هدایت شده از کاروان انقلاب
نوجوانان شهید 🌹
این شهدا را نباید فراموش کرد 🌼🍀🌼
شهدای نوجوان 🌹
https://shahidd.blog.ir
🌹یادمان شهدای گمنام 🌹
دانشگاه علوم پزشکی لرستان
خرم آباد
🌼مزار دو #شهید_گمنام دوران دفاع مقدس:
🌹شهید ۲۱ ساله در عملیات محرم ، منطقه شرهانی، سال ۱۳۶۱
🌹شهید ۲۵ ساله ، در عملیات والفجر۸ ، جزیره بوارین، سال ۱۳۶۴
شادی روح پاک شهیدان صلوات🍀
#هفته_دفاع_مقدس #شهدای_گمنام
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
🌹یادمان شهدای گمنام 🌹
دانشگاه علوم پزشکی لرستان
خرم آباد
🌼مزار دو #شهید_گمنام دوران دفاع مقدس:
🌹شهید ۲۱ ساله در عملیات محرم ، منطقه شرهانی، سال ۱۳۶۱
🌹شهید ۲۵ ساله ، در عملیات والفجر۸ ، جزیره بوارین، سال ۱۳۶۴
شادی روح پاک شهیدان صلوات🍀
#هفته_دفاع_مقدس #شهدای_گمنام
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
شهید مهدی باکری فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا 🌹
وصیت نامه اختصاصی شهید مهدی باکری به همسرش
در اینجا 👇👇👇👇👇
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
وصیت نامه خصوصی شهید باکری به همسرش 🌹
به گزارش سایت " زنان شهید " به نقل از فارس، شهید مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورای تبریز بود که در 25 اسفند سال 62 در عملیات بدر جزیره مجنون به شهادت رسید و پیکرش برای همیشه در آنجا ماند.
وی همچنین برادر علی باکری از شهدای انقلاب بود، علی از اعضای مذهبی و اولیه مجاهدین خلق محسوب میشد که با مدرک مهندسی شیمی از دانشگاه شریف فارغالتحصیل شد و توسط ساواک به شهادت رسید. بعد از آقا مهدی، برادر کوچکترش حمید نیز در جنگ یکسال پیش از شهادت او شهید شد.
وصیت نامه این شهید دو بخش دارد که بخش اول آن بارها در فضاهای مجازی منتشر شده اما بخش دوم این دستنوشته خطاب به صفبه مدرس همسر شهید است که باکری در چند سطر خواستههایش را از وی بیان میکند. این بخش برای اولین بار منتشر میشود که در ادامه مطلب خواهید خواند:
بخش اول:
وصیت نامه بنده گنهکار مهدی باکری
یا الله یا محمد (ص) یا علی(ع) یا فاطمه زهرا یا حسن(ع) یا حسین(ع) یا علی(ع) یا محمد(ع) یا جعفر(ع) یا موسی(ع) یا علی(ع) یا محمد(ع) یا علی(ع) یا حسن(ع) یا حجه (عج)
یا روح الله و شما ای پیروان صادق یا شهیدان
خدایا چگونه وصیتنامه بنویسم در حالی که سراپا گناه و معصیت و نافرمانیام. گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. میترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالی از ما راضی نباشی. ای وای که سیه روز خواهم بود.خدایا چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات که نفهمیدم. یا اباعبدالله شفاعت! آه چقدر لذتبخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش، و چه کنم که تهیدستم،خدایا تو قبولم کن.
سلام بر روح خدا، نجات دهنده ما از عصر حاضر، عصر ظلم وستم، عصر کفر و الحاد،عصر مظلومیت اسلام وپیروان واقعی اش. عزیزانم شبانه روز باید شکرگزار خدا باشیم که سرباز راستین صادق این نعمت شویم و باید خطر وسوسههای درونی و دنیافریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل ،تنها چاره ساز است.
ای عاشقان اباعبدالله، بایستی شهادت را در آغوش گرفت،گونهها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل کنیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکر گزاری بجا آورده باشیم.
