یـادت بـاشه... ⇩
از هر دستے بدۍ از همون دست پس ميگيرۍ...
ﻣﮕـﺮ میﺷﻮﺩ,,,
قلبے ﺭﺍ #بشڪنے!!
ﻭ قلبت شڪسته ﻧﺸـﻮد؟؟
☄
مگر میﺷﻮﺩ,,,
چشمے ﺭﺍ #ﮔﺮﯾﺎﻥ_ڪنی!!
ﻭ ﭼﺸﻤﺖ ﮔﺮﯾـﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ ؟؟
مگرمیﺷﻮﺩ,,,
ﺫهنے ﺭﺍ #ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ_ڪنی!!
ﻭ ﺫهنت ﭘﺮﯾﺸـﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ ؟؟
☄
ﻣﮕﺮ میﺷﻮﺩ,,,
ﺍﺣﺴﺎسی ﺭﺍ #ﺑﺴﻮﺯﺍنی!!
ﻭ ﺍﺣﺴﺎست ﺳﻮخته ﻧﺸﻮﺩ؟؟
"""""ﻣﮕــﺮ ﻣﯽ ﺷـــﻮﺩ """""
بیشتر مواظب باش
این دنیا بیقانون نیست👌
☄
«وخداوند درحسابرسی، #سریع است»
@manzoomeye_hosn
💠مَنظومه ی حُسن💠:
#پرسش_و_پاسخ_معنوی
سوال:
چرا میگیم اللهم عجل لولیک الفرج؟
#پاسخ
به 20 دلیل👇👇
🌸 با ظهور امام زمان(عج) چه اتفاقات خوبی رخ می دهد:
🌸1- علم به اوج خود می رسد و جهل و نادانی از بین می رود
🌸2-عدالت و امنیت در اجتماع مانند هوای سرد و گرم داخل زندگی مردم می شود
🌸3- بسیاری از گمراهان هدایت می شوند
🌸4- ظلم و جور برطرف می شود و دیگر کشور کدخدا و امپراطوری و قدرت تسلیحاتی نخواهد بود و جهان در سایه یک حکومت عادل و کامل اسلامی خواهد بود
🌸5- زمین گنج ها و برکات خود را آشکار می کند
🌸6- تمام فقرا بی نیاز می شوند به طوری که کسی برای گرفتن خمس و زکات پیدا نشود
🌸7- تمام مریض ها خوب می شوند و کورها بینا می گردند
🌸8- باران به قدر کفایت ببارد و کره زمین سبز و خرم شده و تمام درختها میوه دار شوند
🌸9- بدنها سالم و عمرها طولانی شود
🌸10- ويرانه اي روي زمين نمي ماند مگر اينکه حضرت مهدي (عج) آن را آباد ميسازد.
🌸11- اشرار نابود شوند و اخیار (خوبان) باقی بماند
🌸12- کینه از دل مردم برود و دلها با هم مهربان گردد
🌸13- رحمت خداوند متعال و گشایش الهی مردم را فرا گیرد
🌸14- امام زمان در هر سال دو عطیه و در هر ماه دو شهریه به مردم پرداخت می نماید
🌸15- به مردم مومن به اندازه چهل نفر نیرو داده خواهد شد و دل او مانند پاره آهن می گردد
🌸16- درندگان و حيوانات با هم صلح نمايند و بچه ها با مار و عقرب بازی می کنند و ضرری به ان ها نمی رسد .
🌸17- شیعیان از راه دور امام زمان را می بینند و با آن حضرت صحبت می کنند
🌸18- تمام مرزها برداشته شده و همه ی کره زمين تحت يک حکومت خواهد بود. و دنیا به آخرین مرحله از علم و آگاهی خواهد رسید
🌸19- گروهی از مومنین زنده شده و برای یاری امام به دنیا بر میگردند و هر مرد مومن از شير دليرتر و از نيزه کاری تر می شود
🌸20-حقایق و علوم و معانی و رموز واقعی و کامل قرآن تفسیر و آشکار میشود
📔 منبع: برگرفته از کتاب مکیال المکارم بر اساس احادیث اهل بیت ع
@manzoomeye_hosn
💯مبارزه با شیطان برای نماز صبح
♦️از آن جاییکه خواب صبح بسیار شیرین است لذا شیطان به راحتی میتواند ور دل رسوخ کرده و مانع خواندن سر وقت نماز صبح بشود.
◽️برای #نفس خود #تنبیه قرار دهید مثلا اگر نماز صبح قضا بشود ، باید 17 رکعت نماز قضا بخوانم ، یا یک روز روزه بگیرم .
#شیطان خناس ، از فردا تمام سعی خود را میکند که شما دیر از خواب بیدار شوید. با اجرایی تنبیه نفس ، شما مجبور میشوید 17 رکعت صبح به صبح بخوانید، لذا بعد از یک مدت کوتاه مثلا یک هفته #خناس میبیند که شما #بیشتر نماز میخوانید و از آن جاییکه برای #شیطان ، #سجده یکی از درداورترین محاسن مومن است ، لذا متوجه شکست خود میشود و شما را رها میسازد تا نماز اول وقت صبح را به جا آورید و ای بسا خود او شما را بیدار سازد تا نخوابید 17 رکعت به جا اورید.
