#حتما_بخوانید
#نکته_بسیار_ظریف
⁉️ #پرسش_مهم
🔹چرا گاهی وقتی کسی تصمیم به خودسازی وتهذیب نفس میگیرد اخلاقش بدتر می شود وزودتر نارا حت می شود⁉️
🔰همين که تصمیم به ادم شدن گرفته ای ادمی مشرب میشوی.
🍁قران را بگشا.
🍁داستان پدرت را بخوان.
🍁او تا به مقام ادمیت قدم گذاشت آزمایشات به استقبالش آمد.
🍁 تو هم آدمی مشربی.
🍁داستان های قران بیان سرگذشت توست.
🔰شیطان نفست دشمن قسم خورده ای است.
🍁امروز که تصمیم بر ترک گناه گرفتی فردا موقعیت های فراوان گناه به استقبالت می آید
🍁و چون همیشه با نفس خویش در مبارزه ای و درگیری درونی داری کم #طاقت میشوی و #زود_رنج میگردی.
🔰اگر دیدی افرادی که تصمیم به #ترک گناه میگیرند کم طاقت تر میشوند و #زود رنج میگردند بدان این ناشی از درگیری #درونی ان هاست که ان ها را خسته میکند و کسی که $خسته شود #زود_رنج میگردد.
🔰همت کن.
🍁 #همت کن که راه برایت باز است و عالم مسخر توست.
🍁بدان آزمایشها هم به نفع توست
🍁و تمام عالم هدایتگر توست.
🍁فقط همت کن و پس ان استقامت بورز.
🔸غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
🔸ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
📔پندهای حکیمانه
🌿علامه حسن زاده آملی
@manzoomeye_hosn
🔷🔹کسانی که بر گردنِ خدا حق دارند
🌹🌹پیامبر اکرم (ص) فرمودند: روز قیامت که میشود، از سوی خداوند متعال خطاب میرسد:
🔻🔺 «مَنْ کَانَ أَجْرُهُ عَلَی اللهِ، فَلْیَدْخُلِ الْجَنَّةَ.»
👈 هر کس که بر گردنِ خدا حق دارد، وارد بهشت شود.
همه تعجّب میکنند.
خطاب میرسد:
☝️هر کس که هنگامِ نزاع و درگیری، از خود بخشش نشان داده، و #عفو کرده، تا مسأله اصلاح شود، بر گردنِ خدا حق دارد.
بعد پیغمبر فرمودند:
🔻🔺«الْعَافُونَ عَنِ النَّاسِ، یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِسابٍ.»
👈 کسانی که از لغزشهای مردم میگذرند و #عفو میکنند، بدونِ حساب وارد بهشت میشوند.
👌 چون خدا در قرآنش، پاداشِ چنین شخصی را بر عهده گرفته، که از فضلِ بی پایانش مرحمت کند:
فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللهِ (شوری/۴۰)
🔹 هر کس عفو و اصلاح کند، پاداش او با خداست.
📚 کتاب شریفِ تفسیر مجمع البیان.
♦️انسان باید خیلی کوچیک باشه، که این مدال و این جایگاه رو رها کنه، و بگه:
نه، من نمیبخشم..
من میخوام دلم خنک بشه..
❌این خیلی زشته...
♦️ خدا میگه «أَجْرُهُ عَلَى اللهِ»
🔷 تو ببخش، من باهات حساب میکنم.
🔹 انگار خدا خودش رو مدیونِ چنین کسی میدونه، و میگه اجرت با منه.
❌ ولی ما دستِ خدا رو پَس میزنیم و میگیم:👇
«میخوام دلم خنک بشه.»
@manzoomeye_hosn
🍽 درباره ی نمک!!!
🔵 در سخنان معصومین تحت عنوان طب اسلامی، به خوردن نمک سفارشات فراوانی شده به خصوص قبل و بعد غذا،
و از آنجایی که مردم نمک را عامل اصلی ایجاد و ازدیاد فشارخون می دانند این امر ممکن است برای عدّه ای قابل درک نباشد.
🔵لازم به توضیح است که همانگونه که خداوند درقرآن کریم از عسل نام برده و فرموده (وفیهِ شِفاء)،واضح و مُبرهن است فقط عسلی می تواند مورد نظر قرآن و عامل شفا باشد که کاملاً طبیعی باشد ،عسلی که تهیه شده از زنبور هایی که درطبیعتِ بکر و از انواع گل ها تغذیه کرده باشند، نه عسلی که ساخته شده توسط زنبوری است که شهد شکر مصرف کرده است.
🔵و حال نمکی هم که توسط معصومین سفارش شده آیا می تواند منظور نمک تصفیه شده و دارای مواد شیمیایی باشد؟
🔵نمک طبیعی(نمک دریا) است که نه تنها بیماری زا و عامل بالابردن فشارخون نیست بلکه مفید نیز هست، نمک دریا عاری از پتاسیم است وپتاسیم تنظیم کننده و پایین آورنده ی فشار خون می باشد اما نمک های تصفیه شده و مصنوعیِ سفید، سرشار از سدیم است و سدیم عامل بالابرنده ی فشارخون.
🔵نکته ای که درمورد تهیه ومصرف نمک دریا قابل توجه است و باید دقت کرد این است که نباید رنگ کدر و تیره داشته باشد چون ممکن است دارای املاح مضری مانند سرب باشد.
امروزه خوشبختانه نمک دریاچه ارومیه نمکی کاملا طبیعی با رنگ سفید در بازار موجود است که می توانید بدون نگرانی آن را مصرف کنید.
🔵خوردن نمک قبل غذا باعث ضدعفونی شدن دهان و از بین بردن میکروبهایی می شود که اگر همراه غذا وارد معده شوند می توانند باعث بیماری شوند. و بعد غذا باعث ضد عفونی کردن دهان می شود واز ایجاد بوی بد دهان جلوگیری می کند.
🔵در ظاهر تنها عامل برتریِ نمک تصفیه شده برنمک دریا، یُدی است که به آن اضافه شده امّا همین مسئله یعنی زیاد مصرف کردن یُد، متاسفانه خود عامل بیماری است زیرا بدن انسان در هر روز به مقداربسیار کمی یُد نیاز دارد.
🔵توصیه ی ما به شما این است که مقدار بسیار کمی از نمک تصفیه شده را(فقط به اندازه ی تامین یُد بدن، به نمک دریا افزوده و میل بفرمایید. (نمک اصلیِ مصرفی تان از نمک دریا باشد.)
#طب_اسلامی
@manzoomeye_hosn
✅فریب عبادت زیاد بعضی ها را نخورید
امام علی علیه السلام به "کمیل بن زیاد" فرمود:
ای کمیل!
شیفته کسانی که نماز طولانی می خوانند و مدام روزه می گیرند و صدقه می دهند
و گمان می کنند که آدمهای موفقی هستند، مباش و فریب آنها را نخور.
زیرا ممکن است که به این عبادات "عادت" کرده باشند
یا بخواهند عمداً مردم را فریب دهند.
ای کمیل!
شیطان وقتی قومی را دعوت به گناهانی مثل ، شراب خواری، ریا و آنچه شبیه این گناهان است می نماید
عبادات زیاد را با طول رکوع و سجود و خضوع و خشوع پیش آنان محبوب می گرداند.
وقتی خوب آنها را به دام انداخت
آنگاه آنان را دعوت به ولایت و دوستی پیشوایان ظلم و ستم می نماید.
📚بحارالانوار ، جلد ۸۱ ، صفحه ۲۲۹
@manzoomeye_hosn
🔶آخوند فاسد، بدتر از ساواکی
🔹امام خمینی (ره):
خدای متعال میداند که من نسبت به آخوندهای فاسد آنقدر شدید هستم که نسبت به سایر مردم نیستم. ساواکی پیش من محترمتر است از آخوند فاسد […] آنقدر صدمهای که اسلام از یک آخوند فاسد میخورد از محمدرضا نمی خورد. در روایات هست که آخوند فاسد و ملای فاسد در جهنم از بوی تعفنش اهل جهنم در عذاب هستند. در این دنیا هم از بوی تعفن بعض از آخوندهای فاسد، دنیا در عذاب است. ما طرفداری از عمامه نمیکنیم. ما طرفداری از اسلام میکنیم. این اسلام پیش شما باشد معظم هستید. پیش هرکس باشد معظم است.»