وصیت به مادرم و خواهران و برادرانم و اهل فامیل: بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست،همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید،پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید،اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابوالفضل برای اسلام ببار آیند. از همه کسانی که از من رنجیدهاند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امید دارم خداوند مرا با گناهان بسیار بیامرزد.
خدایا مرا پاکیزه بپذیر.
مهدی باکری.
درباره شهید
بخش دوم:
خصوصی برای همسرم
صفیه بایستی انشاءالله مرا ببخشی من نتوانستم همسر خوبی برایت باشم ولی تو خودت میدانی که من دنبال چه کار بودم و وقت من در چه را میگذشت و قلبت قوی باشد برای خدا. سرنوشت ما دست خداست فقط باید در راهش بود که چه پیش بیاید از اوست. امیدوارم در همه حال در طلب جلب رضایتش باشی و خود را به او سپرده و شکرگزار دائمیش باش.
التماس دعا دارم
مهدی
#شهید_باکری
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
شهید مهدی باکری فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا
وصیت نامه شهید باکری در اینجا 👇👇👇👇👇
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
۲۱ اسفند سالروز درگذشت شهادت گونه رزمنده دلاور لرستانی و جانباز جنگ تحمیلی ، بیسیم چی گردان انبیاء، *جهانشاه ویسکرمی* 🌹
شادی روحش صلواتی هدیه کنید 🍀
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
هدایت شده از جهش ایران
⭕️ اجتماع امیدهای انقلاب
مطالبه کودکان مظلوم قم از #مسئولان و #ارکان_سیاسی شهر
⏰ پنجشنبه ۱۹ اسفند👉
🕌میدان آستانه حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها
💠 امام خامنهای روحی فداه :
🔹این منطقی که میگوید «آقا شما اجازه بدهید مردم خودشان [حجاب را] انتخاب بکنند»، خب در مورد شرابفروشی هم هست؛ شراب را هم آزاد کنیم در کشور؟!، هر کسی خودش دلش میخواهد بخورد، هر کس نمیخواهد نخورد؟! این حرف شد؟ ... شارع مقدّس بر حکومت اسلامی تکلیف کرده است که مانع از رواج حرام الهی در جامعه بشود؛ حکومت اسلامی موظّف است در مقابل حرام بایستد، در مقابل گناه بایستد. امروز ما در داخل کشور، مفتخریم به حجاب زنانمان؛ زنان ما با چادر -که یک حجاب ایرانی است.
⚠️ نگذارید تربیت و پاکدامنی ما کودکان، قربانی بیتوجهی به حجاب و عفاف شود.
⚠️ نگذارید سیاستهای ددمنشانه #نظام_سلطه علیه نظام اسلامیمان محقق شود.
#نشر_حداکثری
به کانال #جهاد_تبیین بپیوندید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1845100544Cb116997b6c
هدایت شده از کاروان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🎥 تصاویری که لرزه بر تن آل سعود انداخت
🔹حضور ده ها هزار تن از اهالی منطقه شیعه نشین #قطیف عربستان در مراسم تشییع پیکر ۴۱ تن از شیعیان این منطقه که اخیرا توسط رژیم جنایتکار سعودی اعدام شدند
بأي ذنب قتلت ؟
👆👆😔😔😔🙏🙏
#دولت_انقلابی 👊
@dolate_enghelabi
هدایت شده از مردان خدا 📿
#شهید غلامرضا معظمی گودرزی 🌹
سرباز #تکاور ارتش جمهوری اسلامی ایران
نام پدر : محمد
تاریخ تولد :1340/04/03
تاریخ شهادت : 1363/12/26
محل شهادت : شرق دجله _ عملیات بدر
مدت 8 سال مفقود الاثر 🌺
محل آرامگاه : گلزار شهدای روستای ملمیجان - #بروجرد لرستان🌻
🌺 امروز سالگرد #شهادت ایشان است شادی روح مطهر شهید صلواتی بفرستید 🍀
صفحه شهید #غلامرضا_معظمی_گودرزی در پایگاه شهدای ارتش 👇👇👇
Pirenou.blogfa.com
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
🌹 *شهیدی که آیت الله بهجت نامش را از فرهاد به عبدالمهدی تغییر داد و روز شهادتش را هم به او گفت*🌹
حتما تا آخر بخوانید.. التماس دعا
ماجرای وصلت عجیب شهید مدافع حرم عبدالمهدی کاظمی در گفت و گوی «جوان» با همسر شهید
واسطه ازدواج شهید عبدالمهدی کاظمی و همسرش مرضیه بدیهی، شهید سید مجتبی علمدار بود. هر دو به این شهید متوسل میشوند تا همسری متدین نصیبشان شود و طی یک رؤیای صادقه، شهید علمدار، عبدالمهدی را به همسرش معرفی میکند. به این ترتیب ازدواج خوبان شکل میگیرد و 9 سال ادامه مییابد. یک زندگی شیرین که با شهادت عبدالمهدی در سوریه در تاریخ 29 دی ماه 94، به سرنوشتی زیباتر ختم میشود. حالا که کمتر از یک سال از شهادت عبدالمهدی میگذرد، با همسرش مرضیه بدیهی همکلام شدیم تا هرچه بیشتر از این شهید مدافع حرم بدانیم.
