eitaa logo
مردان خدا 📿
387 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
63 فایل
مردان خدا کسانی که زندگی شان الگویی برای جویندگان حقیقت است. انبیاء ، علما ، شهدا ، صالحین و خوبان‌ عالم با ما همراه باشید 🥀🍀🌻🌹🌼 http://eitaa.com/joinchat/2035810317C9e86d81327
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کاروان انقلاب
12_1_Mahdi_samavati(Doaye_ruze_Mobahele).mp3
9.53M
دعای روز مباهله (۲۴ ذیحجه) با صدای دلنشین حاج مهدی سماواتی متن دعا در: اینجا 🇮🇷 @karvane2
عکس ها و خاطرات رزمنده دلاور حاج محمدرضا درخشان از منطقه زبیدات سال ۱۳۶۴ shahidd.blog.ir/post/1162 📿 @mardane_khoda
شهید صیداحمد سپهوند 🌹 نام پدر: جمعه شغل: پاسدار تاریخ تولد: 6-6-1330 شمسی محل تولد: خرم آباد تاریخ شهادت : 14-2-1364 شمسی محل شهادت : زبیدات دلیل شهادت : اصابت ترکش به سر گلزار شهدا: بهشت رضا فاز 1 شهر خرم آباد - استان لرستان shahidd.blog.ir/post/1161 📿 @mardane_khoda
خاطره شهادت شهید جوزی امیری 🌹 راوی: علی حسین حسین پور من و جوزی امیری داشتیم در مورد خاکریز هایی که شب قبل زده بودیم صحبت می کردیم . صحبت هایمان که تمام شد از او جدا شدم و به طرف سنگر خودم رفتم. شاید حدود سه دقیقه بعد صدای انفجار بلند شد ، خمپاره 60 به ماشین جوزی امیری اصابت کرده بود و او درون ماشین بود و به شهادت رسیده بود .بدن او به سختی متلاشی شده و سوخته بود. جسد پاک شهید جوزی امیری را به پشت خط منتقل کردیم . پس از چند روز یک پای او را که داخل ماشین جا مانده بود پیدا کردیم و فوراً آن را به پیکر شهید رساندیم و به همراه آن دفن کردیم . صلوات را فراموش نکنید shahidd.blog.ir/post/1161 📿 @mardane_khoda
به بهانه یادی از برادر شهید احمد سپهوند معاون فرمانده گردان انبیاء لشگر 57 ابوالفضل لرستان راوی محمد سلیمانی مخابرات گردان انبیاء : برادر سپهوند انسانی مومن ، شجاع ، و به سلامتی و حفظ جان رزمندگان اهمیت زیادی میداد . در یکی از روزهای بهار در منطقه زبیدات عراق شب را تا تا سحر پای بی سیم بیدار بودم دم صبح خوابم برد، بچه ها بیدارم نکردند ساعت 10 صبح بود بیدار شدم . فرصتی پیش آمده بود تا لباس هایم را بشویم . کنار تانکر آب که پشتش به عراقی ها بود و با گونی شن محصور شده بود نشسته بودم . کلاه خود سرم نبود . برادر سپهوند با لندکروز فرماندهی از کنارم رد شد از اینکه کلاه نداشتم از او خجالت کشیدم خودم را پنهان کردم و زیر چشمی به او نگاه میکردم دیدم اتفاقاً خودش نیز کلاه ندارد. خیلی تعجب کردم . چون برادر سپهوند در حفظ جان بسیجیان بسیار حساس بود و با کلاه بچه ها همیشه مسئله داشت . با ماشین نزدیک پارکینگ فرماندهی شد . در یک لحظه آنقدر خمپاره بر سرمان ریخت که فرصت نشستن هم نداشتیم خمپاره اولی به پشت تانکر آب اصابت کرد ولی عمل نکرد . بچه ها فکر کردند به من اصابت کرده به طرف من آمدند که دومین گلوله به کنار تانکر اصابت کرد و برادر میرزا علی دریکوند را مجروح کرد . سومی و چهارمی و پنجمی به سنگر تدارکات و فرماندهی و ماشین اصابت کرد . تعدادی از بچه ها زخمی شدند . خمپاره بارید و بارید، همه نگران بودند و فریاد میزدند بخوابید . احتمالاً آتش تهیه است هرکس مجروح نشده خودش را به سنگر دیدبانی برساند . همه این ماجرا با