eitaa logo
مأوی.
885 دنبال‌کننده
18 عکس
1 ویدیو
0 فایل
اینجا؟ ماوایِ من:))) چشم هایش گویا بود. -چشم ها گواهند. گاهی شرحِ حال و گاهی دردِ حال.. کپی؟ فور. شنوایِ حرف های شما: https://harfeto.timefriend.net/17259759836624
مشاهده در ایتا
دانلود
-در خود، به دنبال خود میگردد، به دنبال آغوشی برای التیام زخم هایش، دست‌ها می‌توانند ماوایش باشند.
نوشتن زنده ماندنم را روحی دگر می‌بخشد.
تازیانه ی حرف ها بر پیکرش، ترسیم زیبایی از درد بود.
فاصله هاهیچوقت دوست داشتن راکمرنگ نمی کند بلکه؛دلتنگی را بیشتر می‌کند ...!
برای امروز خسته و غمگینم با اندکی ادم-
کاش تو کافه کتاب خوندن و کار کردن رو نرمالیز کنید.
پخته نخواهی شد مگر بعد از آنکه احساس کردی سرشار از سخنی، ولی لازم نمی‌دانی به کسی چیزی از آن بگویی.
گر یک نَفَسَت ز زندگانی گذرد مگذار که جُز به شادمانى گذرد...
از این حس متنفرم که  وقتی چیزی میبینی یا حرفی میشنوی قلبت میشکنه ولی باید همونجا بشینی و وانمود کنی که اصلا برات مهم نیست.
اما عزیزِ من کاش در روزگار دیگری می‌زیستیم، ما همگی حیف بودیم ..
راحت‌ترین سناریو، بهترین سناریو برای زندگی نیست.
پشت این نقاب صبوری، بیچارگی را پنهان کرده‌ام. من دوام آورده‌ام؛ اما می‌خواستم معنای زندگی‌ام چیزی بیش از دوام آوردن باشد .
بپذیرید دوستان. اگر اشتباه کردید بپذیرید و بابتش عذرخواهی کنید. با پررویی و ماست‌مالی کار زشت‌تون به فراموشی سپرده نمی‌شه.
وای آن دل که بدو از تو نشانی نرسد مرده آن تن که بدو مژده جانی نرسد
این “ باشه “ که میگم تایید حرف تو که نیست، برای سلامت اعصاب خودمه.
واسوختگی شیوهٔ ما نیست، وگرنه از یک سخن سرد، دلِ ناز توان سوخت
یک طلوم‌ و این همه غروب، انصاف نیست.
از شدت بغضی که توی گلوم گیر کرده دارم خفه میشم .
خوردیم زخمها که نه خون آمد و نه آه وه این چه نیش بود که تا استخوان برفت
ای پادشه خوبان! داد از غم تنهایی... دل بی تو به جان آمد؛ وقت است که باز آیی...
خاکِ غارت پرورِ بنیادِ این ویرانه‌ایم هرکه آمد، اندکی ما را پریشان کرد و رفت...
این چه غوغایی‌ست یارب که میان قم به‌پاست این دم آخر به لب‌هایش رضا جانم رضاست🤎
برای من هیچ اهمیتی ندارد که دیگران باور کنند یا نکنند. فقط می‌ترسم که فردا بمیرم و هنوز خودم را نشناخته باشم .
حوالی این روزا دیگر آفتاب ، رنگ زیبایی را نمیگیرد و من، عمیق افکارم را برچیده ام، حوالی این روزها، آسمان غمگین است، و دنیا پریشان، حوالی این روزها هیچکس خوب نیست...
هیچ وقت قرار نبود اینگونه دنیایمان تاریک باشد، ما فقط به دنبال نور بودیم و نور در پی تاریکی.
سزاوار ِخداحافظی ِبهتری بودم . - سیصد ُشصت ُپنج‌ روز بدون تو ، روز ۱ -
«باید از هر خیال امیدی جُست‌ هر امیدی، خیال بود نخست»🌷
آدمایی که از علائم نگارشی استفاده میکنن، وایب بارون رو میدن بهم. و ارتباطم باهاشون خیلی خیلی راحت تره.
خوبم را فقط به غریبه ها میگوییم؛ دوستانمان را در آغوش میگیریم و میباریم..
از تمامی جهان ، اندکی طالب شادی هستم-