eitaa logo
مردان خدا 📿
372 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
892 ویدیو
60 فایل
مردان خدا کسانی که زندگی شان الگویی برای جویندگان حقیقت است. انبیاء ، علما ، شهدا ، صالحین و خوبان‌ عالم با ما همراه باشید 🥀🍀🌻🌹🌼 http://eitaa.com/joinchat/2035810317C9e86d81327
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید غلامرضا معظمی گودرزی سرباز تکاور ارتش جمهوری اسلامی ایران شهادت ۲۶ اسفندماه ۱۳۶۳ 🌹 عملیات بدر - منطقه شرق دجله shahidd.blog.ir/post/170 📿 @mardane_khoda
۲۱۳ ❣امیرالمومنین علیه‌السلام مى فرماید: ✨أَغْضِ عَلَى الْقَذَى وَ الاَْلَمِ تَرْضَ أَبَداً 💠چشم خود را بر خاشاك و رنج ها فرو بند تا هميشه راضى باشى ✍ اشاره به اين كه زندگى انسان در اين جهان به هر حال آميخته با ناراحتى هايى است و شايد هيچ كس را نتوان پيدا كرد كه از چيزى ناراحت نباشد; گاه مشكلاتى براى خود مى بيند و گاه براى فرزندان و بستگان، يا دوستان، يا همشهريان، يا هموطنان و امثال آن و اگر انسان تاب تحمل هيچ مشكلى را نداشته باشد و در برابر هر مشكلى بى تابى و جزع و فزع كند، هرگز رضايت خاطر و آرامش روح پيدا نخواهد كرد، ✔️بنابراين انسان بايد صبور و شكيبا و داراى تحمل باشد تا بتواند آرامش خود را در زندگى حفظ كند و از حيات خود راضى و از نعمت هاى پروردگار خشنود باشد و گرنه اين بى تابى ها ممكن است سر از شكايت از پروردگار درآورد و سعادت انسان را بر باد دهد. ═══✙❆♡❆✙═══ 💝 @nahjol_balagheh ═══✙❆♡❆✙═══
هدایت شده از اشعار فاطمی
مژده ای منتظران فصل بهار آمده است وقت تابیدن خورشید نگار آمده است یک‌ قدم بیش نمانده‌ است به ایام‌ ظهور بوی گل از حرم دولت یار آمده است ❤️💜💙💚💛❤️💜💙 اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر سال نو بر شما مبارک باد 🌼🌺🍀 🌸🌼🍀 @fatemi84
بسم رب الشهدا و الصدیقین من قاسم هستم، قاسم سلیمانی( ادا کردن قرض پدر) پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود. تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند. خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم. درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم:« کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند. به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟» گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:« این هم مزد این هفته ات.» حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم. شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم. پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم. صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: «آقا، کارگر نمی خوای؟» همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند:« نه.» تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم. حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت:« چکار داری؟!» با صدای زار گفتم:« آقا، کارگر نمی خوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت:« بیا بالا.» بعد یکی را صدا زد و گفت:« یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم:« نه، ببخشید، من سیرم.» آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت:« پسرم، بخور.» غذا را تا ته خوردم. حاج محمد گفت:« از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم.» برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد. پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند. 📙برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» خاطرات خود نوشت حاج قاسم سلیمانی 📿 @mardane_khoda
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و احترام به پدر و‌ مادرش 📿 @mardane_khoda
