eitaa logo
معرفت مهدوی
765 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
3 فایل
به امید روزی که همه پیامهای دنیا یکی شود: «مهدی آمد» شروع: 99/9/18 لینک ناشناسمون( سخنی، انتقاد یا پیشنهادی دارید بفرمائید) https://6w9.ir/Harf_9491682 https://eitaa.com/joinchat/973733973Cb5a6fd2b5a
مشاهده در ایتا
دانلود
معلولی که رکورد زد! بعضی در کربلا به خاطرِ نقصِ عضو، ناتوانی را بهانه کرده و امام را تنها گذاشتند. اما مسلم بن کثیر اعرج، با پای معلول و عبدالله بن عفیف ازدیِ نابینا، از یادگاران جنگ صفین بودند که در کربلا، حسینی شدند. ‌حتی اگر بخشی از جسمِ کسی مشکل دارد، آیا نمی‌تواند با بخشِ سالم بدنش کاری هرچند کوچک، برای امام زمان بکند؟ مهم نیست که چه نقایصی داری، مهم این است از آنچه که داری، چگونه استفاده می‌کنی. مثلاً فرد معلولی که در مسابقاتِ پارالمپیک شرکت می‌کند، می‌تواند نام مهدی را صدا بزند یا روی لباسش به انگلیسی بنویسد: مهدی کیست؟ و اینگونه نامِ امام را در بین مخاطبانِ خود زنده کند. شاید توانِ ما به اندازه‌ی روشن کردنِ یک شمع باشد، اما می‌توانیم شمعی باشیم که هزاران شمعِ خاموش را روشن می‌کند. درد اینجاست که گاهی معلولیت به خاطر نقص در جسم نیست، بلکه به خاطرِ نقص در روح است. بهانه برای نبودن و تلاش نکردن زیاد است، ولی ماندن و کار کردن بهانه نمی‌خواهد؛ عشق به حضرت می‌خواهد و اراده. کار برای امام زمان ارتباطی به سلامتِ جسم ندارد؛ قلبی لبریز از ایمان و روحی قدرتمند می‌خواهد. ادامه دارد... eitaa.com/marefat72
🔵 یک قرار روزانه 🔵 🔺هر روز یک فراز از زیارت جامعه کبیره (برای شناخت امام و انس با حضرت ) ✨ یا مولای (عج) أَشْهَدُ أَنَّكُم... أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ وَ بَيَّنْتُمْ فَرَائِضَهُ وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ وَ نَشَرْتُمْ [وَ فَسَّرْتُمْ ] شَرَائِعَ أَحْكَامِهِ وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ وَ صِرْتُمْ فِي ذَلِكَ مِنْهُ إِلَى الرِّضَا وَ سَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضَاءَ وَ صَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ مَضَى ✨ مولای من (عج) شهادت میدهم که شما نماز را بپا داشتيد، و زكات پرداختيد، و به معروف امر نموديد، و از منكر نهى كرديد، و جهاد فى اللّه نموديد آن گونه كه شايسته بود، تا دعوتش را آشكار كرديد، و واجباتش را بيان فرموديد، و حدودش را بر پا داشتيد، و قوانين احكامش را پخش نموديد، و روش او را انجام داديد، و در اين امور از جانب خدا به مقام رضا دررسيديد، و تسليم قضاى او گشتيد، و رسولان گذشته او را تصديق نموديد https://eitaa.com/joinchat/973733973Cb5a6fd2b5a
