eitaa logo
بقیة الله خیر لکم اِن کُنتم مومنین
84 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
523 ویدیو
60 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬روایت حاج محمود کریمی از نقش حرمله در 🎶 ... اخبار داغ سلبریتی ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅ @BaSELEBRTY کانالهای ما 👇 @farzandbano @khandehpak @menoeslami
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
5d4295ac341483b36fb66c7f_949304062579529289.mp3
3.72M
📽📽📽 🔮 بزرگی گناه خودارضایی🚫 و لواط 😰 🔮 👇👇👇 🚀حتما ببینید و نشر بدید… رائفی_پور بعلت گسترش این گناه به اجبار در این کانال به نشر پستهای مربوطه کردیم❌ کانالهای ما را دنبال کنید👇 @farzandbano @khandehpak @menoeslami @BaSELEBRTY
هدایت شده از احکام شرعی
خر و شتری دور از آبادی به آزادی زندگی می کردند... نیم شبی به کاروانی نزدیک شدند. شتر گفت : رفیق ساعتی سکوت کن تا از آدمیان دور شویم نباید گرفتار آییم... خرگفت: نمی‌توانم، چرا که درست همین ساعت نوبت آواز من است و ترک عادت رنج جان دارد و بی محابا. فریاد عرعر سر داد... کاروانیان با خبرشدند و هر دو را گرفتند و به بار کشیدند فردا به آبی عمیق رسیدند و عبور خر از آن ناممکن شد... پس خر را بر پشت شتر گذاشتند تا از آب بگذرد... شتر تا به میانه آب رسید شروع به تکان خوردن کرد. خر گفت: رفیق اینچنین نکن که اگر من افتم غرق شدنم حتمی است شترگفت : چنانکه دیشب نوبت آواز خربود، امروز هم نوبت رقص ناساز شتر است و با جنبشی خر را بینداخت و غرق ساخت..! "هر سخن جائی و هرنکته مکانی دارد" 👈 کانال حکایت نامه 🆔 @hekayatnameh
هدایت شده از احکام شرعی
فرعون خوشه ای انگور در دست داشت و تناول می کرد. ابلیس نزدیک او آمد و گفت هیچ کس تواند این خوشه انگور تازه را مروارید سازد؟ فرعون گفت: نه. ابلیس به لطایف سِحر آن خوشه انگور را خوشه مروارید ساخت. فرعون تعجب کرد و گفت: عجب استاد مردی هستی! ابلیس سیلی بر گردن او زد و گفت: " مرا با این استادی به بندگی قبول نکردند، تو با این حماقت دعوی خدایی چگونه می کنی؟" 📘جوامع الحکایات محمد عوفی ‎‌‌‌‌‌‌ 👈 کانال حکایت نامه 🆔 @hekayatnameh
هدایت شده از احکام شرعی
از مترسکی سوال کردم: آیا از تنها ماندن در این مزرعه بیزار نشده‌ای؟ پاسخم داد: در ترساندن دیگران برای من لذت به یاد ماندنی است، پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمی‌شوم! اندکی اندیشیدم و سپس گفتم: راست گفتی! من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم! گفت: تو اشتباه می‌کنی! زیرا کسی نمی‌تواند چنین لذتی را ببرد، مگر آنکه درونش مانند من با کاه پُر شده باشد! ✍🏻 جبران خليل جبران 👈 کانال حکایت نامه 🆔 @hekayatnameh
هدایت شده از احکام شرعی
سیگار کشیدن گاندی ﻫﻔﺪﻩ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﭘﺪﺭﻡ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺍﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﺮﺳﺎﻧﺪﻣﺶ ،ﺑﻬﺶ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ. ﺍﻭ ﻫﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪ. ﺩﺭ آﻥ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝ ﺳﯿﮕﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ و ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﻡ آﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﮑﺸﻢ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻧﻢ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﺦ! ﻧﺦ آﺧﺮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﭼﺎﻩ ﺣﻤﺎﻡ ﻓﺮﻭ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ ﮐﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ آﻣﺪﻡ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ آﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﺘﺮﺳﺎﻧﺪ ﺑﻐﻠﺶ ﮐﺮﺩﻡ؛ بوسیدمش؛ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻧﮑﺸﯿﺪﻡ... 👤ﮔﺎﻧﺪﯼ ﺭﻫﺒﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﻫﻨﺪﻭﺳﺘﺎﻥ 👈 کانال حکایت نامه 🆔 @hekayatnameh
