eitaa logo
معرفت مهدوی
731 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
3 فایل
به امید روزی که همه پیامهای دنیا یکی شود: «مهدی آمد» شروع: 99/9/18 لینک ناشناسمون( سخنی، انتقاد یا پیشنهادی دارید بفرمائید) https://6w9.ir/Harf_9491682 https://eitaa.com/joinchat/973733973Cb5a6fd2b5a
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین سـلام‌از‌دوࢪ‌میگـوییم‌‌و‌حسرت‌ همچنـان‌باقیست؛ملالی‌نیست‌غیر‌از‌ دوࢪےشش‌گوشہ‌ات‌ارباب..💔‌ ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
011-baghare-ar-menshawi.mp3
1.17M
سوره مبارکه قاری: ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 ✍امام على عليه السلام: گذشته ی امروزت سپرى شد و آينده ‏اش مورد ترديد است و زمان حال غنیمت است 📚غررالحكم، حدیث ۹۸۴۰ ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
✍ قسمت پانزدهم: خاطراتی از مکه ؛بخش دوم ✅خاطراتی از مکه سوگند به پیامبری که خداوند او را به حق مبعوث کرد، درخت با ریشه هایش از زمین کنده شد و حرکت کرد و حرکت او صدایی همانند بال زدن پرندگان داشت. درخت جلو آمد تا پیش روی رسول خدا قرار گرفت. برخی از شاخه های بلند خود را بر روی دوش رسول خدا(ص) و بعضی دیگر را بر دوش من که در طرف راست آن حضرت ایستاده بودم، قرار داد. وقتی سران قریش این منظره را مشاهده کردند، با کبر و غرور گفتند: به درخت فرمان بده که نصفش جلوتر آید و نصف دیگرش در جای خود بماند. رسول خدا(ص) چنین فرمانی دادند نیمی از درخت با وضعی شگفت و صدایی بلندتر از قبل به رسول خدا نزدیک شد گویا میخواست دور آن حضرت بپیچد! اما سران قریش از روی کفر و سرکشی: گفتند فرمان بده این نصف باز گردد و به نیم دیگر ملحق شود و به صورت اول درآید. رسول خدا دستور دادند و چنان شد ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
💢 هیچ کس به من نگفت:😔 😔هیچکس به من نگفت که یاد شما در قلبم باران نور و برکتی می‌بارد که دانه وجودم را تا خورشید وجودت می‌پرورد و بالا می‌برد و این، یعنی بهره مندی از تربیت خصوصی بهترین مربی عالم از جانب پروردگار. ✅تازه دانستم که حتی وقتی تو را فراموش کرده ام به یادم هستی، اما چقدر دیر فهمیدم اگر یاد تو باشم تو مرا با نگاه ویژه‌ای یاد می‌کنی و این نگاه ویژه چه‌ها که نمی‌کند. 👌هر چند دیر، اما خوب شد دانستم که اگر به یاد شما باشم شما مرا با دعای خالصانه و عنایت ویژه، مورد توجه قرار می‌دهی و اینگونه من، آن گونه می‌شوم که خدا می‌خواهد یعنی آماده یاری شما.✅ 😢اگر از نوجوانی زودتر می‌فهمیدم که می‌شود شب، هنگام خواب، با یاد شما خوابید و صبح با یاد شما بیدار شد، تا حالا سالها بود که این مشق را تمرین کرده بودم. 😔نمی دانستم که می‌شود درس خواندن را با یاد تو شروع کرد و نوشتن را پس از نام خدا به یاد تو مزین نمود. ❌خدایا! کاش هیچ گاه یاد فلان بازیگر و فلان خواننده مرا از یاد نجات بخش عالم، غافل و بی خبر نمی‌کرد.😔 🔹چو شب گیرم خیالت را در آغوش 🔸سحر از بسترم بوی گل آید ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
📝 تبار موعود✨ سلاله نور✨ خورشید در آسمان هلیله می درخشید و شعله های گرما بخش خود را بر سر و روی میهمانان می پاشید. نام سانگ که گویی چیزی به ذهنش خطور کرده ،باشد نگاهی به والتر انداخت و با اشتیاق زیاد پرسید: امام مهدی کیست؟ او از چه نژاد و طایفه ای هست؟ ♻️ والتر متفکرانه دستی به موهایش کشید و گفت: پاسخ این سؤال شما .... ♻️ در این هنگام، خدمتکار با سینی پر از فنجان های قهوه پیش آنها آمد و قهوه تعارف کرد. شهریاری به آنها نزدیک شد و دو فنجان قهوه را بر داشت. یکی از آنها را به نام سانگ و دیگری را به والتر داد. ♻️ والتر، نگاهی پرسشگر به دکتر شهریاری انداخت و گفت: جناب دکتر شهریاری! دوست عزیز من، پرفسور نام سانگ سؤالی در مورد امام مهدی دارد که اگر ممکن است پاسخش را جنابعالی بدهید. ♻️ شهریاری، فنجان قهوه ای را برای خود برداشت و در حالی که لبخند رضایتمندانه ای روی لبانش نقش بست، با اشتیاق به آنها نزدیک شد. و با زبان انگلیسی توأم با لهجه فارسی، گفت: اگر پاسخ سؤال شما در توان من باشد، با افتخار در خدمتتان هستم. ♻️ والتر به صندلی خالی کنار خود، اشاره نمود و از شهریاری دعوت به نشستن کرد. خواهش می کنم بفرمائید! ♻️ شهریاری، همان طور که لبخندی بر لب داشت در کنار آنان بر روی صندلی نشست. نام سانگ، جرعه ای از قهوه خود را نوشید، سپس نگاه پرسشگری به شهریاری انداخت و گفت: جناب دکتر ! سؤال من از پرفسور میتریج این بود که، امام مهدی کیست و از چه نژاد و طایفه ای است؟ ♻️ شهریاری، فکری کرد و سپس نگاهش را به دور دست دوخت و پاسخ گفت: درباره نسب امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف و این که ایشان از چه تباری می باشد، روایت های بسیاری وارد شده است. ♻️ شهریاری مکثی کرد و ادامه داد: مهدی موعود؛ امام دوازدهم شیعیان، فرزند حضرت امام حسن عسکری، امام يازدهم ما شیعیان، و ایشان فرزند على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن على بن حسین بن علی بن علی بن أبی طالب علیه السلام است حسینی پدر (حسیني الاب) و حسنی مادر (حسن الام) می باشد. یعنی از طرف مادر به فاطمه دختر امام حسن مجتبی علیه السلام( مادر امام باقر علیه السلام) خواهد رسید. ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 امشب سخن از جان جهان باید گفت 🌸توصیف رسول انس و جان باید گفت... 🌸در شام ولادت دو قطب عالم 🌸تبریک به صاحب الزمان باید گفت... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
✍ رمان 💠 شب چهارمی بود که با این وضعیت دور یک سفره روی ایوان می‌نشستیم، من دیگر حتی در قلبم با او قهر کرده بودم که اصلا نگاهش نمی‌کردم و دست خودم نبود که دلم از همچنان می‌سوخت. 💠 شام تقریباً تمام شده بود که حیدر از پشت پرده سکوت همه این شب‌ها بیرون آمد و رو به عمو کرد :«بابا! عدنان دیگه اینجا نمیاد.» شنیدن نام عدنان، قلبم را به دیوار سینه‌ام کوبید و بی‌اختیار سرم را بالا آورد. حیدر مستقیم به عمو نگاه می‌کرد و طوری مصمم حرف زد که فاتحه را خواندم. ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و می‌خواست قصه را فاش کند. باور نمی‌کردم حیدر اینهمه بی‌رحم شده باشد که بخواهد در جمع را ببرد. 💠 اگر لحظه‌ای سرش را می‌چرخاند، می‌دید چطور با نگاه مظلومم التماسش می‌کنم تا حرفی نزند و او بی‌خبر از دل بی‌تابم، حرفش را زد:«عدنان با تکریت ارتباط داره، دیگه صلاح نیس باهاشون کار کنیم.» 💠 لحظاتی از هیچ کس صدایی درنیامد و از همه متحیرتر من بودم. بعثی‌ها؟! به ذهنم هم نمی‌رسید برای نیامدن عدنان، اینطور بهانه بتراشد. 💠 بی‌اختیار محو صورتش شده و پلکی هم نمی‌زدم که او هم سرش را چرخاند و نگاهم کرد و چه نگاه سنگینی که اینبار من نگاهم را از چشمانش پس گرفتم و سر به زیر انداختم. ادامه دارد... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عیدتان مبارک عزیزترین ... خوش به حال شاپرک‌ها که امروز بر شانه‌های معطرتان بوسه می‌زنند و عید را به ساحت نورباران و زهرایی‌تان تبریک می‌گویند... خوش به حال آفتاب ... خوش به حال آسمان ... خوش به حال نسیم ... خوش به حال هرآن کس که عیدش با دیدار چهره‌ی مصفای شما متیمن است... خوش به‌حال ما...که شما را داریم ... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوباره صبح شد وحالم رو به راه شد. وقت سلام وعرض ارادت به شاه کربلا شد عالم تمام خاک کف پای عشق شاهی که برتمام جهان سرم پناه شد..😍 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خورشید، محمد است و صادق ماه است خورشید همیشه با قمر همراه است یعنی که ولادت امام صادق در روز ولادت رسول الله است ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐همه خیر و برکتی یا محمد(ص ) طرفدار وحدتی یا محمد... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
012-baghare-ar-menshawi.MP3
1.07M
سوره مبارکه قاری: ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔰🔰 3⃣3⃣ قسمت سی و سوم حسین گفت: به قول بابام شبیه کسانی که امروزه به اون ها میگن، حزب باد نباشه، چون نمیشه آدم هم با خوبا باشه و هم با انسان های بد رفت و آمد کنه. حاج آقا که با تکون دادن سرش حرف حسین رو تأیید کرد، گفت: آدم اگر دوست خوبی رو انتخاب کرد، به این معنی نیست که هرکاری که اون انجام داد و هر حرفی که زد باید شما اون رو انجام بدید بلکه اگر دیدید کاری رو که انجام می ده، رنگ و بوی معصیت و گناه داره و خدا از اون راضی نیست، به او تذکر بدید و به انجام کار خوب دعوتش کنید و در واقع امر به معروف و نهی از منکر کنید. دوست خوب مثل آینه است چطور وقتی به آینه نگاه می کنیم همان طوری که هستیم نشونمون می ده، دوست خوب هم باید هم خوبی ها و هم بدی ها رو به دوستش تذکر بده، نه چیزی کمتر و نه چیزی بیشتر. ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا