🌹 *شهید سیدمصطفی میرشاکی، فرمانده گردان ابوذر تیپ 57 ابوالفضل(ع) لرستان - سپاه پاسداران انقلاب اسلامی*
💠 *خاطرات رزمنده برادر خورشیدوند:*
گردان ویژه شهدا حزب الله که از زبدهترین افراد و نیروهای فرهنگی تشکیل شده بود، با تقدیم شهدایی گرانقدر از جمله فرمانده آن شهید بزرگوار سید مصطفی میرشاکی در *عملیات حاج عمران* توانست از پیشروی دشمن و تسخیر قلههای حاج عمران و تصرف شهر *پیرانشهر* توسط عراق جلوگیری به عمل آورد و باعث شگفتی فرماندهان نظامی رده بالای سپاه و سایر نیروها شود. تا جایی که افراد این گردان این همه توفیق را تا حد زیادی مرهون فرماندهی سیدمصطفی میدانستند.
💠 خاطرات شهید سیدجواد میرشاکی از برادرش :
shahidd.blog.ir
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
🌹 *شهید سیدمصطفی میرشاکی، فرمانده گردان ابوذر تیپ 57 ابوالفضل(ع) لرستان - سپاه پاسداران انقلاب اسلامی*
💠 *خاطرات برادر خورشیدوند:*
گردان ویژه شهدا حزب الله که از زبدهترین افراد و نیروهای فرهنگی تشکیل شده بود، با تقدیم شهدایی گرانقدر از جمله فرمانده آن شهید بزرگوار سید مصطفی میرشاکی در *عملیات حاج عمران* توانست از پیشروی دشمن و تسخیر قلههای حاج عمران و تصرف شهر *پیرانشهر* توسط عراق جلوگیری به عمل آورد و باعث شگفتی فرماندهان نظامی رده بالای سپاه و سایر نیروها شود. تا جایی که افراد این گردان این همه توفیق را تا حد زیادی مرهون فرماندهی سیدمصطفی میدانستند.
💠 *خاطرات شهید سید جواد میرشاکی از برادرش:*
یکی از برادران توسط بیسیم از من پرسیدند که سید مصطفی پیش شما آمد؟ من هم با بیسیم در جواب گفتم نه، قسمت سمت چپ جناح گردان بوده است. ایشان گفتند: قرار بوده بیایند بروند جلوتر، من هم حرکت کردم و رفتم جلوتر و هر چه گشتم سید مصطفی را پیدا نکردم، در حین برگشتن به سمت راست داخل گردان داخل مناطق دشمن مشاهده کردم که برادرم زیر آتش شدید دشمن به حالت سجده و با زبان روزه سر بر زمین نهاده و دعوت حق را لبیک گفته. این گونه بود که ایشان به شهادت رسیدند، سریعاً برادرم را به دوش گرفته و به عقب بردم و او را به دیگر برادران سپرده و خودم مجداً به منطقة عملیاتی برگشتم.
در این عملیات ما در منطقه حاج عمران شرکت داشتیم، دشمن بر بلندترین قلههایی که صعب العبور بود، استقرار یافته بود، یعنی آنکه در خاک خود دشمن. بعد در آن مناطق که راه عبوری وجود نداشت، دشمن توسط هلیبرد با هلیکوپترهای غولپیکر و توپدار نیروهایش را تجهیز و آنها را پشتیبانی و تدارک میکرد، راهی وجود نداشت که یک انسان، یک رزمنده بتواند به آنها صعود کند و بتواند آنها را فتح کند و این هم که برادران در این عملیات با قدرت و رشادت تمام بر دشمن زبون یورش بردند، از الطاف خفیة الهی بود که با وجود مهتاب در شب سیزدهم ماه مبارک رمضان بر دشمن زبون تاختند و بلندترین ارتفاعات و حساسترین مناطق استراتژیک و قلههای صعبالعبور از دشمن زبون میگرفتند و بر آنها استقرار یافته و پرچم پرافتخار لا اله الا الله را بر بلندترین قلههای حاج عمران به اهتزاز در آوردند . در این عملیات باید عرض کنم که رشادت و شجاعت بینظیر رزمندگان عزیزمان در تاریخ جنگ اسلام و کفر در زمان حاضر به ثبت رساندند که در هیچ کدام از عملیات کوهستانی که نیروهای مخصوص در آنها عمل میکنند، به وجود نیامده و تاریخ به یاد نداشته و نخواهد داشت.
