🔵 شناخت شخصیت مادر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف(قسمت هفتم) 🔵
🔺رهبانان و قسیسین نصاری در جلسه حضور پیدا کردند و بیش از چهار هزار نفر از شخصیتهای کشوری و لشگری در این جلسه حاضر شدند تا مرا به عقد برادرزاده جدّم در بیاورند ولی در این حال که آن جوان را در بالای آن تخت نشاندند و اسقف ها و کشیشها آماده بودند که مراسم عقد را اجرا کنند ناگهان تخت در هم شکست، صلیب ها فرو ریخت و آن جوان روی زمین به حالت بیهوش افتاد. رهبانان از این ماجرا برداشت بدی کردند و آن را به فال بد گرفتند و بزرگ اسقف ها به جدم گفت این ازدواج مبارک و میمون نیست، حاضر به انجام آن مباش که این نشانه زوال دین حضرت مسیح علیه السلام و پادشاهی توست.
🔺 اما جدّم شدیداً علاقمند بود که این کار صورت بگیرد لذا در عین نگرانی و اوج ناراحتی مجدداً دستور برپایی تخت و صلیب و صحنه سازی را داد که باز همان حالت تکرار شد و تخت شکست و صلیبها فرو ریخت و جوان از بالای تخت بر زمین افتاد و غش کرد و جدم که شدیداً سرخورده و ناراحت و غمگین شده بود به خانه برگشت.
🔺من نیز به خانه برگشتم اما از این که این مجلس عقد پا نگرفت، خوشحال بودم.
🎙 استاد فیاضی
#قسمت_بیست_و_یکم
#ذکر_نور_در_حضور_مشتاقان
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔹هرکاری از دستت برمیاد برای امام زمان انجام بده...
🔸هر روز سعی کنید یک کاری برای امام زمانتان انجام دهید که شب وقتی می خواهید بخوابید بگویی آقاجان من این کار را برای شما کردم ولو شده یک صلوات بفرستی.
آقا شکورند، با محبتند دستتان را می گیرند.
ولو یک صلوات، یک صدقه، یک #دعا_برای_فرج
میتوانی دیگران رابه یاد #امام_زمان بیندازی.
هرچه از دستت برمی آید و از عهدهات ساخته است.
#امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
✍ رمان#تنها_میان_داعش
#قسمت_پتجم
💠 دیگر چارهای نداشتم، به سرعت چرخیدم و با قدمهایی که از هم پیشی میگرفتند تا حیاط پشتی تقریباً دویدم و باورم نمیشد دنبالم بیاید!
💠 دسته لباسها را روی طناب ریختم و همانطور که پشتم به صورت نحسش بود، خودم را با بند رخت و لباسها مشغول کردم بلکه دست از سرم بردارد، اما دستبردار نبود که صدای چندشآورش را شنیدم :«من عدنان هستم، پسر ابوسیف. تو دختر ابوعلی هستی؟»
💠دلم میخواست با همین دستانم که از عصبانیت گُر گرفته بود، آتشش بزنم و نمیتوانستم که همه خشمم را با مچاله کردن لباسهای روی طناب خالی میکردم و او همچنان زبان میریخت :«امروز که داشتم میومدم اینجا، همش تو فکرت بودم! آخه دیشب خوابت رو می دیدم!»
💠 شدت طپش قلبم را دیگر نه در قفسه سینه که در همه بدنم احساس میکردم و این کابوس تمامی نداشت که با نجاستی که از چاه دهانش بیرون میریخت، حالم را به هم زد :«دیشب تو خوابم خیلی قشنگ بودی، اما امروز که دوباره دیدمت، از تو خوابم قشنگتری!»
💠 نزدیک شدنش را از پشت سر به وضوح حس میکردم که نفسم در سینه بند آمد...
و فقط زیر لب #یاعلی میگفتم تا نجاتم دهد.
💠با هر نفسی که با وحشت از سینهام بیرون میآمد #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را صدا میزدم و دیگر میخواستم جیغ بزنم که با دستان #حیدریاش نجاتم داد!