🔰شرح دعای ندبه 🔰 🔺پیامبران؛ مستقر کنندگان حق در تاریخ (بخش اول ) ✨بعد از متذكر شدن سنت عنايت الهی به اوليائش، از طريق آن دعا جمع‌بندی می‌کنی و عرضه می‌داری: 🔹«وَكُلٌّ شَرَعْتَ لَهُ شَريعَةً وَ نَهَجْتَ لَهُ مِنْهَاجاً وَ تَخَيَّرْتَ لَهُ أَوْصِيَاءَ مُسْتَحْفِظا بَعْدَ مُسْتَحْفِظٍ مِنْ مُدَّةٍ إِلَي مُدَّةٍ إِقَامَةً لِدِينِكَ وَ حُجَّةً عَلَي عِبَادِكَ» 🔹و برای هر كدام از اين پيامبران يك شريعت و راهی مقرر کردی و جانشين‌هايی برای آن‌ها تعيين نمودی، برای آن‌كه یکی بعد از دیگری در مدت معين، مستحفظ دين و نگهبان آيين و حجت بر بندگانت باشند. 🔹تا بشريت در طول حياتش گمراه نشود. پس بشر حتی يك روز از زندگی را بدون وسيله‌ برای ارتباط با عالم بالا نبوده است. https://eitaa.com/joinchat/973733973Cb5a6fd2b5a
☀️بصیرت و انتظار فرج☀️ 🔹 اولین حجاب حقیقت(بخش سوم) ✨وقتی نور اهل‌البيت(ع) در حجاب رود چیزهایی جايگزين اسلام می‌شود که حقيقتاً اسلام نيست. و اين اولين حجاب بزرگی بود كه اسلام حقیقی را پوشاند. ✨در حالی که اگر چشم‌ها از غدير برداشته نشده بود، «غدير» شروع آن روندى بود كه می توانست بشر را از اين مرحله خارج كند و به مرحله ‏ى ديگرى وارد كند. ✨«آن‌وقت نيازهاى لطيف ‏تر و برتر و خواهش‏ها و عشق‏هاىِ به مراتب بالاترى، چالش اصلى بشر را تشكيل می ‏داد... اين پايه ‏ها را پيغمبر اسلام بنيان‌گذارى كرد و براى حفاظت از آن، مسأله ‏ى وصايت و نيابت را قرار داد؛ اما تخلّف شد. اگر تخلّف نمی ‏شد، چيز ديگرى پيش می آمد». ادامه دارد..... https://eitaa.com/joinchat/973733973Cb5a6fd2b5a
🔶مبانی معرفتی مهدویت🔶 🔺غایبِ حاضر ✨امام(ع) غایب اند، یعنی اوّلاً؛ مقام امام، فوق عالم است. ثانیاً، در تمام عالم حاضر اند. ✨همچنان که عرض شد وقتی متوجه باشیم مرتبه موجودی بالا است، تمام مرتبه پایین در قبضه اوست، و به مرتبه پایین محدود نیست. ✨مثلا خورشید در صورتی می تواند همه جا را روشنی بخشد که بالا باشد، اما اگر پایین بود دیگر نمی توانست همه جا را روشن کند. ✨حضور ملائکه در هستی به گونه ای است که آنها را کاری از کاری باز نمی دارد، مثل خورشید که روشن کردن شهر ما آن را از روشن کردن شهر دیگر باز نمی دارد. ✨مقام امام، مقام عظمایی است که همه عالم را تدبیر می کند و همه جا در قبضه اوست بدون این که از آن مقام اعلای خود خارج شوند. اصلا اگر پایین بودند و در عرض سایر موجودات بودند که نمی توانستند عالم را تدبیر نمایند. 🎙استاد طاهر زاده ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
📝 🌷آدم اصلی زندگی من، مادرم بود؛ یک زن ساده و معمولی، بچه ای که بست بنشیند یک گوشه و شیطنت نکند، بچه ئیست. مادر هم هرچند خیلی باحوصله و صبور باشد، بالاخره گاهی دادی می زند. 🌷 اما من، یک بار اخم توی صورت مادرم ندیدم، حتی در مقابل تشرهای آقاجان، خودش را سپرم می کرد. احترام سیادت آقاجان سر جایش، ما را هم به حرمت سادات بودنمان، روی چشم هایش نگه می داشت. 🌷با در و همسایه آن قدری رفت و آمد میکرد که پای غیبت و تهمت به خانه مان باز نشود. سر این چیزها باکسی شوخی نداشت. بد کسی را نه میگفت ونه می خواست. هیچ وقت هم بیکار ندیدمش. پای حوض نشستن و رخت و لباس شستن و بردار و بگذار کارهای خانه، بداخلاق و بی حوصله اش نمی کرد. هنوز هم نفهمیدم چطور می توانست همیشه آن قدر آرام و مهربان باشد. 🌷من تا خیلی سال فکر میکردم اسم مادرم عزیز است، بس که همه عزيز صدایش می کردند. آقاجان، ننه آقا، همسایه ها، همه. بعدا فهمیدم عزیز، وصفش بوده، نه اسمش. نامش زهرا بود. 🌷ننه آقا، مادربزرگ پدری ما بود و با ما زندگی می کرد. آن موقع خیلی ها سواد خواندن و نوشتن نداشتند و این عیب نبود؛ اما ننه آقا سواد قرآنی داشت. همیشه ی خدا کتاب دعا و قرآنش کنارش بود. خودش هم پشت دستگاه نخ ریسی، چادر شب می بافت. روزش آن شکلی می گذشت. ادامه دارد..... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔵 شناخت شخص امام زمان علیه السلام(قسمت ششم) 🔵 🔺 ویژگی های دیگری که براي امـام زمـان علیه السـلام ذکر میکننـد مربـوط به ویژگی هـاي مربوط به ویژگی هـاي جسـمی است که درکتب معتـبره، احـادیث زیـادي در این بـاره نقـل شـده است که اگر در این احادیث دقت شود متوجه می شویم که غالب این احادیث قبل از ولادت امام زمان علیه السـلام و از زبان رسول خداصـلی الله علیه وآله وامیرالمؤمنین، امام باقر و امام صادق علیهم السـلام نقل شـده است. 🔺 در هر مقطعی که لازم می دیدنـد دربـاره این امر مهم؛ یعنی امـامت حجت بر حـق خـدا صـحبت میکردنـد و می خواستند اعتقاد به امام غایب را در میان پیروان خودشان به عنوان یک مسأله قطعی و یک امر حقیقی و جّدي تثبیت کنند. 🔺 و نیز درحـدیثی می خوانیم وقتی پیغمبر اکرم صـلی الله علیه وآله از آینـده خبر می دهـد یکی از اتفاق هاي مهم را ظهور امام زمان علیه السلام نقل می کند. 🎙 استاد فیاضی ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
معلولی که رکورد زد! بعضی در کربلا به خاطرِ نقصِ عضو، ناتوانی را بهانه کرده و امام را تنها گذاشتند. اما مسلم بن کثیر اعرج، با پای معلول و عبدالله بن عفیف ازدیِ نابینا، از یادگاران جنگ صفین بودند که در کربلا، حسینی شدند. ‌حتی اگر بخشی از جسمِ کسی مشکل دارد، آیا نمی‌تواند با بخشِ سالم بدنش کاری هرچند کوچک، برای امام زمان بکند؟ مهم نیست که چه نقایصی داری، مهم این است از آنچه که داری، چگونه استفاده می‌کنی. مثلاً فرد معلولی که در مسابقاتِ پارالمپیک شرکت می‌کند، می‌تواند نام مهدی را صدا بزند یا روی لباسش به انگلیسی بنویسد: مهدی کیست؟ و اینگونه نامِ امام را در بین مخاطبانِ خود زنده کند. شاید توانِ ما به اندازه‌ی روشن کردنِ یک شمع باشد، اما می‌توانیم شمعی باشیم که هزاران شمعِ خاموش را روشن می‌کند. درد اینجاست که گاهی معلولیت به خاطر نقص در جسم نیست، بلکه به خاطرِ نقص در روح است. بهانه برای نبودن و تلاش نکردن زیاد است، ولی ماندن و کار کردن بهانه نمی‌خواهد؛ عشق به حضرت می‌خواهد و اراده. کار برای امام زمان ارتباطی به سلامتِ جسم ندارد؛ قلبی لبریز از ایمان و روحی قدرتمند می‌خواهد ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
