20.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مستند_ریحانه_الحسین علیهما السلام
مستند حضرت رقیه سلام الله علیها
🔰 دانلود مستند ریحانه الحسین (علیهما السلام)
❇️ پژوهشی در تاریخ و مصائب
حضرت رقیه بنت الحسین (علیهما السلام)
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
🔺آیت الله کورانی
🔺آیت الله طبسی
🔺استاد میرزامحمدی
🔺استاد بندانی نیشابوری
🔺و......
#مستند
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
🚩 کانال روضه و مرثیه 👇
🌴🌴روضه های جانسوز اساتید 👇😭
╭┅─────────┅╮
▶️ @rovzeha ◀️
╰┅─────────┅╯
این عکس روضهٔ این زمانِ حضرت رقیه(سلام الله علیها)😢
••••✾• @ManeAdam •✾••••
YEKNET.IR - @Maddahionlin.mp3
5.47M
●➼┅═❧═┅┅───┄
💧ما دست در دستان هم از ناقه افتادیم😔 (گفتگوی امام باقر و حضرت رقیه)
🔸 #حاج_میثم_مطیعی
#حتما_دانلود_کنید
🌹یا رقیه سلام الله علیها مددی🌹
💧رقیه ای ام...
عشق است رقیه...
@zendegiyemahdavi
●➼┅═❧═┅┅───┄
با تقدیم سلام محضر اعضاء کانال
اگر محتوای این کانال را مفید می بینید نسبت به ترویج و معرفی آن به رفقا و بستگان خود اقدام نمایید
خداوند را قسم می دهم به آبروی حضرت رقیه سلام الله علیها که لطف و عنایت ویژه حق تعالی پیوسته یارتان باشد🙏
42.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
🎬 #مستند "ریحانه الحسین"
👈این مستند پیرامون اصل وجود، شخصیت و مصائب #حضرت_رقیه سلام الله علیها می باشد.
🔻کارشناسان: #آیت_الله_کورانی ، #آیت_الله_طبسی ، #استاد_بندانی_نیشابوری ، حجت الاسلام #میرزا_محمدی و #استاد_عباسی
🎞 کیفیت مختلف در آپارات: aparat.com/v/OTGYS
💥ببینید و انتشار دهید
🚩کانال حقیقت شيعه
🆔 @hagigatshia14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ماجرای معجـــزهآسای
♥️ تولد #شـهــید_همــــت در کربلای معلی را، از زبان حاج حسین یکتا بشنوید...
♥️ نثار روح مــادر بزرگوار شهید محمدابراهیم همت، که به تازگی به فرزند شهیدش ملحق شده، فاتحهای قرائت کنید.
10.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 السلام علیک یا رقیة
بنت الحسین،علیها السلام
شب شهادت/منبر مجازی
@jannatolmahdi313
🎤حجة الاسلام والمسلمین
استاد سید حسین مومنی
(حفظه الله)محرم ۱۴۴۲ه-ق
همراهی و معیت با اهل بیت
علیهم السلام تا آخر....
👁️ مشاهده بفرمائید.
اللهم عجل لولیک الفرج.🤲
🤲 التماس دعا.
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهادت_حضرت_رقیه
(سلام الله علیها)
#کانال_علمی_فرهنگی_مذهبی_سیاسی #اجتماعی_جنت_المهدی۳۱۳👇••🇮🇷••
تشریف بیاورید
@jannatolmahdi313
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴موشنگرافیک
راه شهید قسمت دوم
شما در کجا سراغ دارید
🔴گفتار حضرت امامخــمیــنی(ره) درباره ویژگی منحصر به فردِ #جـــوانــانِ_ایــرانـی: شما در کجای تاریخ سراغ دارید که جوانانِ یک کشور اینطور عاشق جنگ و دفاع از کشورِ خود باشند😍😊
#هفته_دفاع_مقدس_گرامیباد 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماینده سازمان ملل گفت میدونی چرا آمریکا به ایران حمله نمیکنه؟
🔻 جواب نماینده سازمان ملل خیلی جالبه، حالا اینجا ما آدمایی داریم که میگن سایه جنگ رو ما از کشور برداشتیم!!
👈 فیلم را ببینید
@Afsaran_ir
📝خاطرات جبهه و جنگ تحمیلی
برای دیدن یکی از دوست های جانبازم،
رفته بودم آسایشگاه امام خمینی (ره) که در شمالی ترین نقطه تهران است.
فکر می کردم از مجهزترین آسایشگاه های کشور باشد، که نبود. بیشتر به خانه ای بزرگ شبیه بود. دوستم نبود، فرصتی شد به اتاق های دیگر سری بزنم.
اکثر جانبازها آنجا قطع نخاع بودند، برخی قطع نخاع گردنی، یعنی از گردن به پایین حرکت نداشتند، بسیاری از کمر، بعضی نابینا بودند، بعضی جانباز از هر دو دست.
و من چه می دانستم جانبازی چیست، و چه دنیایی دارند آن ها...
جانبازی که ۳۵ سال بود از تخت بلند نشده بود پرسید؛ "کاندیدا شده ای! آمده ای با ما عکس بگیری؟" گفتم نه!
ولی چقدر خجالت کشیدم. حتی با دوربین موبایلم هم تا آخر نتوانستم عکسی بگیرم.