شهیدی که آیتالله بهجت پیشبینی شهادتش را در روز تاجگذاری امام زمان(عج) کرده بود و طبق همین پیشبینی، عبدالمهدی آسمانی شد.
گفتگو با همسر شهید عبدالمهدی کاظمی را در ادامه بخوانید:
گویا واسطه ازدواج شما شهید علمدار بود، این وصلت چطور اتفاق افتاد؟
سوم دبیرستان بودم و به واسطه علاقهای که به شهید سید مجتبی علمدار داشتم، در خصوص زندگی ایشان مطالعه میکردم. این مطالعات به شکل کلی من را با شهدا، آرمانها و اعتقاداتشان بیش از پیش آشنا میکرد. حب به شهید علمدار و زندگیاش موجی در دلم ایجاد و ایمانم را تقویت کرد.
همسرم خوابی دید و پیش آیت الله بهجت رفت که بهش گفته بود: تو از سربازان امام زمان عج هستی
Shahidd.blog.ir
#مردان_خدا 📿
http://eitaa.com/joinchat/2035810317C9e86d81327
🌹 *شهیدی که آیت الله بهجت نامش را از فرهاد به عبدالمهدی تغییر داد و روز شهادتش را هم به او گفت*🌹
حتما تا آخر بخوانید التماس دعا
ماجرای وصلت عجیب شهید مدافع حرم عبدالمهدی کاظمی در گفت و گوی «جوان» با همسر شهید
واسطه ازدواج شهید عبدالمهدی کاظمی و همسرش مرضیه بدیهی، شهید سید مجتبی علمدار بود. هر دو به این شهید متوسل میشوند تا همسری متدین نصیبشان شود و طی یک رؤیای صادقه، شهید علمدار، عبدالمهدی را به همسرش معرفی میکند. به این ترتیب ازدواج خوبان شکل میگیرد و 9 سال ادامه مییابد. یک زندگی شیرین که با شهادت عبدالمهدی در سوریه در تاریخ 29 دی ماه 94، به سرنوشتی زیباتر ختم میشود. حالا که کمتر از یک سال از شهادت عبدالمهدی میگذرد، با همسرش مرضیه بدیهی همکلام شدیم تا هرچه بیشتر از این شهید مدافع حرم بدانیم.
شهیدی که آیتالله بهجت پیشبینی شهادتش را در روز تاجگذاری امام زمان(عج) کرده بود و طبق همین پیشبینی، عبدالمهدی آسمانی شد.
گفتگو با همسر شهید عبدالمهدی کاظمی را در ادامه بخوانید:
گویا واسطه ازدواج شما شهید علمدار بود، این وصلت چطور اتفاق افتاد؟
سوم دبیرستان بودم و به واسطه علاقهای که به شهید سید مجتبی علمدار داشتم، در خصوص زندگی ایشان مطالعه میکردم. این مطالعات به شکل کلی من را با شهدا، آرمانها و اعتقاداتشان بیش از پیش آشنا میکرد. حب به شهید علمدار و زندگیاش موجی در دلم ایجاد و ایمانم را تقویت کرد.