✍️ رمان 💠 سرم را بالا آوردم و در برابر چشمان گرم و نگاه گیراترش، زبانم بند آمد و او بی هیچ مقدمه‌ای آغاز کرد :«چند روز بود بابا سراغ اون نامرد رو می‌گرفت و من نمی‌خواستم چیزی بگم. می‌دونستم اگه حرفی بزنم تو خجالت می‌کشی.» 💠 از اینکه احساسم را می‌فهمید، لبخندی بر لبم نشست و او به آرامی ادامه داد :«قبلاً از یکی از دوستام شنیده بودم عدنان خیلی به رفت و آمد داره. این چند روز بیشتر حساس شدم و آمارش رو گرفتم تا امروز فهمیدم چند ماهه با یه گروه تو تکریت ارتباط داره. بهانه خوبی شد تا پیش بابا عذرش رو بخوام.» 💠 مستقیم نگاهش می‌کردم که بعثی بودن عدنان برایم باورکردنی نبود و او گواهی داد :«من دروغ نمیگم دخترعمو! حتی اگه اون‌روز اون بی‌غیرتی رو ازش ندیده بودم، بازم همین بعثی بودنش برام حجت بود که دیگه باهاش کار نکنیم!» 💠 پس آن پست‌فطرتی که چند روز پیش راهم را بست و بی‌شرمانه به حیایم تعرض کرد، از قماش قاتلان پدر و مادرم بود! غبار غم بر قلبم نشست و نگاهم غمگین به زیر افتاد که صدای آرامش‌بخش حیدر دوباره در گوشم نشست :«دخترعمو! من اون‌روز حرفت رو باور کردم، من به تو شک نکردم. فقط قبول نمی‌کرد حتی یه لحظه جلو چشم اون نامرد باشی، واسه همین سرت داد زدم.» 💠 کلمات آخرش به‌قدری خوش‌آهنگ بود که دلم نیامد نگاهش را از دست بدهم؛ سرم را بالا آوردم و دیدم با عمق نگاهش از چشمانم عذر تقصیر می‌خواهد. 💠سپس نگاه مردانه‌اش پیش چشمانم شکست و با لحنی نرم و مهربان نجوا کرد :«منو ببخش دخترعمو! از اینکه دیر رسیده بودم و تو اونقدر ترسیده بودی، انقدر عصبانی شدم که نفهمیدم دارم چیکار می‌کنم! وقتی گریه‌ات گرفت، تازه فهمیدم چه غلطی کردم! دیگه از اون‌روز روم نمی‌شد تو چشمات نگاه کنم، خیلی سخته دل کسی رو بشکنی که از همه دنیا برات عزیزتره!» 💠 احساس کردم جمله آخر از دهان دلش پرید که بلافاصله ساکت شد و شاید از فوران ناگهانی احساسش کشید! 💠میان دریایی از احساس شفاف و شیرینش شناور شده و همچنان نگاهم به ساحل محبت بود؛ به این سادگی نمی‌شد نگاه را در همه این سال‌ها تغییر دهم که خودش فهمید و دست دلم را گرفت :«ببین دخترعمو! ما از بچگی با هم بزرگ شدیم، همیشه مثل خواهر و برادر بودیم. من همیشه دلم می‌خواست از تو و عباس حمایت کنم، حتی بیشتر از خواهرای خودم، چون شما عمو بودید! اما تازگی‌ها هر وقت می‌دیدمت دلم می‌خواست با همه وجودم ازت حمایت کنم، می‌خواستم تا آخر عمرم مراقبت باشم! نمی‌فهمیدم چِم شده تا اونروز که دیدم اون نانجیب اونجوری گیرت انداخته، تازه فهمیدم چقدر برام عزیزی و نمی‌تونم تحمل کنم کس دیگه‌ای...» ادامه دارد... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━