@manzoomeye_hosn
✅ فُقَهای شَر ّ
قال امیر المومنین علیه السلام : قال رسول الله صلی الله علیه و آله: سَيَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يَبْقَى مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ يُسَمَّوْنَ بِهِ وَ هُمْ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنْهُ مَسَاجِدُهُمْ عَامِرَةٌ وَ هِيَ خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى فُقَهَاءُ ذَلِكَ الزَّمَانِ شَرُّ فُقَهَاء تَحْتَ ظِلِّ السَّمَاءِ مِنْهُمْ خَرَجَتِ الْفِتْنَةُ وَ إِلَيْهِمْ تَعُودُ. (الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص 308)
⚡️امام علی علیه السلام از رسول الله صلی الله علیه و آله نقل فرمود: زمانی بر مردم می آید که از قرآن جز رسمش و از اسلام جز اسمش باقی نمی ماند. مردم مسلمان نامیده می شوند در حالی که دورترین مردمند از اسلام..... فقهای آن زمان، بدترین (شر) فقها زیر سایه آسمانند. فتنه از آنها خارج می شود و به آنها بر می گردد.
@manzoomeye_hosn
✅به #جهنم روانه می شوند ولی دست و پا و صورت آنها نمی سوزد!
#فوق_العاده_زیبا
💠امام صادق علیه السلام :
⚡️در روز #قیامت دستور داده میشود که افرادی را به جانب آتش ببرند و خداوند عز و جل به مالک (نگهبان جهنم) میفرماید:
به آتش بگو که پای آنها را نسوزاند که با آن به جانب #مساجد میرفتند، و صورت آنها را #نسوزاند که آنها خوب وضو میگرفتند، و دستهای آنان را نسوزاند که آن را برای دعا بلند میکردند، و زبان آنان را نسوزاند که بسیار قرآن تلاوت میکردند!
نگهبان #جهنم ب آنها می گوید:
ای بدبختها! شما چه حالی داشتید [با این کارهای خوبی که میکردید، چرا جهنمی شدید]؟
میگویند: ما [این کارها را] برای #غیر_خدا انجام میدادیم!
پس حالا به ما گفته شده : بروید پاداشتان را از همان کسی که برایش کار میکردید بگیرید!
📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص224
@manzoomeye_hosn
مَنظومه یِ حُسن
#فنجانی_چای_با_خدا 🌹قسمت هفتاد و شش گیج و منگ به درخواستهایِ در گوشیِ فاطمه خانم و نگاههایِ پر نگ
#فنجانی_چای_با_خدا
🌹قسمت هفتاد و هفت
آن شهید..
پدریِ مردی که دچارش شده بودم، پدرانه ها خرج کرده بود.
حسام با انگشترِ عقیقِ خفته در انگشتانِ کشیده و مردانه اش بازی میکرد (وقتی مامان همه ی ماجرا رو تعریف کردن. خشکم زد..
نمیدانستم باید خوشحال باشم؟؟؟ یا ناراحت..
تمامِ دیشب رو تا صبح نخوابیدم. مدام ذهنم مشغول بود.
یه حسی امید میداد که جوابِ منفی تون واسه خاطرِ حرفایِ مادرِ..
اما یه صدایِ دیگه ایی میگفت: بی خیال بابا، تو کلا انتخابِ سارا خانوم نیستی و حرفِ دلشو زده.
گیر کرده بودم و نمیدونستم کدوم داره درست میگه. پس باید مطمئن میشدم.
نباید کم میذاشت تا بعدا پشیمون شم.
خلاصه صدایِ اذون که از گلدسته ها بلند شد، طاقت نیاوردمو با دانیال تماس گرفتم تا اجازه بده با خودتون صحبت کنم. که الحمدالله موافقت کردو گفت که صبحها به امامزاده میرین.
از ساعت هفت تو ماشین جلو درِ امامزاده کشیک کشیدم تا بیاین، اما وقتی دیدمتون ترسیدم.
نمیدونستم دقیقا چی باید بگم و یا برخورد شما چی میتونه باشه..)
مردِ جنگ و ترس؟؟ این مردان با حیا، از داغیِ سرب نمیترسند اما از ابراز احساسشان چرا..
کمی خنده دار نبود؟؟
صورتش جدیت اما آرامش داشت( تا اذان ظهر تو حیاط امامزاده قدم زدم و چشم از ورودی خواهران برنداشتم..
تو تمام این مدت مدام با خودم حرف زدمو کلمات رو شست و رُفته، کنار هم چیدم که گند نزنم.
تا اینکه شما اومدین و من عین.. استغفرالله..
هر چی رشته بودم، پنبه شد.. همه ی جملات یادم رفت..
و من فقط به یه سوال که چرا به مادرم “نه” گفتین اکتفا کردم.
شما هم که ماشالله اصلا اعصاب ندارین.. کم مونده بود کتک بخورم..
حرفهاتون خیلی تیزو برنده بود. هر جمله تون خنجر میشد تو وجود آدم..
اما نجاتم داد.. باید مطمئن میشدم و اون عصبانیت شما، بهم اطمینان داد که جوابِ منفی تون، دلیلش حرفهایِ مادرم بوده..
و من اجازه داشتم تا امیدوار باشم..
اون لحظه تو امامزاده اونقدر عصبی و متشنج بودم که واسه فرار از نگاهتون به ماشین پناه آوردم.)
صدایِ کمی خجالت زده شد ( میدونستم اگه یه مو از سرتون کم بشه باید قیدِ نفس کشیدنو بزنم، چون دانیال چشمامو درمیآورد..
واسه همین تا خونه دنبالتون اومدم و از مامان خواستم تا از طریق پروین خانووم گزارش لحظه به لحظه از حالتون بده..)
و این یعنی ابرازِ نگرانی و علاقه ایی مذهبی؟؟ با مایه گذاشتن از دانیال؟؟
نگاهش هنوز زمین را زیرو رو میکرد ( عصر با دانیال تماس گرفتم و گفتم امشبم میخوام بیام خواستگاری و شما نباید چیزی از این ماجرا بدونید..
اولش مخالفت کرد. گفت شما راضی نیستین و نمیخواد بر خلاف میلتون کاری رو انجام بده.
اما زبون من چرب تر از این حرفا بود که کم بیارم..)
سارایِ بی خدا، مدرن، به روز و غربیِ دیروز.
حالا به معنایِ عمیق و دقیقِ کلمه، عاشقِ این جوان با خدا و سر به زیر و شرقیِ امروز شده بود..
در دلش ریسه ریسه، آذین میبستند، اما میدانست باید برق مرکزی را قطع کند..
حسام حیف بود..
لبخندِ شیرینِ پهن شده رویِ لبهایم را قورت دادم..
کامم تلخ شد ( اما نظرِ من همونِ که قبلا گفتم..)
چشمانش را بست و نفسش را با صدا بیرون داد (نمیپرسم چرا. چون دلیلشو میدونم. پس لطف کنید افکارِ بچه گونه رو بذارین کنار..
من امشب نیومدم اینجا تا شما استغفرالله از مقام خدایی و علم غیبتون بگین..)
به میان حرفش پریدم، باید برایِ منصرف کردنش نیش میزدم. ( من اصلا به کسی مثه شما فکر هم نمیکنم.. پس وقتتونو هدر ندین..)
سرش را کمی به سمتم چرخاند. اما رد نگاهش باز هم زمین را کنکاش میکرد. ابرویی بالا انداخت و تبسمی عجیب بر صورتش نشاند ( عجب..
پس کاش امروز تو امامزاده، اون اعترافاتو با جیغ جیغ و عصبانیت نمیگفتین..
چون حالا دیگه من کوتاه بیا، نیستم..
بهتر شمام وقتو تلف نکنید..)
چشمانم گرد شد و این یعنی اعلام جنگ؟؟
با خشم روبه رویش ایستادم ( تو مگه عقل تو کله ات نیست؟؟
اصلا میفهمی داری چیکار میکنی؟؟ میفهمی خواستگاریِ کی اومدی؟؟ من نفسم امروز فرداست.. تو یه جوونِ سالمی که حالا حالاها وقت داری واسه زندگی..