شهید علمدار سید بود و علاقه عجیبی به مادرش حضرت فاطمه زهرا(س) داشت. عاشق اباعبدالله الحسین(ع) و شهادت بود.
یاد دارم در بخشهایی از خاطراتش خوانده بودم که یک روز وقتی فرزندشان تب شدید داشت، سید مجتبی دست روی سر بچه میکشد و شفا پیدا میکند. شهید علمدار گفته بود به همه مردم بگویید اگر حاجتی دارید، در خانه شهدا را زیاد بزنید. وقتی این مطلب را شنیدم به شهید سید مجتبی علمدار گفتم حالا که این را میگویید، میخواهم دعا کنم خدا یک مردی را قسمت من کند که از سربازان امام زمان(عج) و از اولیا باشد. حاجتی که با عنایت شهید علمدار ادا شد و با دیدن خواب ایشان، با همسرم که بعدها در زمره شهدا قرار گرفت، آشنا شدم.
مگر در خواب چه دیدید که تصمیم گرفتید شریک زندگیتان را به وسیله آن انتخاب کنید؟
یک شب خواب شهید سید مجتبی علمدار را دیدم که از داخل کوچهای به سمت من میآمد و یک جوانی همراهشان بود. شهید علمدار لبخندی زد و به من گفت امام حسین(ع) حاجت شما را داده است و این جوان هفته دیگر به خواستگاریتان میآید. نذرتان را ادا کنید. وقتی از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نکردم. با خودم گفتم من خواهر بزرگتر دارم و غیر ممکن است که پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر ازدواج کنم. غافل از اینکه اگر شهدا بخواهند شدنی خواهد بود. فردا شب سید مجتبی به خواب مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود. جوانی هفته دیگر به خواستگاری دخترتان میآید. مادرم در خواب گفته بود نمیشود، من دختر بزرگتر دارم پدرشان اجازه نمیدهند. شهید علمدارگفته بود که ما این کارها را آسان میکنیم. خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی که زده بودم پدرم مقاومت کرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت کرد، پدرم دیگر حرفی نزد و موافقت کرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت. پدر بدون هیچ تحقیقی رضایت داد و در نهایت در دو روز این وصلت جور شد و به عقد یکدیگر درآمدیم.
وقتی برای اولین بار همسرتان را دیدید، آن هم بعد از خوابی که دیده بودید، واکنشتان چه بود؟
در اولین ملاقاتتان چه صحبتهایی رد و بدل شد؟
همان شب خواستگاری قرار شد با عبدالمهدی صحبت کنم. وقتی چشمم به ایشان افتاد تعجب کردم و حتی ترسیدم! طوری که یادم رفت سلام بدهم.
یاد خوابم افتادم. او همان جوانی بود که شهید علمدار در خواب به من نشان داده بود. وقتی با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقی افتاده است؟
گفتم شما را در خواب همراه شهید علمدار دیدهام. خواب را که تعریف کردم عبدالمهدی شروع کرد به گریه کردن. گفتم چرا گریه میکنید؟
در کمال تعجب او هم از توسل خودش به شهید علمدار برای پیدا کردن همسری مؤمن و متدین برایم گفت.
همسرم تعریف کرد: من و تعدادی از برادران بسیجی با هم به ساری رفته بودیم. علاقه زیادم به شهید علمدار بهانهای شد تا سر مزار ایشان برویم.
با بچهها قرار گذاشتیم سری هم به منزل شهید علمدار بزنیم. رفتیم و وقتی به سر کوچه شهید رسیدیم متوجه شدیم که خانواده شهید علمدار کوچه را آب و جارو کردهاند و اسفند دود دادهاند و منتظر آمدن مهمان هستند. تعدادی از بچهها گفتند که برگردیم انگار منتظر آمدن مسافر کربلا هستند، اما من مخالفت کردم و گفتم ما که تا اینجا آمدهایم خب برویم و برای 10 دقیقه هم که شده مادر شهید را زیارت کنیم.
رفته بودند و سراغ مادر شهید علمدار را گرفته و خواسته بودند تا 10 دقیقهای مهمان خانه شوند. مادر شهید عل