ادامه دارد...
#امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
#دلنوشته_مهدوی
چه تکلیف سنگینی است، بلاتکلیفۍ
وقتی که نمی دانممنتظرت ماندم
یا فقط خودم را به انتظار زدهام آقا
#امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
#حدیث_مهدوی
کلام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:
زعمت الظلمةُ ان حُجة الله داحضةٌ ولو أُذن لنا في الکلام لزال الشک
ای شیعه ما
ستمگران پنداشتند كه حجّت خدا از بين رفته است، در حالى كه اگر به ما اجازهي سخن گفتن داده مىشد، هر آينه تمام شكها را از بين مىبرديم.
📚 منابع:كمال الدين
#امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸عهد با #امام_زمان یعنی چی؟!
#امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
نیروهای و ویژگی های یاران (بخش دوم}
✅ مردان با ایمان
♻️امير مؤمنان عليه السلام یاران حضرت مهدی عجل الله تعالى فرجه الشريف را گنجهایی آکنده از معرفت خدایی می دانند: «رجال عرفوا الله حق معرفته و هم انصار المهدى فى آخر الزمان؛ مردانی که خدا را آنچنان که شایسته است، شناخته اند. آنان یاوران حضرت مهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف در آخر الزمان هستند».
♻️ امام باقر عليه السلام می فرمایند: «اذا قام قائمنا وضع يده على رؤوس العباد فجمع به عقولهم و اکمل به اخلاقهم؛ چون قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان گذارد و عقول آنها را متمرکز ساخته و اخلاقشان را به کمال برساند».
♻️ عمق این حرکت نشانگر عمق باورها و ژرفای نگاه هاست مگر می توان بدون برخورداری از اعتقادات و نگاه های عمیق، اهداف به این حد بزرگ و وسیع داشت و نگاهها را به افق های چنین بلند دوخت؟
♻️آن قدر با صلابت و استوارند که مرارتها و مصیبتها در آنان خللی ایجاد نمی کند و بلاها و امتحانات، آرامششان را به تلاطم نمی افکند و شبهات و سؤالات در آنان رخنه ای ایجاد نمی کند آنان از سرچشمه توحید ناب، سیراب شده اند و به حق - آنچنان که شایسته است - اعتقاد دارند: «فهم الذين وحدوا الله حق توحیده؛ آنان به وحدانیت خداوند، آنچنان که حق وحدانیت اوست اعتقاد دارند و در حریم امن دلهاشان، جز خدا راه ندارد و بت های نفس و ثروت و مقام، هرگز آن ها را آلوده نمی کند.
♻️ این بینش ها در آنان ایمان و تقوا به بار می آورد و این دو را با هم هم در چهره عبادت ها و راز و نیازهایشان می تواند دید.و هم هر آینه تلاش در طریق بندگی و اطاعت دارند.
#امام_زمان
#شباهتها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگفتهام به کسی جز تو دردهایم را...
#شب_زیارتی_امام_حسین_علیه_السلام
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
#شب_جمعه
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
#آخرین_منجی
📝 تبار موعود
تا این که صدای اذان از گلدسته مساجد هلیله شنیده، و هم زمان درب سالن کنفرانس گشوده شد و میهمانان برای بر پایی نماز و صرف ناهار به میهمانسرای مخصوصی که بر روی
آب های خلیج احداث شده بود، دعوت شدند.
♻️ این ضیافت به رسم پذیرایی ،قدیم با ظروف و لباس سنتی، در محیط باز و سرسبز و مجلل و زیبا برپا شد، تا میهمانان بدانند که مردمان این سرزمین، میهمان دوست و از صدها سال پیش با نظم و ترتیب خاصی از میهمانان خود پذیرایی می کنند.