📌شما خواهید دید که چطور از دشمن #خناس برای خود ابزاری ساختید برای رسیدن به لبخند رضایت محبوب. و این همان معنای کیس بودن و زرنگ مومن است که شیطان را موذن خود سازد حتی برای نماز صبح
@manzoomeye_hosn
🌺•••﷽•••🌺
#فنجانی_چای_با_خدا
🌹قسمت هفتم
🌾هنوز کفش هایم را در نیاورده بودم که،صدای جیغ مادر و سپس طوفانی از جنس دانیالِ مسلمان به وجودم حمله ور شد.همان برادری که هیچ وقت اجازه نداد زیر کتک های پدر بروم، حالا هجوم بی مهابایش،اجازه نفس کشیدن را هم میگرفت.و چقدر کتک خوردم...و چقدر جیغ ها و التماس های مادر،حالم را بهم میزد..و چقدر دانیال،خوب مسلمان شده بود...یک وحشیِ بی زنجیر....
🌾و من زیر دست و پایش مانده بودم حیران،که چه شد؟؟
کی خدایم را از دست دادم؟؟ این همان برادر بود؟؟و چقدر دلم برایِ دستهایش تنگ شده بوده...چه تضاد عجیبی...روزی نوازش...روزی کتک!
🌾یعنی فراموش کرده بود که نامحرمم؟؟الحق که رسم حلال زاده گی را خوب به جا آورد و درست مثل پدر میزند...سَبکش کاملا آشنا بود... و بینوا مادر که از کل دنیا فقط گریه و التماس را روی پیشانی اش نوشته بودند...
🌾دانیال با صدایی نخراشیده که هیچگاه از حنجره اش نشنیده بودم؛عربه میزد که (منو تعقیب میکنی؟؟ غلط کردی دختره ی بیشعور...فقط یه بار دیگه دور و برم بپلک که روزگارتو واسه همیشه سیاه کنم)
🌾و من بی حال اما مات مانده...نه، حتما اشتباه شده...این مرد اصلا برادر من نیست...نه صدا...نه ظااهر...این مرد که بود؟؟؟لعنت به تو ای دوست مسلمان،برادرم را مسلمان کردی...
🌾از آن لحظه به بعد دیگر ندیدمش، منظورم یک دل سیر بود...از این مرد متنفر بودم اما دانیالِ خودم نه...فقط گاهی مثل یک عابر از کنارم درست وسط خیابان خانه و آشپزخانه مان رد میشد...بی هیچ حسی و رنگی...و این یعنی نهایت بدبختی...حالا دیگر هیچ صدایی جز بد مستی های شبانه پدر در خانه نمیپیچید...و جایی،شبیه آخر دنیا….
🌾مدتی گذشت.و من دیگر عابر بداخلاقِ خانه مان را ندیدم،مادر نگران بود و من آشفته تر...این مسلمان وحشی کجا بود؟؟دلم بی تابیش را میکرد.هر جا که به ذهنم میرسید به جستجویش رفتم.اما دریغ از یک نشانی...مدام با موبایلش تماس میگرفتم،اما خاموش... به تمام خیابانهایی که روزی تعقیبش میکردم سر زدم،اما خبری نبود...حتی صمیمی ترین دوستانش بی اطلاع بودند...من گم شده بودم یا او؟؟؟
🌾هروز به امید شناسایی عکسی که در دستم بود در بین افراد مختلف سراغش را میگرفتم،به خودم امید میدادم که بالاخره فردی میشناسدش.اما نه... خبری نبود...و عجیب اینکه در این مدت با خانواده های زیادی روبه رو شدم که آنها هم گم شده داشتند!!! تعدادی تازه مسلمان...تعدادی مسیحی و تعدادی یهودی...
🌾مدت زیادی در بی خبری گذشت. و من در این بین با عثمان آشنا شدم. برادری مسلمان با سه خواهر. مهاجر بودند و اهل پاکستان.میگفت کشورش ناامن است و در واقع فرار کرده که اگر مجبور نبود،می ماند و هوای وطن به ریه می کشید.که انگار بدبختی در ذاتشان بود.و حالا باید به دنبال کوچکترین خواهرش هانیه، که ۲۲ سال داشت،خیابانها وشهرها را زیرو رو میکرد....
🔘ادامه دارد....
@manzoomeye_hosn
🌺•••﷽•••🌺
#فنجانی_چای_با_خدا
🌹قسمت هشتم
🌾بیچاره عثمان به طمع آسایش،ترک وطن کرده بود آن هم به شکلی غیر قانونی و حالا بلایی بدتر از بمب و خمپاره بر سرش آوار شده بود.اکنون من و عثمان با هم،همراه بودیم،پسری سی و چند ساله با ظاهری سبزه ،قدی بلند و صورتی مردانه که ترسی محسوس در چشمهایش برق میزند.ما روزها با عکسی در دست خیابان ها را زیر و رو میکردیم.
اما دریغ از گنجی به اسم دانیال یا هانیه.