بلند شدن گرد و خاک و دود در کمتر از یک دقیقه بود . لحظه ای آتش قطع شد به دنبال هم می گشتیم . وقتی بلند شدم برادر میرزا علی دریکوند را دیدم که به شکم او ترکش خورده و با لبخند همیشگی به طرف آمبولانس می رود . یک نوجوان 15- 14 ساله را دیدم که با چهره ای دگرگون شده و صورتی سیاه شده به طرفم می آید . فهمیدم ترکش خورده ولی نمیدانستم به کجای او ، نمی توانست حرف بزند . ترکش به قفسه سینه اش و در نزدیکی قلبش اصابت کرده بود . به سراغ ماشین رفتیم ، برادر احمد سپهوند تکان می خورد ولی خون تمام بدنش را گرفته بود، او را از ماشین بیرون کشیدیم . اتفاقاً ترکش درست به سرش اصابت کرده بود . جایی که او همیشه به آن حساسیت نشان میداد و بچه ها را تشویق به کلاه خود کرده بود. او را به بیمارستان منتقل کردیم که مداوا اثر نکرد و به آرزوی دیرینه اش ، شهادت در راه خدا رسید. روحش شاد و یادش گرامی . را فراموش نکنید شهید صیداحمد سپهوند نام پدر: جمعه شغل: پاسدار تاریخ تولد: 6-6-1330 شمسی محل تولد: خرم آباد تاریخ شهادت : 14-2-1364 شمسی محل شهادت : زبیدات دلیل شهادت : اصابت ترکش به سر گلزار شهدا: بهشت رضا فاز 1 شهر خرم آباد - استان لرستان shahidd.blog.ir/post/1161 📿 @mardane_khoda
✍🌹شهيدی🌹 که تسبیح موجودات و جمادات را می شنید!!! 🌹شهيد🌹 عارف مسلک حسینعلی عالی فرمانده محور عملیاتی لشکر ۴۱ ثارالله 🔹بعضی از دوستان خاص او اذعان دارند که او به معرفتی دست یافته بود که می‌ توانست از ضمیر افراد اطلاع یابد. 🔸تسبیح موجودات عالم را که خداوند در قرآن بر آن تصریح کرده است بشنود. 🔹با حسین برای شناسایی رفتیم وقت نماز شد اوّل برادر عالی نماز را با صوتی حزین و دلی شکسته خواند. 🔸بعد ایشان به نگهبانی ایستاد و من به نماز من در قنوت از خدا خواستم یقینم را زیاد کند و نمازم را تا به آخر خواندم. 🔹پس از نماز دیدم حسین می‌ خندد به من گفت : می‌ خواهی یقینت زیاد بشه؟ 🔸با تعجّب گفتم: بله اما تو از کجا فهمیدی؟ 🔹خندید و گفت : چه‌ قدر؟ 🔸گفتم : زیاد. 🔹گفت : گوشِت رو بذار روی زمین و گوش کن. 🔸من همان کار را کردم شنیدم که زمین با من حرف می‌ زد و من را نصیحت می‌کرد. 🔹و می‌ گفت : مرتضی ! نترس عالم عبث نیست و کار شما بیهوده نیست. 🔸من و تو هر دو عبد خداییم اما در دو لباس و دو شکل. ⭕️سعی کن با رفتار ناپسندت خدا را ناراضی نکنی و... 🔹زمین مدام برایم حرف می‌زد سپس حسین گفت : مرتضی! یقینت زیاد شد؟ 🔸مرتضی می‌ گفت : من فکر می‌ کردم انسان می‌ تواند به خدا خیلی نزدیک شود اما نه تا این حد. ✅راوی شهید مرتضی بشارتی 💐هرکس به شهدا توسل کند به بن بست نمی خورد💐 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
نماز امام جواد (ع) به توصیه عارف بالله حاج محمود آرزومند رمضانی برای رفع مشکلات و گرفتاری ها مخصوصا مالی [بنابر نقل سید ابن طاووس در کتاب جمال الاسبوع] نماز آن سرچشمه جود و کرم دو رکعت است که در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد و هفتاد مرتبه سوره توحید خوانده می شود. پس از نماز این دعا را بخوانند: متن دعای آن حضرت: اللّهُمَّ رَبَّ الْاَرْوَاحِ الْفَانِیهِ، وَالْاَجْسَادِ الْبَالِیهِ، اَسْاَلُک بِطَاعَهِ الْاَرْوَاحِ الرَّاجِعَهِ اِلَی اَجْسَادِها، وَبِطَاعَهِ الْاَجْسَادِ الْمُلْتَیِمَهِ بِعُرُوقِها، وَبِکلِمَتِک النَّافِذَهِ بَینَهُمْ، وَاَخْذِک الْحَقَّ مِنْهُمْ وَالْخَلایِقُ بَینَ یدَیک ینْتَظِرُونَ فَصْلَ قَضَایِک، وَیرْجُونَ رَحْمَتَک، وَیخَافُونَ عِقَابَک، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلِ النُّورَ فِی بَصَرِی، وَالْیقِینَ فِی قَلْبِی، وَذِکرَک بِاللَّیلِ وَالنَّهارِ عَلی لِسانِی، وَعَمَلاً صالِحاً فَارْزُقْنِی. ترجمه دعا: خدایا! ای پروردگار جان های فنا یافته و بدن های پوسیده و در خاک افتاده، از تو درخواست می کنم به حق فرمان بری روان های بازآینده به بدن های خویش و به حق فرمانبری بدن های پیوسته به رگ های خویش و به حق گفتار پرنفوذت در میان آن ها و دادخواهی ات از ان ها، آنگاه که آفریده ها بر آستانت در انتظار داوری تو بنشسته اند و به مهر بی پایانت دل بسته و از شکنجه بی سرانجامت هراسانند؛ بر محمد و خاندان محمّد درود فرست و نور فروزان در دیدگانم و یقین بی گمان در جانم و یاد جاودان خود درهر شب و روز بر زبانم قرار ده و کردار پسندیده روزیم گردان. Sokhann.blog.ir/post/1472
شهید سعید زندی علی آبادی 🌹 (نام در شناسنامه داود) نـام پـدر :قربانعلی تـاریخ تـولـد :۱۳۴۱/۰۳/۰۵ مـحل تـولـد :تهران سـن :۲۲ سـال دیـن و مـذهب :اسلام شیعه وضـعیت تاهل: متاهل و یک فرزند شـغل : پاسدار تـحصیـلات : دیپلم تـاریخ شـهادت :۱۳۶۳/۱۲/۲۲ مـحل شـهادت : شرق دجله عـملیـات : بدر مـحل مـزار :گلزار شهدای بهشت زهرا (س) تهران -قـطعـه :۲۷، ردیـف :۱۰۹، شـماره :۱ زندگی نامه: شهید سعید زندی پنجم آذر ۱۳۴۱، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش قربانعلی و مادرش،محبوبه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند. پاسدار بود. سال۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان لشکر ۲۷ محمد رسول الله در جبهه حضور یافت. بیست و دوم اسفند ۱۳۶۳، با سمت فرمانده گردان در شرق دجله عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. شادی روح مطهر شهید صلوات 🍀 کتاب : «بابا سعید» سرگذشت زندگی و خاطرات این شهید عارف است. shahidd.blog.ir/post/1164 📿 @mardane_khoda
7.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پرسید حاج آقا اگر کسی ۲۴ ساعت در عالم ملکوت باشه تکلیف نمازش چی میشه😳 📀 عارف شهید سعید زندی 🌹 📿 @mardane_khoda
🌸🍀🌼 بابا سعید 🌼🍀🌸 کتاب خاطرات جوان بسیجی عارفی که طی الارض و سیر ملکوتی می کرد پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: کتاب «بابا سعید»، به بیان روایت‌هایی از زندگی یک جوان در دوران دفاع مقدس می‌پردازد که یک شبه ره صد ساله را طی کرد و به مقامات عرفانی بلندی رسید که عالمان دین پس از سال‌ها مجاهدت به آن می‌رسند و بعد هم به شهادت رسید. ره صد ساله، جستجو، بدون پدر، تصویر پدر، به جای پدر، ازدواج پر ماجرا، آب از سرچشمه، مکاشفه، پنجوین، وجعلنا، شفاعت، لقاء الله، اولین دیدار، والفجر مقدماتی، اسوه و سعید زنده از جمله فصل‌های این کتاب است. سوال‌های عجیب یک رزمنده از پیش‌نماز درباره پرواز روح در بخشی از کتاب و در داستان ره صد ساله می‌خوانیم: اسمش را پرسیدم و فهمیدم که نامش سعید است و از مسجدی در حوالی میدان آیت الله بروجردی(ره) تهران به همراه دوستانش آمده به جبهه. یک روز بعد از نماز سعید همراه با