♻️ والتر که چشمانی درشت، چون عقاب و لب هایی کلفت داشت، به هنگام صرف ناهار قیافه ای مغرور و با وقار به خود گرفت و لام تا کام با کسی حرف نزد او برای ناهار؛ میگو و بیف استروگانوف و دسر سالاد انتخاب کرد و بدون رودربایستی و بی آنکه کسی به او تعارف کند، بشقابش را پر از غذا کرد و پس از صرف آن، بار دیگر به سراغ غذا رفت.
♻️ در این هنگام، لقمه در گلویش دوید. نگران از لابلای جمعیت به دنبال آب می گشت. نام سانگ که از این فرصت به دست آمده خوشحال به نظر می رسید، به سرعت ظرف غذایش را روی میز گذاشت و به والتر نزدیک شد و لیوان نوشابه خود را تقدیم او کرد. والتر، بی آنکه تشکر کند، لیوان نوشابه را از نام سانگ گرفت و نوشید.
♻️ در این لحظه، والتر که گویی احساس عجیبی به وی دست داده باشد، نفس عمیقی کشید و در چهره نام سانگ دقیق شد. نام سانگ در حالی که لباس مخصوص و از مد افتاده ای را پوشیده بود، سیگاری را لای انگشتانش گذاشت و آن را روشن کرد و پکی عمیق به آن زد و دود آن را در گلویش نگه داشت و سیگاری به والتر تعارف کرد.
♻️ والتر، بدون اینکه به چهره نام سانگ نگاه کند، نخ سیگاری برداشت و روی لبش گذاشت. دست در جیب خود برد تا شاید فندک یا کبريتی پيدا کند ولی ناامید دست از جیب بیرون آورد و نگاهی به نام سانگ انداخت و با زبان انگلیسی توأم با لهجه روسی گفت:
ادامه دارد...
#امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
✍️ رمان#تنها_میان_داعش
#قسمت_ششم
💠 بهخدا امداد امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بود که از حنجره حیدر سربرآورد! آوای مردانه و محکم حیدر بود که در این لحظات سخت تنهایی، پناهم داد :«چیکار داری اینجا؟»
💠 از طنین #غیرتمندانه صدایش، چرخیدم و دیدم عدنان زودتر از من، رو به حیدر چرخیده و میخکوب حضورش تنها نگاهش میکند. حیدر با چشمانی که از عصبانیت سرخ و درشتتر از همیشه شده بود، دوباره بازخواستش کرد :«بهت میگم اینجا چیکار داری؟؟؟»
💠 تنها حضور پسرعموی مهربانم که از کودکی همچون برادر بزرگترم همیشه حمایتم میکرد، میتوانست دلم را اینطور قرص کند که دیگر نفسم بالا آمد و حالا نوبت عدنان بود که به لکنت بیفتد :«اومده بودم حاجی رو ببینم!»
💠 حیدر قدمی به سمتش آمد، از بلندی قد هر دو مثل هم بودند، اما قامت چهارشانه حیدر طوری مقابلش را گرفته بود که اینبار راه گریز او بسته شد و #انتقام خوبی بابت بستن راه من بود!
💠 از کنار عدنان با نگرانی نگاهم کرد و دیدن چشمان معصوم و وحشتزدهام کافی بود تا حُکمش را اجرا کند که با کف دست به سینه عدنان کوبید و فریاد کشید :«همنیجا مثِ سگ میکُشمت!!!»
💠 ضرب دستش به حّدی بود که عدنان قدمی عقب پرت شد. صورت سبزهاش از ترس و عصبانیت کبود شد و راه فراری نداشت که ذلیلانه دست به دامان #غیرت حیدر شد :«ما با شما یه عمر معامله کردیم! حالا چرا مهمونکُشی میکنی؟؟؟»
💠 حیدر با هر دو دستش، یقه پیراهن عربی عدنان را گرفت و طوری کشید که من خط فشار یقه لباس را از پشت میدیدم که انگار گردنش را میبُرید و همزمان بر سرش فریاد زد :«بیغیرت! تو مهمونی یا دزد #ناموس؟؟؟»
ادامه دارد...
#امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━