۶۱ عکس، و ۲۰ نوار صوتی ثبت کرده بود.
این حجم از خروج اطلاعات، BND را تا سالها به حالت فلج اطلاعاتی کشاند.
🔹 اصل راهبردی: «خودمعرف» همیشه فرصت نیست؛ گاهی تهدید است
🔻 پرونده فلفه نشان داد که یکی از خطرناکترین مسیرهای نفوذ، ورود داوطلبانه با پوشش «افشاگر توطئه دشمن» است.
این الگو چند ویژگی دارد:
▪️ روایت هیجانانگیز
▪️ ادعای داشتن اطلاعات خاص
▪️ پیشنهاد همکاری به ظاهر میهندوستانه
▪️ تلاش برای ایجاد مصونیت از طریق جلب اعتماد مقامات عالی
این الگو امروز نیز در بسیاری از کشورها و سازمانهای اطلاعاتی با اشکال جدید تکرار میشود.
🔹 جمعبندی تحلیلی
🔻نفوذ از نوع «Self-Introduced Agent» خطرناکترین مدل نفوذ انسانی (HUMINT Penetration) است؛
چون دستگاه امنیتی معمولاً به دلیل اعتماد اولیه و پیشداوری مثبت، کمترین حساسیت را نسبت به این افراد دارد.
🔻پرونده فلفه یک درس کلیدی دارد:
«گاهی دشمن برای نفوذ، در را نمیشکند؛
بلکه با لبخند وارد میشود.»
📮 برای دریافت تحلیلهای امنیتی و اطلاعاتی بیشتر:
تلگرام https://t.me/man_kazemi
ایتا https://eitaa.com/mansouron
🔹هاینتس فلفه (Heinz Felfe) (متولد ۱۸ مارس ۱۹۱۸ – درگذشته ۸ مه ۲۰۰۸) یک جاسوس آلمانی بود که در طول زندگی خود برای چندین سازمان اطلاعاتی از جمله سرویس اطلاعاتی آلمان نازی، بریتانیا، اتحاد جماهیر شوروی (کا.گ.ب) و آلمان غربی (BND) کار کرد.
🔹شهرت اصلی او به دلیل فعالیت به عنوان عامل دوجانبه بسیار مؤثر برای اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ سرد است.
🔹دوران نازی: فلفه از سال ۱۹۳۶ به عضویت حزب نازی و اساس درآمد و در بخش سرویس امنیتی (SD) مشغول به کار شد.
🔹پس از جنگ جهانی دوم: پس از اسیر شدن توسط بریتانیاییها، مدتی برای اطلاعات بریتانیا کار کرد، اما به دلیل سوء ظن بریتانیاییها مبنی بر همکاری او با شوروی، کنار گذاشته شد.
🔹جاسوس کا.گ.ب در BND: در سال ۱۹۵۱، او به سازمان گهلن (پیشرو سرویس اطلاعات فدرال آلمان غربی یا BND) پیوست و به سرعت در ردههای بالای این سازمان ترفیع گرفت. او در نهایت به ریاست بخش ضدجاسوسی علیه شوروی رسید.
🔹دستگیری و تبادل: در سال ۱۹۶۱ دستگیر و در سال ۱۹۶۳ به ۱۴ سال زندان محکوم شد. در سال ۱۹۶۹، در یک مبادله بزرگ جاسوسی بین شرق و غرب، آزاد و به آلمان شرقی فرستاده شد.
🔹زندگی بعدی: او در آلمان شرقی زندگی کرد و به عنوان استاد جرمشناسی در دانشگاه هومبولت برلین مشغول به کار شد و خاطرات خود را منتشر کرد.
📲 برای دنبالکردن پستهای بعدی:
تلگرام https://t.me/man_kazemi
ایتا https://eitaa.com/mansouron
✍غفلت استراتژیک از نقش ملائکه در تمدنسازی
🔹یکی از مهمترین غفلتهای امروز جهان اسلام، فروکاستن واقعیت عالم به سطح ماده و کنار رفتن تدریجی ساحت فرامادی از تحلیلهای دینی و حتی سیاسی است. این غفلت، بیش از آنکه ریشه در توسعه علمی داشته باشد، ناشی از سلطه فرهنگی و معرفتی غرب است؛ در حالی که خودِ غرب، برخلاف ظاهر عقلانی و پوزیتیویستیاش، هیچگاه از پیگیری امور فرامادی و فوقحسی دست نکشیده است. کافی است اندکی در تاریخ دستگاههای اطلاعاتی غرب دقت کنیم تا ببینیم آنان چگونه در نهایت جدیت با پدیدههایی سروکار داشتهاند که فراتر از ماده است.
