eitaa logo
مراسمات مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد
523 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
8.3هزار ویدیو
51 فایل
#الّلهُــــــمَّ_عَجِّــــــلْ_لِوَلِیِّکَــــــ_الْفَـرج 🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد #لینک_عضویت👇👇👇 https://eitaa.com/marasematkhorabad
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام 👈🏻مژده برای دهه هشتاد و نودی ها که میخواهند در سرود سلام فرمانده ۲ شرکت کنند و بار دیگر با امام زمانشون عهد ببندند برای ثبت نام و تحویل کارت حضور در سرود 👈🏻فقط و فقط امروز پنج شنبه از ساعت 10 صبح تا 5عصر فقط والدین بچه های سنین 7 الی 15 سال با در دست داشتن یک قطعه عکس 3در 4فرزند نزدیک به سن بچه ها شناسنامه فرزند کارت ملی یا شناسنامه پدر یا مادری که برای گرفتن کارت میاد امروز به شبستان کربلای جمکران مراجعه کنند. توجه عکس الزامی است بدون عکس کارت صادر نمیشود. ان شاء الله از سربازان امام زمان عج الله باشید. 🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد👇 @marasematkhorabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 علامت شیعه از زبان مبارک حضرت امام کاظم (ع) 🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد👇 @marasematkhorabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کودک سوری که بعد از پنج روز زنده از زیر آوار بیرون می‌آید: وای چند روز است‌که نماز نخوانده ام...😳😳 🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد👇 @marasematkhorabad
✅پست بعدی رو حتما بخونید و برای دیگران ارسال کنید الله اکبر از این مطلب👇👇👇
به مناسبت سالروز شهادت علیه‌السلام ✅ بیاناتی از آیت‌الله جاودان پیرامون حضرت علیه‌السلام 📌 یا یکی از زندان‌بان‌ها یکی از کنیزکانش را که خیلی صاحب جمال بود، فرستاد خدمت حضرت موسی بن جعفر در زندان. رفت تا شاید بتواند حواس حضرت موسی بن جعفر را پرت کند. یک روز. دو روز. ده روز بعد،دیدند که این کنیز پشت سر ایستاده و به رکوع و سجده می‌رود. امام موسی بن جعفر هم جلو ایستاده و به سجده و رکوع می رود. آن کنیز هم عابد و زاهد و مسلمان شد. 📌 این را یک کسی مقایسه می‌کرد با جریان حضرت علیه‌السلام. ببینید فاصله چقدر است! حضرت یوسف با یک چنین چیزی برخورد کرد. یک کسی(زلیخا) بود که ایشان را به آن چیزی که خدا راضی نیست دعوت می کرد. ایشان فرار کرد و از گناه نجات یافت. اما آن زن مفتضح شد. تا ابد الآبدین وصف گناه آن زن را می‌گویند. اما وقتی آن کنیز، به یک کریمی مثل حضرت موسی بن جعفر برخورد کرد، نجات یافت. نه تنها آبرویش نرفت؛ بلکه از اهل بهشت شد. درجه یک شد. از اولیاء خدا شد. حضرت موسی بن جعفر هیچ چیز هم نگفت. فقط می‌گفت الله اکبر. السلام علیکم و رحمه الله و برکاته. بلند می‌شد و می‌گفت الله اکبر. نمازش چقدر اثر دارد. چقدر نَفَسَش، نَفَس بود! ___ 🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد👇 @marasematkhorabad
10.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غارت فروشگاها توسط مردم ترکیه، فیلمبردار میگه نکنید گناهه، حرامه، همین کارها کردید این بلا سرمان آمد! 🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد👇 @marasematkhorabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1401.11.21_1.mp3
36.6M
مناجات شب جمعه حاج آقا میرزا محمدی 🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد👇 @marasematkhorabad
6.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
※ رفت خدمت امام کاظم علیه‌السلام اما ایشان او را نپذیرفت! گفت من رفیق صمیمی‌ امام هستم... چرا؟ علّت را از زبان امام بشنوید. ▪️ویژه‌ی شهادت علیه‌السلام 🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد👇 @marasematkhorabad
به نام خدا حتما تا آخر مطالعه کنید (1) 💥شهیدی که با صحنه شنا کردن دختران روبرو شد... دکتر محسن نوری دوست و همراز شهید احمد علی نیری می گوید :👇 🔸 یکبار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمی‌دانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من…لبخندی زد و می‌خواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیدم بعد از کلی اصرار سرش را  بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم. 🔹نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوته‌ها ودرخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! 🔸بدنم شروع به لرزیدن کرد نمی‌دانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم. من می‌توانستم به راحتی یک گناه بزرگ  انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به خاطر تو از این از این گناه می‌گذرم.» بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود. 🔸یادم افتاد که حاج آقا گفته بود: «هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور که اشک می‌ریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم... حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا مناجات می‌کردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله…» 🔹به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچه‌ها متوجه نشدند... من در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفتم از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: 👈 از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: تا زنده‌ام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن... 🕌مسجدچهارده معصوم روستای خورآباد👇 @marasematkhorabad