سید مصطفی میرشاکی، در عملیات حاج عمران و فتح بزرگترین ارتفاعات استراتژیک منطقه به شهادت رسیدند. زمانی که برادرمان (سید مصطفی) به شهادت رسیدند، اینجانب معاونت ایشان را به عهده داشتم و همراه با برادر دیگرم سید یحیی در خط مقدم منطقة عملیاتی حضور داشتیم و همان گونه که برادران رزمنده حاضرند و مستحضر میباشند، با شجاعت و رشادت کامل بر دشمن تاخته و مناطق دیگر را از دشمن به دست آورده و گرفتیم.
آنجا بود که دوباره بعد از شهادت برادرم چند نقطه و چند منطقه از دشمن را به تصرف در آوردیم و توانستیم منطقه را تثبیت کنیم. البته برادرم سید مصطفی از اوایل جنگ کردستان تا به حال که بالاخره شهادت نصیبش شد حضور داشت.تقدیرش این بود که اینجا شهید شود. او نیرویی بود که در آینده به درد اسلام میخورد، همه میدانند مسئولین جنگ، علی الخصوص لشکر57 ابوالفضل (ع) (این یگان در زمان دفاع مقدس لشگر بود). برادران مسئول سپاه در استان چهره ایشان را به خوبی میشناختند. شخصی بود که درعملیات متفاوت گردانهای مختلف را رهبری میکرد. در عملیات خیبر در تنگه مهم چزابه بر دشمن زبون تاخت و در آنجا فتح بزرگی را برای ایران بزرگ به ارمغان آوردند.
تصاویر و خاطرات بیشتر در 👇
shahidd.blog.ir
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
🌹سردار شهید سیدمصطفی میرشاکی- فرمانده گردان شهدا در عملیات حاج عمران
🌹سردار شهید سیدجواد میرشاکی معاون گردان شهدا
خاطرات در اینجا 👇👇👇👇👇
shahidd.blog.ir
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
هدایت شده از [ اقتصاد نیوز ]
»
🌺 عـلامـہ حســنزاده آملی :
این قدر به زوروبازویتان متکینباشید
رزق را باید از جــــای دیگــــر بدهنـــد.
شما دائما اهل طهارت و پاڪی باشید،
رزقتــان وسیـــع خــواهد شــد.
🆔 کانال اختصاصی نشر صوت و متن آثار حضرت علامه حسن زاده آملی👇
@samad1001
http://eitaa.com/joinchat/4000645139Cde96dd3d95
هدایت شده از همراه با نهج البلاغه 📚
#حدیث_روز
🌸حضرت امام علی (ع) میفرماید
📣 اى مردم ! از خدايى بترسيد كه اگر سخنى گوييد مى شنود ،
🍁 و اگر پنهان داريد مى داند،
🍁و براى مرگى آماده باشيد كه اگر از آن فرار كنيد شما را مى يابد،
🍁 و اگر بر جاى خود بمانيد شما را مى گيرد ،
🍁و اگر فراموشش كنيد شما را از ياد نبرد.🔴
📖نهج البلاغه حکمت 203🌱
#حکمت شماره ۲۰۳ 🌴
همراه با #نهج_البلاغه 🌸🌼🍀
@nahj97
هدایت شده از اشعار فاطمی
📚گنبد مینا - مرقد مطهر امام خمینی (ره)
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️
گنبدت گر به قد گنبد مینا بشـود
یا منارت به بلنـــدی ثریا بشـــود
یا حریم حرمت وسعت دریابشود
🔶کی بگیرد به دل خسته ما جای تو را
🔶کی نمایش بدهد رتبــــه والای تو را
ما ز فقـدان تو احساس یتیمی کردیم
گریه در فرقت آن روح رحیمی کردیم
بعد تو بیعـت با یار صمیـمی کردیم
🔶زچه روصبح کنم این شب یلدای تو را
🔶چون فراموش کنم آن رخ زیبای تو را
عاشقانت به جماران به سر و سینه زدند
عارفـان در حرمت گریه دیرینه زدند
دشمنان لاف پشیمان شدن از کینه زدند
🔶ز زبان که بگویـم غم عظمای تو را
🔶به چه حرفی بنویسم همه معنای تو را
اینک ای یار سفرکرده که رفت از بر ما
در فراق تو شـده خاک عـزا بر سر ما
شکر، بعداز تو شده خامنه ای رهبر ما
🔶به چه سودا بکنم عشـق و تمنای تو را
🔶تا که تسکین بدهد این دل شیدای تو را
🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅🔅
این ابیات را در طول سالیان سال ( از 1369 تاکنون ) سحرگاهان در کنار حرم ملکوتی آن امام عزیز سروده ام. .حمیدرضا فاطمی - 14 خرداد 1387 شمسی
شادی روح مطهرش سه صلوات بفرستید.
