eitaa logo
منتخب حکایات
54 دنبال‌کننده
228 عکس
125 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حدود ١٠ بعد از تیراندازی، «یسار»، غلام«زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد. بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین (ع) حمله کرد؛ اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه‌ها حمله را دفع کردند. همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام‌(ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد 500 تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تیر باران كنند كه در آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر 23 اسب لشکریان امام(ع)، تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح آن نفرات را 50 نفر و این شهر آشوب 38 نفر ذکر کرده است. اولین شهید، ابوالشعثا بود و 8 تیر انداخت که 5 نفر از دشمن را کشت. امام(ع) او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(ع)حمله کنند زهیر و 10 نفر به آنها حمله کردند. حدود ١١ بعد از این حملات، امام‌(ع) دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده‌اند نگذارند کسی از بنی‌هاشم به میدان برود. انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. ‌بعضی «در مقابل نگاه امام‌(ع)» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می‌توانستم وصیت‌های تو را اجرا کنم. مسلم با دست، امام حسین(ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است». یک بار هفت نفر از اصحاب امام‌(ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد. ۱۲:۵۰ اذان ظهر حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشته‌اند امام(ع) خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره کند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمی‌شود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمی‌شود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام(ع) از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گذارم.» امام‌(ع) نماز را "شکسته" خواندند يعنى به قاعده ى«نماز خوف»... گروهی از اصحاب به امام‌(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته‌اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟» حدود ساعت ۱۳ ۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر پسر امام حسین(ع) بود. البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه‌ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»
حدود ساعت ۱۴ عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند. ابوالفضل(ع) اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه‌ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس دلاور(ع) در حالیکه با شجاعت تمام، سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شد و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله(ع) سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه ى برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست.» حدود ساعت ۱۵ امام(ع) به طرف خیمه‌ها برگشت تا خداحافظی کند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه‌اش نکنند... وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره اش علی اصغر(ع) را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد. امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد. بعضی تیر می‌انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می‌کردند. شمر و ده نفر به مقابله امام(ع) آمدند. بعد از شهادت امام(ع)، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد. در مقاتل نوشته اند حتى زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود باز کسی جرات نمی‌کرد به سمت ایشان برود اهل حرم از صدای اسب ایشان "ذوالجناح" متوجه ماجرا شده و بیرون دویدند. فرزند كوچك امام حسن مجتبى(ع) به نام عبدالله بن حسن (ع) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!» ۱۶:۰۶ اذان عصر وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفته‌اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع‌ نگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین کشته شود شنیدم که می‌گفت «به خدا پس از من کسى را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.» سپس گوید: آن‌گاه شمر میان لشگريان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال "سنان بن انس" حمله برد و نیزه در قلب امام(ع) فرو برد ...» حدود ساعت ۱۷ بعد از شهادت امام(ع)، عده‌ای لباس‌های آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند تمام این افراد بعدها به مرض‌های لاعلاج دچار شدند. غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمه‌ها گذاشت. یکی از شیعیان بصره به اسم "سوید بن‌مطاع" بعد از شهادت امام به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام(ع) جنگید تا شهید شد. نزدیک غروب آفتاب است .
این شخص پیراهنی با عکس موتور جستجوی گوگل پوشیده است ، جایی که کلمه Israel در جعبه جستجو نشان داده شده است و پاسخ نشان داده می شود: منظورت فلسطین است؟ سووووووس مااااس (((: @mantakb
24.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🤛دوئل شهید غیرت با سندروم جینوسی🤜 🌟 🎞 سندروم جینوسی ⭕️ تقدیم به شهید امر به معروف و نهی از منکر 🌹 بسیجی 🔰جشنواره مردمی فیلم عمار استان قم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 آن چيزى كه مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطه آن دنبال ما و شما آمده ‏اند و اسلام را ترويج نموده و جمهورى اسلامى را بپا كردند و طاغوت را از ميان بردند، كيفيت زندگى اهل علم است. اگر خداى نخواسته، مردم ببينند كه آقايان وضع خودشان را تغيير داده‏اند، عمارت درست كرده ‏اند و رفت و آمدهاي‌شان مناسب شأن روحانيت نيست، و آن چيزى را كه نسبت به روحانيت در دل‌شان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بين رفتن اسلام و جمهورى اسلامى همان. صحیفه امام؛ ج19؛ ص317 | جماران؛ 25 تیر 1364
11.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رمز گشایی از فتنه سنگین بر علیه امنیت ملی در آینده نزدیک از زبان استاد پورآقایی
رهبر انقلاب (دیروز): هر کس رئیس جمهور آمریکا بشود، بر روی سیاست ما تاثیری ندارد در جلسه هیات دولت روحانی (امروز): برای ما شیوه‌ دولت بعدی آمریکا مهم است / اگر بجای تحریم احترام گذاشتند شرایط فرق می‌کند
فرض کنید دختر یک خانواده ی ثروتمند هستید در تبریز.  با یک طلبه ساده ازدواج میکنید و بخاطر ادامه تحصیل همین طلبه ی ساده راهی. نجف میشوید. گرما و غربت شهر نجف را در نظر بگیرید، خدا به شما فرزندی میدهد. بعد این فرزند می میرد! بعد دوباره فرزند میدهد، دوباره در همان بچگی می میرد! دوباره فرزند میدهد دوباره…!! این درحالی ست که فقر گریبان تان را گرفته. در حدی که یکی یکی، اسباب خانه را میفروشید. حتی رختخواب!…. ...... همسر علامه طباطبایی همیشه مرا به فکر میبرد.  علامه درباره ایشان گفته بودند: ” من نوشتن المیزان را مدیون ایشانم” !! یا :“اگر صبر حیرت انگیز همسرم نبود من نمیتوانستم ادامه ی تحصیل بدم” صبر حیرت انگیز.. . نوشتن المیزان… علامه نه تعارف داشته و نه اغراق میکند. علامه در جایی فرموده بودند: “ایشان وقتی در قم رو به حضرت معصومه سلام میدادند من جواب خانوم را میشنیدم! و همچین هنگامی که زیارت عاشورا میخواندند من جواب سلام امام حسین(ع) را میشنیدم!” ...... همیشه به جایگاه او حسرت میخورم! با خودم فکر میکنم وقتی که داشته خانه را جارو میزده، یا وقتی برای علامه چایی میریخته، میدانسته در آسمان ها انقدر معروف است؟ میدانسته در پرورش یک مرد بزرگ انقدر موثر است؟ کاش کتابی از زندگی نامه اش چاپ شده بود. کاش برای ما کلاس آموزشی میگذاشت. کلاس اخلاق. اخلاص. کلاس مدیریت زندگی در شرایط بحرانی. کلاس چگونه از همسر خود علامه طباطبایی بسازیم؟ کلاس چگونه بدون قلم بدست گرفتن تفسیر المیزان بنویسیم؟ کلاس چگونه مهم باشیم اما مشهور نه؟ کلاس چگونه توانستم در اهداف والای همسرم او را در بدترین شرایط یاری دهم؟ کلاس… همه ی این ها چند واحد میشود؟ چقدر واحد پاس نکرده دارم.... ⁣⁣✅ بانویی که علامه را بالا کشاند! امروز که سالگرد رحلت مرحوم استاد علامه طباطبايي است، بهانه خجسته ای است تا یاد کنیم از بانو « قمر السادات مهدوی»؛ کسی که علامه درباره اش می گفت: «⁣این زن بود که مرا به این جا رسانید». @mantakb