این مسخره بازیا چیه که راه انداختی.. )
با آرامشی عجیب بلند شد و در مقابلم قرار گرفت ( پدرم وقتی شهید شد، تنش سالم بود حتی یه دندونِ خراب هم نداشت.. ورزش میکرد.. میخندید.. یه تنِ یه لشگرو آموزش میداد..
اما عموم همیشه مریض بود. همه میگفتن آخرش جوون مرگ میشه.
جنگ شروع شد. هر دو تا رفتن جبهه.. پدرِ سالمم شهید شد..
عمویِ بیمارم، هنوز هم زندست..
خدا واسه عمرِ بنده هاش سند صادر نمیکنه..
پس شمام صادر نکنید و به جای خودتون تصمیم بگیرین .. نه خدا.. )
لحنش زیادی محکم و قاطعانه بود. و حرفهایش منطقی و بنده وار..
سر به زیر انداختم.. راست میگفت خدا را اندازه ی کفِ دستم کوچک میدیدم و او دست و دلبازانه بزرگ بود..
نمیدانم چرا اما دلم فقط و فقط گریه میخواست و من خوشحالیم در اوجِ بزرگیش، رنگِ غم داشت.
کجا بود پدر تا ببیند..
مَنظومه یِ حُسن
#فنجانی_چای_با_خدا 🌹قسمت هفتاد و شش گیج و منگ به درخواستهایِ در گوشیِ فاطمه خانم و نگاههایِ پر نگ
مسلمان شدم.. شیعه شدم.. و جوانی پاسدار، شیعه و از اولادِ علی، فاتحِ قلبِ یخ زده ی تک دخترش شده
وقتی سکوتم را دید، دست در جیبش کرد و شکلاتی را به سمتم گرفت (حالا من باید چقدر منتظرِ جوابِ “بله” اتون بمونم؟؟ )
به صورتش نگاه کردم ( از کجا مطمئنید که انتخابِ من درسته؟؟ شما چیزی از گذشته ام میدونید؟)
سری تکان داد و لبهایش را جمع کرد ( اونقدر که لازم باشه میدوونم.. در ضمن گذشته، دیگه گذشته. مهم حالِ الانتونه.. که ظاهرا پیش خدا خریدار زیاد داره..)
تعجب کردم ( از کجا میدونید؟؟)
لبخند زد ( دور از جون با یه نظامی طرفیدها.. ما همیشه عملیاتی اقدام میکنیم.. دقیق و مهندسی شده..
شما جواب ” بله” رو لطف کنید..
بنده در اسرع وقت کروکی رو با مشخصات دقیق تحویلتون میدم.. حله؟؟)
شک داشتم.. به انتخابش شک داشتم.. ( فکرِ همه چیزو کردین؟؟ من.. بیماریم.. حالِ بدم.. )
نگذاشت حرفم تموم شود ( وجب به وجب..
حالا دیگه، یا علی؟؟؟؟)
خدایا عطرت را جایی همین نزدیکی حس میکنم .
خجالت زده با گرمایی که انگار از زیر پوستِ صورتم بیرون میزد، سر تکان دادم:
( یا علی..)
ادامه دارد...
@manzoomeye_hosn
هدایت شده از مَنظومه یِ حُسن
❤️💙💜❤️💙💜❤️💙💜❤️💙💜
#زنان_بدانند
با #احترام گذاشتن به مرد، میتوان او را برای همیشه عاشق خود کرد!
💠 تحقیقات نشان داده است که مردها اگر مجبور باشند بین عشق و احترام یکی را انتخاب کنند، بیشترشان ترجیح میدهند تنها بمانند ولی به آنها بیاحترامی نشود!
👌و از سوی دیگر اکثر خانمها به عشق و محبت بیشتر علاقه نشان دادهاند.
💠اگر مردها و زنها بتوانند یکدیگر را بهدرستی درک کنند، میتوانند کنار هم زندگی آرام و بیدغدغه و پر از #عشق داشته باشند.
@manzoomeye_hosn