#اشعارفاطمی
🆔 @fatemi84
🌍 fatemi84.blog.ir
❤️شهید «مرتضی جاویدی» معروف به «اشلو» تنها فرماندهی که امام خمینی پیشانیاش را بوسید،
شهید «مرتضی جاویدی»
متولد : 1337
محل تولد : روستای جلیان شهرستان فسا استان فارس
سال ازدواج : 1360
تعداد فرزندان : دو دختر
آخرین عملیات : کربلای 5
محل شهادت :شلمچه65/11/8
«مرتضی جاویدی» بین عراقیها معروف شده بود به اشلو!
از بس که خودش را به سنگرهایشان میرسانده و به عربی باهاشان صحبت میکرده و میگفته:
«اشلونک؟» یعنی حالت چطوره؟! داخل کیفش یک دست لباس نظامی عراقی بود. پر از جای ترکش و خون خشک!
«این به چه درد تو می خورد، نجس است.»
گفت:
«من با این لباس، کارهای بزرگ انجام میدهم.»
عکسی را نشان داد که با لباس و کلاه عراقی در یک جیپ غنیمتی نشسته بود.
تعریف می کرد:
«من با همین لباس چند بار به داخل عراقیها رفتم و با آنها نان و ماست خوردم! با این جیپ هم با بچهها در منطقه گشت میزنیم. این جیپ را هم از خودشان گرفتم!»
بعد که میرفته، میفهمیدهاند از نیروهای ایرانی بوده و خودش را عراقی جا زده که از آنها اطلاعات منطقه را بگیرد.
از طرف ستاد فرماندهی جنگ عراق برای سرش جایزه گذاشته بودند.
آنها هر چند وقت یکبار در رادیوشان بلوف میزدند که «اشلو» را کشتهایم. اشلو مخفف «ان شی لونک» بود، به معنی حال و روزت چطور است؟
۴۰۰ نفر بودند که تپه «بردزرد» را فتح کردند. کار سختی نبود، اسیر هم گرفتند اما سختی کار تازه بعد از مستقر شدن گردان فجر روی تپه شروع شد.
عراق نمیخواست تپه را از دست بدهد، اما بچههای گردان فجر مقاومت کردند، آن هم بدون آب و غذا. چهار الی پنج روز مقاومت کردند تا نیروی کمکی رسید و تپه حفظ شد.
اما دیگر خبری از گردان فجر نبود؛ گردان شده بود گروهان و کمکم گروهان هم شده بود دسته؛ آخر از ۴۰۰ نفر فقط ۱۸ نفر مانده بودند
آنقدر شهید زیاد شده بود، که میگفتند تعداد اسرای عراقی از تعداد رزمندههای ایرانی بیشتر شده است!
گردان رفته بود و دسته برگشته بود، بله باورش سخته اما مرتضی جاویدی درعملیاتی سخت و طاقت فرسا به نام والفجر۲، در منطقه عملیاتی حاج عمران، به همراه نیروهایش در محاصرهی دشمن مقاومت جانانهای کرد.
در حالی که ۴ شب و ۳ روز در ۴۰ کیلومتری خاک عراق با دشمن درگیر بودند، وقتی فرمانده وقت سپاه به او اجازه عقب عقب نشینی میدهد، او پشت بیسیم میگوید که قصه احد در تاریخ برای بار دیگر تکرار نخواهد شد و ما تنگه را ترک نمیکنیم، به همین علت او را به عنوان سردار احد هم می شناسند.
بعد از عملیات والفجر ۲ فرماندهان جنگ به محضر امام خمینی میروند.
محسن رضایی و صیادشیرازی گزارشی از عملیات میدهند و به رشادت و قابلیت مرتضی جاویدی و نیروهایش اشاره میکنند.