برخی رزمندگان در کنار من نشستند. وقتی اطراف من خلوت شد، سؤالی پرسید که من در آنجا جوابی به این سؤال ندادم سؤالی که او پرسید در مورد عروج روح و دیدار ملائک و رفتن به ملکوت بود. او غیر مستقیم می‌گفت که این اتفاق برایش رخ داده و در این زمینه سؤالی داشت اما من او را از ادامه دادن سخنانش منصرف کردم. در سالهای اول جنگ برخی از رزمندگان چنین مطالبی را نقل کرده بودند و همین امر باعث بروز بعضی از مشکلات شده بود لذا صلاح دیدم در این زمینه حرفی نزنم و سؤال سعید را جواب ندهم.... در ادامه این داستان راوی نقل می‌کند: «انگار قرار نبود این بنده خالص خدا در این دنیا شناخته شود همان جا نشستم و کمی فکر کردم به دوست سعید گفتم: از او چیزی میدانید؟ گفت اسمش سعید یا در شناسنامه (داود) زندی و بچه شرق تهران بود. او مدتها مسئول گروهان بهشتی بود و از آن آدم‌های مخلص و با تقوای روزگار بود که کسی او را نشناخت، من فقط میدانم که مدتی قبل ازدواج کرده بود. یکی دیگر از رفقایش جلو آمد و گفت حاجی این آقا سعید قبل از این عملیات ، در اوج فداکاری همسر باردارش را تنها گذاشت و به جبهه آمد. هیچ کس این انسان الهی را نشناخت. بعد ادامه داد البته حاج آقا این آقا سعید از اول این‌طوری نبود؛ او یکباره تغییر کرد و الهی شد. او تا قبل از ورود به جبهه یک جوان عادی مثل بقیه جوانها بود. حتی خیلی عادی تر از بقیه. اما....» شهید زندی در عین اینکه فرمانده گروهان تا بود روزانه 5 تا 14 هزار صلوات می فرستاد. نشر هادی کتاب «بابا سعید» را با قیمت 25 هزار تومان منتشر کرده است. علاقه مندان برای تهیه کتاب می‌توانند به نشانی اینترنتی نشر هادی مراجعه کنند: اینجا 📎 shahidd.blog.ir/post/1164 📿 @mardane_khoda
🤔نماز آخر ذیحجه و سرکوب شیطان روز آخر ذى الحجه که آخر سال عرب است سیّدبن طاووس در اقبال موافق یک روایت ذکر کرده که  دو رکعت نماز کند در هر رکعت بعد از حمد ، ده مرتبه قُل هُواللّهُ اَحَدٌ و ده مرتبه آیة الکرسى بخواند و بعد از نماز بگوید: اَللّهُمَّ ما عَمِلْتُ فى هذِهِ السَّنَةِ مِنْ عَمَلٍ نَهَیْتَنى عَنْهُ وَلَمْ تَرْضَهُ وَنَسیتُهُ وَلَمْ تَنْسَهُ وَدَعَوْتَنى اِلَى التَّوْبَةِ بَعْدَ اجْتِرائى عَلَیْکَ اَللّهُمَّ فَاِنّى اَسْتَغْفِرُکَ مِنْهُ فَاغْفِر لى وَ ما عَمِلْتُ مِنْ عَمَلٍ یُقَرِّبُنى اِلَیْکَ فَاقْبَلْهُ مِنّى وَ لا تَقْطَعْ رَجآئى مِنْکَ یا کَریمُ. ترجمه: خدایا آنچه انجام دادم در این سال از اعمالى که مرا از آن نهى فرمودى و راضى بدان نبودى و من آنرا فراموش کردم ولى تو فراموشش نکردى و مرا به بازگشت بسویت خواندى پس از دلیرى کردنم بر تو خدایا من از آن اعمال آمرزش مى طلبم پس بیامرز آنها را و هر عملى که انجام دادم از اعمالى که مرا به تو نزدیک گرداند پس آنرا از من قبول کن و قطع مکن امیدم را از خودت اى بزرگوار . پس چون این را گفت شیطان گوید واى برمن هرچه من تَعَب کشیدم در حق او در این سال همه را خراب کرد به این کلمات ؛ و «سال گذشته» براى او شهادت دهد که سال خود را به خیر ختم نمود. ( مفاتیح الجنان)  ! 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
🔺امام خامنه ای:شورای نگهبان مطمئن‌ترین ارگانی است که انقلاب به کشور بخشیده است 🗓26 تیرماه سالروز تأسیس شورای نگهبان گرامی باد🌹 🇮🇷 @karvane2