🌾گاهی بعد از کلی گشت زنی به دعوت عثمان برای صرف چای به خانه شان میرفتم و من چقدر از چای بدم می آمد.اصلا انگار چای نشانی برای مسلمانان بود.مادرم چای دوست داشت. پدرم چای میخورد،دانیال هم گاهی...و حالا عثمان و خانواده اش،پاکستانی هایی مسلمان و ترسو!هیچ وقت چای نخوردم و نخواهم خورد...حداقل تا زمانی که حتی یک مسلمان، بر روی این کره،چای بنوشد!!
🌾عایشه و سلما خواهرهای دیگر عثمان بودند.مهربان و ترسو،درست مثله مادرم.آنها گاهی از زندگیشان میگفتند،از مادری که در بمباران کشته شد و پدری که علیل ماند اما زود راه آسمان در پیش گرفت.و عثمانی که درست در شب عروسی،نوعروس به حجله نبرده، لیلی اش را به رخت کفن سپرد...و چقدر دلم سوخت به حال خدایی،که در کارنامه ی خلقتش، چیزی جز بدبختی نیست.
🌾هر بار آنها میگفتند و من فقط گوش میدادم...بیصدا،بی حرف...بدون کلامی،حتی برای همدردی...
عثمان از دانیال میپرسید و من به کوتاهترین شکل ممکن پاسخ میدادم. و او با عشق از خواهر کوچکش میگفت که زیبا و بازیگوش بود که مهربانی و بلبل زبانی اش دل میبرد از برادرِ شکست خورده در زندگیش.که انگار دنیا چشم دیدن همین را هم نداشته و چوب لای چرخِ خوشی شان میخ کرد.
🌾در این بین،درد میانمان،مشترک بود.و آن اینکه هانیه هم با گروهی جدید آشنا شد.رفت و آمد کرد و هروز کم حرف تر و بی صداتر شد.شبها دیر به خانه می آمد در مقابلِ اعتراضهای عثمان،پرخاشگری میکرد.در برابر برادرش پوشیده بود و او را نامحرم میخواند،از اصول و شرعیات عجیب و غریبی حرف میزد و از آرمانی بی معنا.. .درست شبیه برادرم دانیال!
آن ها هم مثل من یک نشانی میخواستند......
🌾اما تلاش ها بی فایده بود.هیچ سرنخی پیدا نمیشد...نه از دانیال،نه از هانیه...
و این من و عثمان را روز به روز ناامیدتر میکرد و بیچاره مادر که حتی من را هم برای خود نداشت...
فقط فنجانی چای بود با خدا...
🌾دیگه کلافه شده بودیم.هیچ اطلاعاتی جز اینکه با گروهی سیاسی و مذهبی برای مبارزه به جایی از آلمان رفته اند،نداشتیم...
🌾چه مبارزه ایی؟؟؟دانیال کجای این قصه بود؟؟
مبارزه...مبارزه...مبارزه...
کلمه ایی که روزی زندگی همه مان را نابود کرد...
ادامه دارد....
@manzoomeye_hosn
❗️آدرس کانال 🌐مَنظومه حُسن🌐 در پیام رسان های ایرانی:
ایتا👇
http://eitaa.com/joinchat/1789591553Ce11fc50bf9
سروش👇
https://sapp.ir/manzoomeye_hosn
آی گپ👇
https://iGap.net/join/MLNklEXpkqgoRobVcRxBojVd4
💠مَنظومه ی حُسن💠:
♥️🍃
حتما بخونید 👌🌹
🌐 #امام_صادق(ع) فرمودند:
مـردم دربـاره مـا سـه گـروهـند:
1⃣ گروهی ما را دوست دارند،
سخن ما را می گویند و منتظر فرج ما هستند،
ولی عمل ما را انجام نمیدهند اینان اهل دوزخند.
2⃣ گروه دوم نیز ما را دوست دارند،
سخن ما را می گویند، منتظر فرج ما هم هستند،
عمل ما را انجام می دهند،
اما برای رسیدن به دنیا و دریدن
مردمان. اینان نیز جایگاهشان دوزخ است
3⃣ و گروه سوم ما را دوست دارند،
سخن ما را گفته، منتظر فرج ما هستند و عمل میکنند برای خدا اینان از ما و ما از آنانیم."
📚 تحفالعقول
@manzoomeye_hosn
🌸✨🌸
✨
🌸
🌸دعا، اسلحہ مؤمن است 🌸
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
اصحاب، در محضر رسول (ص) اجتماع ڪرده بودند، آن حضرت بہ آنہا رو ڪرد و فرمود:
(آیا شما را بہ اسلحہ اے ڪہ، موجب نجات شما از دشمن مےگردد و باعث افزایش روزے شما مےشود، راهنمایے نڪنم؟ ).
حاضران: چرا راهنمایےڪن.
پیامبر: شب و روز پروردگار خود را بخوانید و دعا ڪنید.
(فان سلاح المومن الدعا. )
(چرا ڪہ اسلحہ مؤمن، دعا است).
📚داستانهای اصول کافے
@manzoomeye_hosn