امام خمینی با شنیدن سخنان صیاد از جا برمیخیزد و تمام قد میایستد و شهید جاویدی را در بغل میگیرد.
همه نگاهها به امام بود و لبهایی که بر پیشانی مرتضی مینشیند و مرتضی در حالی که اشک میریخته است، شروع به بوسیدن دست و بازو وصورت امام میکند.
در یک عملیات شهید مرتضی، شهید حاج قاسم سلیمانی و نیروهایش که در محاصره نیروی عراقی بودند نجات می دهد از فرماندهی کل دستور می رسد که گردان حاج قاسم سلیمانی در حال اسارت و محاصره شدید نیروهای عراقی هستند و دستور می رسد نیروی زبده و شجاع گردان فجر به فرماندهی جوان فسایی شهید مرتضی جاویدی عملیات نجات را انجام دهد که در ناباوری گردان فجر حاج قاسم و نیروهایش را از اسارت و محاصره عراقی ها آزاد می کند که فرماندهان جبهه از این عمل گردان تکاور فجر مبهوت می شوند حاج قاسم سلیمانی همیشه از شهید مرتضی جاویدی یاد می کرد و خوش فکری و شجاعت او را می ستود.
به عنوان حسن ختام از دستنوشته های شهید جاویدی برای شما مینویسم:
🌹(( نمیدانم من چکار کردهام که شهید نمیشوم
شاید قلبم سیاه است. خدا رحمت کند حاج مجید ستوده را،
وقتی باهم صحبت میکردیم میگفتیم اگر جنگ تمام شود ما زنده باشیم چکار کنیم؟
واقعا نمی شود زندگی کرد و به صورت خانواده های شهدا نگاه کرد...
واین جاست که ما و جاماندگان از قافله نور باید بگوییم
خوشابه حال آنان که با شهادت رفتنند.))
🌷☘️🌸💐🌴🌹
«ادای احترام
شهید صیاد شیرازی به اشلو»
شهیدصیاد شیرازی در یکی از سفرهایش به شیراز، سراغ مزار مرتضی را میگیرد.
تا میرسد به شهر فسا
بعد روستای جلیان، همراهان صیاد میگویند از فاصله ۵۰ متری مزار از ماشین پیاده میشود.
لباسش را مرتب میکند و با احترام کامل نظامی با قدم آهسته به سمت مزار میرود و آنجا دست راست را به گوشهی کلاه نظامی میچسباند و فاتحه میخواند و هرچه بچههای سپاه فسا که از حضورش خبردار شده بودند از او میخواهند ناهار را آنجا بماند، میگوید من در ماموریتم و فقط به احترام مردی که امام به پیشانیاش بوسه زد، به اینجا آمدهام و باید بروم.
Shahidd.blog.ir
هدایت شده از اشعار فاطمی
مرقـد شاهـچراغ اسـت اینــجا
به ز صدگلشن و باغ است اینجا
گنبدش مرکــز شیــراز بُـود
حرمـش مأمـن صـد راز بُـود
ششم ذیقعده سالروز بزرگداشت حضرت احمد بن موسی الکاظم ملقب به شاهچراغ(ع) بر شیعیان اهل بیت علیهم السلام مبارک باد
#اشعار_فاطمی 🌸🌼🍀
@fatemi84
Fatemi84.blog.ir
مینویسم تا آیندگان بدانند فرمانده جبهه کیست! 🌹
گفتم آقاجان تو که هستی که من تو را نمیشناسم؛ از فرماندهان ما هستی؟ پس من چرا تو را نمیشناسم؛ وی به آرامی گفت: من کسی هستم که قبل از حمله، تو با گریه مرا صدا میکردی که ما را در این حمله یاری کن!
✍خاطرات شهید بایرامعلی ورمزیاری 🌹
مطلب کامل در اینجا 👇👇👇
Sokhann.blog.ir/post/151
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
این پست برای معرفی #شهید_بایرامعلی_ورمزیاری 🌹🌹
نوشته شده است.
دوستان بنیاد حفظ آثار برای چاپ دست نوشته شهید در نشریه راهیان نور تماس گرفته بودند. خواستم اشاره ای کوتاه به زندگی این شهید بزرگوار داشته باشم . امیدوارم او نیز به نگاهی شاهدانه به حیات ما نور بپاشد . آمین !