سرتیپ دوم خلبان شهید غلامرضا میرزایی ، شهدای گیلان🌹 در ساعت ۴:۳۰ بامداد روز ۷ آذر ۱۳۹۵ یک فروند بالگرد MI17 نیروی هوافضای سپاه که در اختیار مأموریت‌های شرکت نفت خزر بود، در اقدامی فداکارانه برای نجات یکی از کارکنان زحمتکش این شرکت که دچار عارضه قلبی شده بود، برای امدادرسانی به سکوی نیمه‌شناور امیرکبیر واقع در ۲۰ کیلومتری بندر امیرآباد استان مازندران اعزام شد. این بالگرد پس از سوار کردن بیمار، مدت کوتاهی پس از برخاستن از سکو در مسیر ساحل دچار سانحه شده در دریای خزر سقوط کرد و پنج سرنشین آن به لقاءالله پیوستند. چهار تن از کادر پروازی نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب سلامی در سانحه سقوط بالگرد امدادی در دریای خزر به شهادت رسیدند که از جمله آنها خلبان سرهنگ پاسدار غلامرضا میرزایی کوچصفهانی است. 🌼شادی روح شهید صلوات🌼 هزار و یکمین مطلب وبلاگ یاد شهیدان زندگینامه و خاطرات همسر شهید در اینجا↙️ shahidd.blog.ir/post/1001 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
🟢جدول اوقات شرعی تهران- ماه رمضان 1402 دانلود اوقات شرعی ماه رمضان - ١٤٠٢ شمسی | ٢٠٢٣ میلادی | ١٤٤٤ قمری چاپ تصویری و یا فایل PDF 🔴با رفتن به صفحه هر استان ، می‌توانید شهر یا روستای مورد نظر خود را انتخاب کنید و جدول اوقات شرعی آن را ذخیره یا چاپ نمایید. (بعد از پیدا کردن مکان مورد نظر و صفحه اوقات شرعی آن ، حتما گزینه رمضان۲ را انتخاب کنید) 🔵 پس گام اول با انتخاب استان : استان آذربایجان شرقی استان آذربایجان غربی استان اردبیل استان اصفهان استان البرز استان ایلام استان بوشهر استان تهران استان چهارمحال و بختیاری استان خراسان جنوبی استان خراسان رضوی استان خراسان شمالی استان خوزستان استان زنجان استان سمنان استان سیستان و بلوچستان استان فارس استان قزوین استان قم استان کردستان استان کرمان استان کرمانشاه استان کهگیلویه و بویراحمد استان گلستان استان گیلان استان لرستان استان مازندران استان مرکزی استان هرمزگان استان همدان استان یزد 🟡سایر کشورها و شهرهای آنها هم بر اساس انتخاب روی نقشه قابل استخراج و استفاده است . 🟠برای انتخاب محل مورد نظر خود اینجا کلیک کنید: www.azangoo.ir/owghat
هدایت شده از کاروان انقلاب
بسم الله الرحمن الرحیم ۳۰ جزء قرآن کریم با صدای دلنشین جزء 1 ⇨ http://j.mp/2b8SiNO جزء 2 ⇨ http://j.mp/2b8RJmQ جزء 3 ⇨ http://j.mp/2bFSrtF جزء 4 ⇨ http://j.mp/2b8SXi3 جزء 5 ⇨ http://j.mp/2b8RZm3 جزء 6 ⇨ http://j.mp/28MBohs جزء 7 ⇨ http://j.mp/2bFRIZC جزء 8 ⇨ http://j.mp/2bufF7o جزء 9 ⇨ http://j.mp/2byr1bu جزء 10 ⇨ http://j.mp/2bHfyUH جزء 11 ⇨ http://j.mp/2bHf80y جزء 12 ⇨ http://j.mp/2bWnTby جزء 13 ⇨ http://j.mp/2bFTiKQ جزء 14 ⇨ http://j.mp/2b8SUTA جزء 15 ⇨ http://j.mp/2bFRQIM جزء 16 ⇨ http://j.mp/2b8SegG جزء 17 ⇨ http://j.mp/2brHsFz جزء 18 ⇨ http://j.mp/2b8SCfc جزء 19 ⇨ http://j.mp/2bFSq95 جزء 20 ⇨ http://j.mp/2brI1zc جزء 21 ⇨ http://j.mp/2b8VcBO جزء 22 ⇨ http://j.mp/2bFRxNP جزء 23 ⇨ http://j.mp/2brItxm جزء 24 ⇨ http://j.mp/2brHKw5 جزء 25 ⇨ http://j.mp/2brImlf جزء 26 ⇨ http://j.mp/2bFRHF2 جزء 27 ⇨ http://j.mp/2bFRXno جزء 28 ⇨ http://j.mp/2brI3ai جزء 29 ⇨ http://j.mp/2bFRyBF جزء 30 ⇨ http://j.mp/2bFREcc 30 جزء قرآن بصورت فایل صوتی و نیاز به دانلود نداره فقط کافيه روی لینک بزنید . این هم هدیه ما به شما برای ماه نزول . التماس دعا 🇮🇷 @karvane2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شور و شعف آیت الله بهاءالدینی هنگام شعرخوانی مرحوم حبیب الله چایچیان (حسان) این شاعر بزرگ اهل بیت علیهم السلام، در نهم آذرماه سال ۹۶ و در سن نود و چهار سالگی دعوت حق را لبیک گفت. 📿 @mardane_khoda