🔹در طول جنگ سرد، سازمان سیا با راهاندازی پروژههای مشهور Stargate, Grill Flame, Project Scanate بهطور رسمی بودجههای سنگین برای «رویت دوربرد» (Remote Viewing)، تلهپاتی، نفوذ ذهنی و ادراکات فرامادی اختصاص داد. این پروژهها تا سالها ادامه یافتند و برخی از افسران ارشد سیا و DIA گزارشهای رسمی درباره «موفقیت نسبی» این عملیات منتشر کردند. ارتش آمریکا واحدی به نام Unit 490 در فورت مید ایجاد کرد که مأموریت آن صرفاً بررسی تواناییهای غیرمادی انسانها در عملیات اطلاعاتی بود.
🔹توجه به امور غیرمادی محدود به دوران جنگ سرد نبود. امروز نیز مراکز پژوهشی پنتاگون، در قالب پروژههایی چون AATIP و تحقیقات روی «پدیدههای غیرقابل توضیح» بار دیگر به شکلی آشکار از «واقعیت داشتن لایههای نامرئی عالم» سخن میگویند. بنابراین بسیار تناقضآمیز است که همان غربی که علیه جهان اسلام گفتمان مادیگرایانه میسازد، در عمل خود بیشترین سرمایهگذاری را بر امور فوقطبیعی انجام داده است. این واقعیت نشان میدهد که سخن گفتن از لایههای غیرمادی، برخلاف القائات رسانهای نه خرافی است و نه غیرعلمی؛ بلکه بخشی از تجربه امنیتی، نظامی و فرهنگی قدرتهای بزرگ جهان است.
🔹در عرصه فرهنگ عمومی نیز غرب هیچگاه از پرداختن به امر فرامادی کنارهگیری نکرده است. دهها فیلم مشهور هالیوود درباره فرشتگان و موجودات غیرمادی ساخته شده است، که هرچند تحریفشده و گاه توهینآمیزند، اما یک حقیقت را آشکار میکنند: ذهن غربی نیز امر فرامادی را انکار نکرده، فقط آن را از مسیر حق منحرف کرده است. از میان این آثار میتوان به فیلمهای Constantine (2005)، City of Angels (1998)، Legion (2010)، Michael (1996)، سریال Lucifer و حتی فیلمهایی با رویکرد آخرالزمانی مثل Prophecy اشاره کرد.
🔹با وجود این واقعیتها، جهان اسلام تحت تأثیر الگوی سکولار غرب، بهتدریج از یکی از بنیادیترین اصول ایمان یعنی ایمان به ملائکه فاصله گرفته است. در حالی که ملائکه در منطق اسلامی نه موجوداتی انتزاعی، بلکه نیروهای فعال و مدیریتی در نظام هستی هستند. جبرئیل حامل امر عقلی و وحی است، و میکائیل مسئول «نظام اسباب» و جریان رزق و تدبیر نیروهای طبیعی. اگر کسی در مدل تحلیلی اسلام دقیق شود، میبیند که بسیاری از آنچه غرب با عنوان «نیروهای نامرئی»، «سطوح فرامادی ادراک»، «حمایتهای غیرقابل توضیح» یا «هشدارهای شهودی» مطرح میکند، در جهانبینی اسلامی ذیل مفهوم ملائکه تبیین شده است. اما ما تحت تأثیر فضای فرهنگی تحمیلی، به جایی رسیدهایم که سخن گفتن از ملائکه و نقش آنها در عالم، با برچسب «توهم» خاموش میشود؛ در حالی که همین جامعهای که ما را به سکوت فرامادی فرا میخواند، واحدهای اطلاعاتی برای بررسی نیروهای غیرمادی ایجاد کرده و فیلمهای پرفروش درباره ملائکه میسازد.
🔹مشکل اینجاست که ما بهجای تبیین علمی و قرآنی جایگاه ملائکه که رکن ایمان است، سرگرم مفاهیم اسطورهای مانند آرش کمانگیر شدهایم؛ نمادهایی که نه عمق معرفتی دارند و نه قدرت تبیین جهان. نتیجه آن شده که نخبگان ما از تحلیل لایههای فرامادی عالم ناتواناند و جهان را همچون یک دستگاه مکانیکی بیروح تفسیر میکنند. این فقدان درک از ملائکه، قدرت تحلیل جهان معاصر را نیز از ما گرفته است؛ زیرا جهان بدون ملائکه یک جهان ناقص، تکبعدی و سکولار است.
🔹به همین دلیل بازخوانی جایگاه ملائکه نه یک دغدغه معنوی محدود، بلکه یک ضرورت معرفتی و تمدنی است. اگر جامعه اسلامی بخواهد جهان را با منطق توحیدی بفهمد، باید این ساحت را در جایگاه حقیقی خود بنشاند و از تحقیرهایی که غرب بر ذهن مسلمان تحمیل کرده رها شود. آنچه امروز نیاز داریم، بازگشت به فهم صحیح از ملائکه است؛ فهمی که نه به معنویت سطحی فروکاسته شده و نه با خرافه آمیخته، بلکه بخشی از دستگاه معرفتی اسلام است و قدرت تبیین جهان را چند برابر میکند. پرداختن به ملائکه در این عصر، نه بازگشت به گذشته، بلکه بازگشت به عمق است؛ بازگشت به حقیقتی که جهان اسلام بدون آن، قدرت فهم و تحلیل رخدادهای عالم را از دست میدهد.
📲 برای دنبالکردن پستهای بعدی:
تلگرام https://t.me/man_kazemi
ایتا https://eitaa.com/mansouron
پادکست قسمت چهارم (آمان).mp3
زمان:
حجم:
8.1M
🎧پادکست
🔹معرفی سازمانهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی🔹
🔻قسمت چهارم: آمان؛ اطلاعات نظامی و شکستهای بزرگ اسرائیل
1️⃣تولد آمان
2️⃣ساختار و وظایف
3️⃣موفقیتهای اولیه
4️⃣شکست بزرگ ۱۹۷۳
5️⃣بعد از ۱۹۷۳
6️⃣آمان و فناوری
7️⃣چالشهای امروز
🎙با ارائه منصور کاظمی
📲 برای دنبالکردن پستهای بعدی:
تلگرام https://t.me/man_kazemi
ایتا https://eitaa.com/mansouron
آپاراتhttps://www.aparat.com/v/mohvik7
یوتیوبhttps://youtu.be/pRZ0ooqy8r0
تقابل دیرینه «عقل» و «عشق» و آنچه مناظره حجتالاسلام کاشانی آشکار کرد
🔹یکی از ریشهدارترین بحرانهای فرهنگی و معرفتی در جهان اسلام، نزاع پنهان و ناپیدای میان «عقل» و «عشق» است؛ نزاعی که برخلاف ظاهر شاعرانهاش، بنیانهای فهم دینی و هویت فکری مسلمانان را تا عمق وجود متأثر کرده است. در سنت شرقی، عشق همواره بهمثابه نیرویی سوزان و رمزآلود ستایش شده و حامل جذبهای تلقی شده که گویی راه میانبُر به حقیقت است. در مقابل، جریانهایی که تحت تأثیر تمدن غرب و ریشههای یونانی آن قرار گرفتند، عقل را – البته در معنای فلسفه یونانی، نه معنای الهی – جوهر اصلی فهم و زیست انسانی دانستند. بدین ترتیب جهان اسلام قرنهاست که در میانه این دو جاذبه، دچار نوعی تنش فرهنگی و معرفتی است؛ تنشی که اگرچه همیشه آشکار نبوده، اما آثار آن در همه لایههای فهم دینی و اجتماعی رسوخ کرده است.
🔹ظهور اسلام این دوگانه را نه نفی کرد و نه تأیید یکسویه؛ بلکه معنا و جایگاه هر دو را بازتعریف نمود. اسلام عقل را یکی از بزرگترین موهبتهای الهی معرفی کرد؛ نه عقل یونانی مبتنی بر تجرید فلسفی و استدلال صوری، بلکه عقلی که در متون اسلامی «وسیله هدایت»، «حجت خدا در باطن انسان» و «ابزار تشخیص حق از باطل» است. این عقل در نسبت با ایمان تعریف میشود و نورانیت دارد، نه آنکه صرفاً به مرتبه «ریزن reason» و استدلال خشک فروکاسته شود. با این حال، طی قرون متمادی، نحلههای فکری مختلف تلاش کردند معنای اصیل عقل را تحریف یا تضعیف کنند. برخی آن را به سطح «حسابگری فلسفی» تقلیل دادند و برخی آنقدر اسطوره عشق را بزرگ کردند که عقل در نظر مردم بهعنوان مانعی در مسیر سلوک جلوه کرد.
🔹تأثیر این انحراف فکری در عرفان ادبیات فارسی نیز قابل ردگیری است؛ جایی که برخی شاعران بزرگ – با همه عظمت و رمزآلودگی آثارشان – گاه چنان تصویری از عقل ارائه کردند که گویی عقل ابزار سرد و ناتوانی است در برابر جذبه عشق. «عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی، عشق داند که در این دایره سرگردانند…» و مانند آن، در طول زمان یکی از عوامل فرهنگیِ دور شدن مردم از مفهوم واقعی عقل شد. بعدها، این معنا بهصورت ناخودآگاه در ذهنیت مذهبی نیز رسوب کرد؛ تا جایی که در دهههای اخیر بخش قابل توجهی از جامعه دیندار و هیأتی، ناخواسته و بدون فهم عمق مسئله، «عشق» را به محور اصلی ارتباط با دین تبدیل کردند و «تعقل» و «فهم» را به حاشیه راندند.
🔹این فرایند یک اشکال فرهنگی ساده نبود؛ یک تخریب معرفتی بود. وقتی عقل به معنای اسلامی آن کنار گذاشته شد، اندیشه دینی نیروی دفاعی خود را از دست داد. عشق، اگرچه موتور حرکت است، اما ابزار تبیین و دفاع نیست. عشق میتواند دلها را جذب کند، اما بنای گفتمان را نگاه نمیدارد. نتیجه آن شد که در سایه افراط در «شور» و تفریط در «شعور»، انبوهی از شبهات نسبت به ائمه اطهار، معصومین و مبانی اعتقادی شکل گرفت؛ شبهاتی که سالها پاکسازی نشد و بر ذهن نسل جدید رسوب کرد.
🔹این خلأ در ماجرای مناظره حجتالاسلام حامد کاشانی و اردستانی بهطور ناگهانی آشکار شد. حقیقت این بود که بخشی قابل توجهی از جامعه مذهبی ما سالهاست که در هیئات، بهجای تقویت عقلانیت دینی، گفتمان احساسمحور را جایگزین گفتمان معرفتمحور کرده بود. اما هنگامی که شبهات انباشتهشده فوران کرد، همان جمعیتی که سالها در میدان عشق خالص تربیت شده بودند، چون ابزار معرفتی نداشتند، بهجای پاسخ، دچار خشم، فحاشی و رفتارهای غیرعقلانی شدند؛ واکنشی که نه زیبنده ساحت اهل بیت بود و نه مفید برای دفاع از اعتقادات.
در سوی مقابل، جریان عقلانیت شیعی، بار کمکاری دههها را به دوش میکشد. باید هم جای خالی نهادهای فکری را پر کند، هم شبهات تراکمیافته را پاسخ دهد، و هم در برابر حملات جریانهایی بایستد که دشمنیشان با اهل بیت ریشهدار است.
🔹در این معادله، سه گروه در نهایت به یک نقطه ختم میشوند:
آنها که با دشمنی و بغض علیه ائمه اطهار مینویسند و شبههسازی میکنند؛ آنها که بهنام عشق به اهل بیت، عقل را حذف کردند و سوم آنها که برای دفاع به فحاشی و بیمنطقی روی میآورند، هر سه بر خطا هستند. گروهی بهسبب دشمنی، و دیگری بهسبب جهالت. اما همه نتیجه یک غفلت تاریخیاند: غفلت از معنای واقعی عقل در مکتب اسلام.
🔹اسلام نه با عشق مخالف است و نه با عقل؛ بلکه با تحریف هر دو مخالف است. عشق اگر از عقل جدا شود، به احساسات خام تبدیل میشود و عقل اگر از عشق جدا شود، به سردی و تکبر میانجامد. اکنون زمان بازگشت به همین عقل الهی است؛ عقلی که نه یونانی است و نه غربی، نه خشک است و نه ضد عشق. آینده جریان شیعی و آینده گفتمان دینی، وابسته به احیای همین عقل است؛ عقلی که هم عشق را رشد میدهد و هم ایمان را استوار میکند.
📲 برای دنبالکردن پستهای بعدی:
تلگرام https://t.me/man_kazemi
ایتا https://eitaa.com/mansouron