"بایرامعلی ورمزیاری" روزهای اول بهار به دنیا آمد : بهار سال ۴۲ . او اولین فرزند خانواده ای متدین و مهربان بود که در روستای آغ اسماعیل ـ از توابع سلماس ـ با کشاورزی روزگار می گذراندند. بعد از بایرامعلی هفت فرزند دیگر در این خانواده به دنیا آمدند. زندگی بایرامعلی مثل همه بچه های روستا گذشت تا این که آنها به سلماس کوچ کردند. با اوج گرفتن قیام مردم در سال ۵۷ او نیز که دانش آموز مقطع راهنمایی بود در صف نوجوانان فعال قرار گرفت و حتی در یکی از راهپیمایی ها از ناحیه سر مجروح شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دستور امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل جهاد سازندگی برای خدمت به مردم محروم و مستضعف وارد جهاد سازندگی سلماس شد. فوت پدر بزرگوارش در سال ۵۸ باعث شد او که فرزند بزرگ خانواده بود در کنار مادر دریا دلش بار زندگی را به دوش بگیرد. پس از هفت ماه خدمت در نهاد انقلابی جهاد در سال ۵۹ وارد سپاه پاسداران سلماس شد و تا زمان آغاز جنگ تحمیلی به خدمت در کردستان و مبارزه با دشمنان قسم خورده انقلاب پرداخت. روحیه تلاش و شهادت طلبی اش او را مدام به سوی جبهه های جنوب می کشید . سرانجام توانست برای اولین بار در تاریخ ۱۳۶۰/۱۲/۱۳ به طور داوطلبانه عازم جبهه های جنوب شود. از آن پس بیش از ده بار به جبهه اعزام شد و در عملیاتهای فتح المبین - بیت المقدس- رمضان - مسلم بن عقیل - محرم - والفجر مقدماتی -والفجر یک - والفجر چهار فعالانه شرکت کرد . او بارها مجروح شد و سرانجام در عملیات خیبر مزد همه مجاهدتهای خالصانه اش را گرفت و در حالی که فرماندهی گردان علی اکبر را به دوش داشت در اوج غیرت و شجاعت و گمنامی در جزیره مجنون به شهادت رسید. او در آخرین تماس بی سیمی با فرمانده لشکر عاشورا آقا مهدی باکری گفت : " برادر باکری به آقای هاشمی رفسنجانی (جانشین فرماندهی کل جنگ) پیام ما را برسانید و بگویید که ما مانند امام حسین (ع) با دشمن جنگیدیم و حسین وار به شهادت می رسیم. "
به راستی او عاشق صادقی بود که تا آخرین لحظه عمر با ایمان و استوار جنگید . در حالی که با گردان شهادت طلب خود در عقبه دشمن به محاصره افتاده بود کوشید با جلب توجه دشمن به سوی خود باقی مانده نیروهایش را از محاصره برهاند و در این راه آماج تیرهای دشمن دون قرار گرفت و در تاریخ ۵/ ۱۲/ ۱۳۶۲ به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید ۱۲ سال روی خاک سوخته جزیره مجنون بر زمین ماند و سرانجام به دست جستجوگران نور (نیروهای تفحص) به دست آمد و در نهم بهمن ۷۴ با تشییع پرشور مردم قدرشناس سلماس در جوار برادر کوچکترش شهید عبدالله ورمزیاری ( که در سال ۶۴ به شهادت رسید) به خاک سپرده شد.
شهید بایرامعلی ورمزیاری در طول حضورش در مناطق جنوب با نوشتن یادداشتهای روزانه اش اسناد بی بدیلی برای تاریخ پرافتخار ایران اسلامی به جای گذاشته است. او در پانزده دفترچه کوچک ما را به روزهای الهی دفاع مقدس می برد . او شرح مجروحیت و دیدار عاشقانه اش با مولای خویش را در جلد ده دفترچه باز گفته است . انتشار این قسمت از یادداشتهایش، حسن آغازی است بر انتشار تمام دست نوشته های آن سردار گمنام. یاد و نامش تا ابد چراغ راهمان باد ! #صلوات 🌸🌼🍀
زندگی و خاطرات و دست نوشته های شهید بایرامعلی ورمزیاری توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
نویسنده: #معصومه_سپهری
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda
parvanegi.blogfa.com/8812.aspx