💠وقتی برای ما فقط یک مسافرت شده و 💠از همین مسیر می شوی 💠ما اهل زمینیم و تو اهل 📿 @mardane_khoda
بسیجی شهید حجت الله رحیمی🌹 23 ساله دانشجوی رشته کامپیوتر مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی باغملک خوزستان 🇮🇷محل شهادت خرمشهر - مقابل پادگان دژ ستاد راهیان نور کشور تاریخ ولادت ۲۴ اسفند ماه ۱۳۶۸ تاریخ شهادت ۱۸ اسفند ماه ۱۳۹۰ ساعت ۸:۱۰ صبح مزار شهید - شهرستان باغملک (خوزستان) شادی روح شهیدان صلوات🍀🌺🍀 ***************** پای صحبت مادر شهید حجت الله رحیمی: از جوان‌ها می‌خواهم پا روی خون شهدا نگذارند! 👣🌹 👇👇👇👇👇 sokhann.blog.ir/post/618
دل‌نوشته عارفانه ای از شهید محمد حمیدی : شهادت را لیاقت لازم نیست معرفت لازم است. منتهای آرزوی هر انسانی رسیدن به کمال است که راه گریز و سریع آن جهاد در راه اوست که هر کسی نتواند این نانوشته را خواند و آن را تفسیر کند. کمال را صلاتی است دو رکعتی که وضویش با خون است و لاغیر. حال هر کسی این وضو نتواند که سر منزل راه است، منزل بعدی نیت و قیام است که دعوت می‌باشد، منزل سوم طی طریق و ذوب الی الله است که کمتر کسی به این مقام رسیده. گریز دیگر توسل است که بهترین آن نور اعظم دخت خاتم است که تمام راه‌ها به او ختم شود و راه‌های دیگر ختم بدین راه است و راه دگر ندارد. زندگینامه و خاطرات شهید در اینجا : 🌹 shahidd.blog.ir/post/1003 📿 @mardane_khoda
شهیدی که هم تاریخ ولادت و هم تاریخ شهادتش روز عید بود 🌹🌹 شهید سیدمرتضی میری چهاربنی متولد ۱۳۳۷ شهرستان جویبار در استان مازندران است. ایشان در خانواده‌ای با ایمان و دوستدار اهل بیت علیه ‌السلام متولد شد. سیدمرتضی میری سرباز ارتش جمهوری اسلامی ایران بود و در لشکر ۷۷ ثامن الائمه خراسان به اسلام خدمت می کرد که در ۱۳۶۱/۱/۱ هجری شمسی در منطقه شلمچه و در عملیات فتح المبین شهد شیرین شهادت نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. پیکر پاک این شهید عزیز پس از تشییع در گلزار شهدای روستای چهار طاق بن به خاک سپرده شد. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش. خاطرات ایشان را در گفتگو ما با همسر بزرگوار این شهید : چند سال قبل به حج تمتع مشرف شدم. در سرزمین عرفات مشغول خواندن دعای جوشن کبیر بودیم که ناگهان احساس کردم که در حالت خواب هستم و دیدم که سید مرتضی با لباس پاسداری در کنار دیواری ایستاده و یک مفاتیحی که همیشه در خانه میخواند در دستش بود و همراه با ما در حال خواندن دعای جوشن کبیر بود. یک دفعه به حالت عادی برگشتم و وقتی با روحانی کاروان این موضوع را مطرح کردم ایشان گفتند که شهید شما هم همراتان به مکه آمده است. این خاطره هیچ وقت از یادم نمی رود و همیشه هم از خدا می خواهم که دوباره به مکه مشرف شوم واین صحنه را باز مشاهده کنم. بنده اکثر مواقع سید مرتضی را در خواب میبینم و همیشه هم با همان لباس پاسداری مشاهده می کنم. شادی روح شهید صلوات 🍀 خاطرات کامل در اینجا : shahidd.blog.ir/post/1002 📿 @mardane_khoda
خاطرات مادر شهید جواد امرایی 🌹 بسیجی و سرباز ارتش شهدای رومشکان شهادت ۲۲ تیرماه ۱۳۶۷ برنامه ۵ فروردین ۱۴۰۲ را در تلوبیون ببینید telewebion.ir/episode/0x6017485
هدایت شده از نیم وجبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیست‌ویکم 🎬 من یمنی‌ام 🔥ششم فروردین سالروز شروع جنگ یمنه، جنگی که ۸ سال طول کشیده (به اندازه دفاع مقدس ما) وضعیتشون خیلی بده. رسانه‌های دنیا هیچ اسمی ازشون نمیبرن. برعکس اوکراین، هیچ کس براشون شمع روشن نمیکنه؛ هیچکس براشون هشتگ نمیزنه و هیچکس از مجموعه های بین‌المللی براشون درخواست کمک نمیکنه. 😞. 🤔 میگن چراغی که به خانه رواست به مسجد حرامه! اولا که این یه حرف اشتباهه و نباید جایی بگیمش 😣 دوما همین کسایی که این حرف رو میزنن حاضرن پولاشون رو بریزن تو حلق ترکیه ای ها برای کنسرت یا واسه سگای ولگرد وحشی خرج کنن اما چون بچه های یمنی چشم رنگی نیستن این چراغ خونه بهشون حرام میشه!! فازشون چیه؟! 😠 🌷 خلاصه که ندای هل من ناصر این بچه های مسلمون رو بشنویم و کمکشون کنیم چون هر 10 دقیقه یک کودک بخاطر این جنایت میمیره و این حتی برای کسایی که دیدشون انسانیته باید مهم باشه! دیگه ما که مسلمون ایرانی هستیم جای خود داریم. 💳 شماره کارت رسمی کمک به کودکان یمن:
6273-8170-1007-2290
(روی شماره کارت بزنید کپی میشه) نزد بانک سپه به نام گروه جهادی اویس قرنی ❤️ خوشحال میشم نظرتون رو در راستای ارتقاء کارهای بعدی به آیدی زیر ارسال کنین: 🌐@admin_nimvajabee
🌷 🌷 ....!! 🌷در کردستان با شهید رضایی در یک سنگر بودیم. هوای کردستان در آن ايامِ زمستان، برف و کولاکِ وحشتناک و دما زیر صفر درجه بود. حتى برف روی زمین یخ زده بود. وقتِ اذان شد. ما از شدت سرما در داخل سنگر به خود می‌لرزيديم!! 🌷شهید رضایی بیرون از سنگر رفت. به ایشان گفتم: فلانی یخ می‌زنى تا بری!! گفت: نه، اذان و نماز به وقتش مناسب هست. یک ظرف برداشت، رفت یخ های بیرون را شکست. يخ ها آب که شدند، وضو گرفت و نمازش را خواند. روحش شاد و یادش گرامی باد. 🌹خاطره اى به ياد پاسدار حسين رضایی فرمانده مخابرات گردان شهدا، شهرستان پلدختر روستای افرینه ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 👇 ♥️ @shahidnekahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره استاد حسن رحیم پور ازغدی از برادر شهیدش و شهید حمید حکمت پور shahidd.blog.ir/post/1005 📿 @mardane_khoda
شهید محمدعلی حاتمی 🌹 ولادت : ۱۳۴۵/۰۳/۱۷ پلدختر شهادت: ۱۳۶۴/۰۵/۲۴ مهران وصیتی که با خانواده ام دارم و آن این است پشتیبان ولایت فقیه باشید و از امام و روحانیت جدا نشوید. پدر و مادر عزیزم من گرچه برای شما فرزند خوبی نبودم ولی امیدوارم که بنده را به بزرگی خودتان ببخشید و حلال کنید برای شهادتم گریه نکنید که بهتر از علی اکبر حسین(ع) نیستم. جان انسان ارزش دارد ولی حفظ اسلام از همه چیز حتی جان هم با ارزشتر است. برادرانم هم مرا ببخشند و حلال کنند و به همه افرادی که این وصیت نامه را می خوانند عرض می کنم که را خالی نکنید به نمازهای جمعه و جماعات اهمیت دهید و ها را خالی نکنید که جنگ ما برای و و در راس آنها است. 🧕 shahidd.blog.ir/post/1007 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬💥 بهم ریختن برنامه امشب محفل توسط دختر خردسال شهید مدافع حرم عج 🇮🇷 @karvane2
هدایت شده از بیداری ملت
📸اولین تصویر از پاسدار رشید اسلام میلاد حیدری که در حمله جنایتکارانه سحرگاه امروز رژیم صهیونیستی به حومه دمشق به شهادت رسیده است 🔴 👇 @bidariymelat
هدایت شده از مردان خدا 📿
✔️مخفی بودن اولیای الهی در بین مردم جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سید حسین هاشمی نژاد می گفتند: یک روز که در خدمت آقای شیخ جعفر مجتهدی نشسته بودم، صحبت از تشرف بعضی از بندگان بی نام و نشان خدا به محضر حضرت ولی عصر علیه السلام به میان آمد، ایشان فرمودند: روزی یکی از وسایل اتاق، در نجف اشرف خراب شده بود و من از تعمیر کار جوانی خواستم تا برای تعمیر آن به حجره بیاید. هنگامی که او مشغول تعمیر بود، ناگهان در این فکر فرو رفتم که سعادت نصیب من شده است و خدمت مولایم امام زمان علیه السلام مشرف شده ام، ولی بسیاری از مردم از این فیض محرومند. در همین حین، چشمم به تعمیر کار افتاد و متوجه او شدم؛ ناگهان جوان تعمیر کار سرش را بلند کرده و گفت: آقا، من هم تاکنون دو مرتبه خدمت مولایم حضرت صاحب الزمان علیه السلام مشرف شده ام!! آقای مجتهدی می فرمودند: با شنیدن این مطلب به شدت حالم متغیر شد و با خود گفتم: بندگان خاص خدا ممکن است در هر لباسی باشند. ۹۱ ༻‌♡♡༺‌‌‌ 📿 @mardane_khoda