هدایت شده از احکام شرعی
قنبر و تازیانه امام جعفر صادق صلوات الله عليه حكايت مي‌فرمايد: روزى اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام به غلام خود، قنبر دستور داد تا بر شخصى كه محكوم به حدّ شلاّق بود، هشتاد ضربه شلاّق بزند. و چون قنبر ناراحت و عصبانى بود؛ سه شلاّق، بيشتر از هشتاد ضربه بر او وارد ساخت. حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام شلاّق را از دست قنبر گرفت و سه ضربه شلاّق بر او زد. شايان ذکر است حضرت علي عليه السلام بسيار زياد به رعايت حقوق ديگران توجه داشتند و در اين امر به اين که فرد خطاکار از نزديکان و اصحابم هست نگاه نمي‌کردند. هر کس برخلاف عدالت عمل مي‌کرد بايد مجازات مي‌شد و هر کس که حقي را پايمال مي‌نمود بايد تقاص پس مي‌داد. پس اين عمل عين عدالت و مهرباني اميرالمومنين بود . 📙تهذيب الاحكام، ج 10، ص 27، ح 11.  👈کانال حکایت نامه 🆔 @hekayatnameh
هدایت شده از احکام شرعی
شهادت پیرزن در دادگاه پیرزنی را برای ادای شهادت دعوت کرده بودند نماینده دادستان رو به پیرزن شاهد کرد و گفت: شما می دانید من کی هستم ؟ حاج خانم فرمود: بله پسرم شما فرزند عمه نرگس سبزی فروش هستی مادرت به قلندر محله معروف بود از بس سلیته بود. شما هم در کودکی خیلی هار بودی آفتابه های مسی را از مستراحهای مردم می دزدیدی و به مسگرا می فروختی... نماینده دادستان رو به ریاست دادگاه کرد و گفت: عالیجناب من سئوال دیگری ندارم رئیس دادگاه رو به وکیل متهم کرد و گفت: شما اگر سئوالی دارید بفرمائید وکیل از جای خود بلند شد و گفت: مادر من ... پیرزن کلام او را قطع کرد و گفت: شما را هم خوب می شناسم پسر مَش قربون کیسه کش هستی مادرت هم فاطی خانم مسئول نمره خصوصی قسمت زنان بود. خود تو هم در حمام کفشهای مشتریان حمام را واکس می زدی و لونگ های خیس را روی پشت بام حمام پهن میکردی..... بیشتر تو قسمت زنان می لولیدی ماشاالله آدم حسابی شدی ننه !!! وکیل رو به ریاست دادگاه کرد و گفت: عالیجناب من هم سئوالی ندارم ریاست دادگاه چند دقیقه ای تنفس اعلان کرد و در گوشه ای از دادگاه به نماینده دادستان و وکیل متهم گفت : خدا شاهده اگه از پیرزنه بپرسین که آیا رئیس دادگاه رو می شناسی... برا هر دوتاتون شش ماه بازداشتی مینویسم! 👈 کانال حکایت نامه 🆔 @hekayatnameh
هدایت شده از محسن رحیمی
🔴 اگر کسانی راه خدا را ترک کنند ♦️امام خامنه ای: اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آن‌جا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر می‌افتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، آن وقت حسین‌بن‌علی‌ها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد.
‏ضرورت پوشاندن صورت در شرایط کرونا، فرصتی است برای توسعه‌ی مرزهای حجاب از حداقل موجود به حدودی فراتر و شبیه‌تر به سیره‌ی اهل‌بیت علیهم‌السلام. کافی است با تبدیل ماسک سفید به ماسک مشکی به پوشش‌مان، ‎ بدهیم.
📸 این چشمان یک مادر شهید است وقتی برایش خبر پیدا شدن‌ پیکر پسرش را بعد از ۲۸ سال آوردند خیره شده به دستان همسرش که می‌لرزد ‌ و می‌گرید...! «شهید‌محسن نبوی» @zendegiyemahdavi
💥 🔱‌ با بچه های فارس رفته بودیم قله🗻 علم ڪوه. در چادر از⛺️ سرما مے ، هوا به شدت سرد بود و بیرون طوفان ❄️و ڪولاڪ. 🔱دیدم از جا ڪنده شد و رفت سمت درب چادر.🏕گفتم: ڪجا⁉️ سڪوت و لبخند تحویلم داد.☺️ رفت بیرون.از چادر چشم به بیرون دوختم. 🔱 دیدم ڪاپشن را در آورد، آستین ها را بالا زد و ڪرد به گرفتن وضو. بعد هم به نماز قامت بست... و ما همچنان در خود بودیم تا کمی گرم شویم...😞 🌷