می گفت اینجا گاه مسئولی هم می آید، البته خیلی دیر به دیر، و معمولا نزدیک انتخابات!
همه اینها را با لبخند و شوخی می گفت. هم صحبتی گیر آورده بود، من هم از خدا خواسته!
نگاه مهربان و آرام اش به من تسلی می داد.
وقتی فهمید در همان عملیاتی که او ترکش خورده من هم بوده ام، خیلی زود با من رفیق شد.
پرسیدم خانه هم می روی؟ گفت هفته ای دو هفته ای یک روز، نمی خواست باعث مزاحمت خانواده اش باشد!
توضیح می داد خانواده های همه جانبازهای قطع نخاع خودشان بیمار شده اند، هیچکدام نیست دیسک کمر نگرفته باشند. پرسیدم اینجا چطور است؟
شکر خدا را می کرد، بخصوص از پرسنلی که با حقوق ناچیز کارهای سختی دارند. یک جور خودش را بدهکار پرسنل می دانست.
گفتم: بی حرکتی دست و پا خیلی سخت است، نه؟
با خنده می گفت نه! نکته تکاندهنده و جالبی برایم تعریف کرد، او که نمی توانست پشه ها را نیمه شب از خودش دور کند، می گفت با پشه های آنجا دیگر دوست شده است...
می گفت "نیمه شب ها که می نشینند روی صورتم، و شروع می کنند خون مکیدن، بهشان می گویم کافیست است دیگر!" می گفت خودشان رعایت می کنند و بلند می شوند، نگاهم را که می بینند، می روند. شانس آوردم اشک هایم را ندید که سرازیر شده بودند.
نوجوان بوده، ۱۶ ساله که ترکش به پشت سرش خورده و الان نزدیک ۵۰ سالش شده بود.
و سال ها بود که فقط سقف بی رنگ و روی آسایشگاه را می دید. آخر من چه می دانستم جانبازی چیست! صدای رعد و برق و باران از بیرون آمد، کمک کردم تختش را تا بیرون سالن بیاوریم، تا باران نرمی که باریدن گرفته بود را ببیند.
چقدر پله داشت مسیر! پرسیدم آسایشگاه جانبازهای قطع نخاع که نباید پله داشته باشد. خندید و گفت اینجا ساختمانش مصادره ای است و اصلا برای جانبازها درست نشده است.
خیلی خجالت کشیدم. دیوارهای رنگ و رو رفته آسایشگاه، تخت های کهنه، بوی نم و خفگی داخل اتاق ها... هر دقیقه اش مثل چند ساعت برایم می گذشت.
به حیاط که رسیدیم ساختمان های بسیار شیک روبرو را نشانم داد. ساختمان هایی که انگار اروپایی بودند. می گفت اینها دیگر مصادره ای نیستند، بسیاری از این ساختمان ها بعد از جنگ ساخته شده، و امکاناتش خیلی بیشتر از آسایشگاه های جانبازهاست.
نمی دانستم چه جوابش را بدهم. تنها سکوت کردم.
می گفت فکر می کنی چند سال دیگر ما جانبازها زنده باشیم؟ یکه خوردم. چه سئوالی بود! گفتم چه حرفی می زنی عزیزم، شما سرورِ مایید، شما افتخار مایید، شما برکت ایرانید، همه دوستتان دارند، همه قدر شما را می دانند، فقط اوضاع کشور این سال ها خاص است، مشکلات کم شوند حتما به شما بهتر می رسند.
خودم هم می دانستم دروغ می گویم. کِی اوضاع استثنایی و ویژه نبوده؟ کِی گرفتاری نبوده. کِی برهه خاص نبوده اوضاع کشور... چند دقیقه می گذشت که ساکت شده بود، و آن شوخ طبعی سابقش را نداشت. بعد از اینکه حرف مرگ را زد.
انگار یاد دوستانش افتاده باشد. نگاهش قفل شده بود به قطره های ریز باران و به فکر فرو رفته بود.
کاش حرف تندی می زد!
کاش شکایتی می کرد!
کاش فریادی می کشید و سبک می شد!
و مرا هم سبک می کرد!
یک ساعت بعد بیرون آسایشگاه بی هدف قدم می زدم. دیگر از خودم بدم می آمد. از تظاهر بدم می آمد. از فراموش کاری ها بدم می آمد. از جانباز جانباز گفتن های عده ای و تبریک های بی معنای پشتِ سر هم. از کسانی که می گویند ترسی از جنگ نداریم
همان ها که موقع جنگ در هزار سوراخ پنهان بودند. و این روزها هم، نه جانبازها را می بینند
نه پدران و مادران پیر شهدا را...
بدم می آمد از کسانی که نمی دانند ستون های خانه های پر زرق و برقشان چطور بالا رفته!
از کسانی که جانبازها را هم پله ترقی خودشان می خواهند!
کاش بعضی به اندازه پشه ها معرفت داشتند
وقتی که می خوردند، می گفتند کافیست!
و بس می کردند،
و می رفتند،
ما چه می دانیم جانبازی چیست...
صلی الله علیک یا اباعبدالله
الحسین
لبیک یا حسین
صلی الله علیک یا ابالفضل العباس
لبیک یا عباس
@ala_allah