eitaa logo
معرفت مهدوی
711 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
3 فایل
به امید روزی که همه پیامهای دنیا یکی شود: «مهدی آمد» شروع: 99/9/18 لینک ناشناسمون( سخنی، انتقاد یا پیشنهادی دارید بفرمائید) https://6w9.ir/Harf_9491682 https://eitaa.com/joinchat/973733973Cb5a6fd2b5a
مشاهده در ایتا
دانلود
از کربلا دور شو! ندای هل من ناصر امام حسین در روز عاشورا، خطاب به همه کسانی بود که توانِ دفاع از حرمِ اهل بیت را داشتند. امام حسین فرمودند هر که مرا یاری نمی‌کند، از این منطقه دور شود و اِلّا اگر نِدایَم به او برسد و حرم و حریمم را یاری نکند، گرفتار دوزخ است. شاید ما گمان می‌کنیم فریاد یاری‌خواهی، فقط مخصوص آن زمان بوده و فقط امام حسین نیاز به کمک و یاری داشت، اما یک سوال: چرا کسی که امامتِ امام زمانش برایش روشن بود و می‌دانست جانِ امامش در خطر است، باز صحنه را خالی کرد؟ چه دلیلی و توجیهی می‌تواند باعث این رفتار شود؟ بیایید این سوال را از خودمان بپرسیم. چرا ما با اینکه می‌دانیم امام زمان در شرایط سختی‌ست و نیاز به کمک دارد، صحنه را خالی کردیم؟ توجیهِ ما برای این همه بی‌خیالی و نشنیدنِ صدای هل من ناصر امام چیست؟ آیا باید کار از کار بگذرد تا به خودمان بیاییم؟! ادامه دارد ... eitaa.com/marefat72
🔵 یک قرار روزانه 🔵 🔺هر روز یک فراز از زیارت جامعه کبیره (برای شناخت امام و انس با حضرت ) ✨ یا مولای (عج) ... فَعَظَّمْتُمْ جَلالَهُ وَ أَكْبَرْتُمْ شَأْنَهُ وَ مَجَّدْتُمْ كَرَمَهُ وَ أَدَمْتُمْ [أَدْمَنْتُمْ ] ذِكْرَهُ وَ وَكَّدْتُمْ [ذَكَّرْتُمْ ] مِيثَاقَهُ وَ أَحْكَمْتُمْ عَقْدَ طَاعَتِهِ وَ نَصَحْتُمْ لَهُ فِي السِّرِّ وَ الْعَلانِيَةِ وَ دَعَوْتُمْ إِلَى سَبِيلِهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَكُمْ فِي مَرْضَاتِهِ وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصَابَكُمْ فِي جَنْبِهِ ✨مولای من (عج) شما عظيم شمرديد شوكت خداوند را، و بزرگ دانستيد مقامش را، و ستوديد كرمش را، و ادامه داديد ذكرش را، و استوار نموديد پيمانش را، و محكم كرديد گره طاعتش را، و در نهان و آشكار براى او خيرخواهى نموديد، و مردم را با حكمت و پند نيكو به راه او دعوت كرديد، و جان خود را در خشنودى او نثار نموديد، و بر آنچه در كنار او به شما در رسيد صبر كرديد عَجّلََ اللهُ تعالی فَرَجَکَ الشَّریف https://eitaa.com/joinchat/973733973Cb5a6fd2b5a
🔰شرح دعای ندبه 🔰 🔺شروع زیبای تاریخ(بخش سوم)🔺 🔹 «وَبَعْضٌ كَلَّمْتَهُ مِنْ شَجَرَةٍ تَكْليماً وَ جَعَلْتَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ رِدْءا وَ وَزِيرا». ✨و یکی ديگر از آن انبياء، حضرت موسی(ع) است که از طريق درخت با او سخن گفتی، آن‌هم چه سخن‌ گفتنی، و نيز برادرش را وزير و كمك وی قرار دادی. ✨اشاره به آخر آيه 164 سوره نساء است که می‌فرماید: «وَ کَلَّمَ اللهُ مُوسي تَکْليماً» و خدا با موسی(ع) سخن گفت، آن‌هم سخن‌گفتنی ناب و کامل. ✨و نيز اشاره دارد به آيات 29 و 30 سوره طه که حضرت موسی(ع) از خداوند تقاضا می‌کند «وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِی * هَارُونَ أَخِی»؛ برادرم هارون را کمک‌کار من قرار ده. ✨در اين فراز متذکر اين نوع مددها به حضرت موسی(ع) هستی و اين‌که خداوند پيامبران خود را با ظريف‌ترين تجهيزات برای هدايت بشر مجهّز کرده است. https://eitaa.com/joinchat/973733973Cb5a6fd2b5a
☀️بصیرت و انتظار فرج☀️ 🔹 اولین حجابِ حقیقت ( بخش دوم ) ✨وقتي اهل‌البيت(ع) از مديريت جامعه حذف شدند، اسلامی به صحنه آمد كه نمی‌توانست ابعاد الهی انسان‌ها را قانع‌كند. امويان و عباسيان جهت رفع نقصِ پيش‌آمده از يک طرف کتاب‌های زیادی را از يونان ترجمه و وارد جامعه كردند و از طرف ديگر اسرائيليات را برای تفسير دين وارد دين نمودند تا به کمک اندیشه‌ی یهودی، قرآن را تفسير كنند. ✨مسلمانان عملاً از اوّلی‌ترين نتایجی که می‌توانستند از اسلام بگيرند مثل عدالت و آزادی محروم شدند. در حالي‌که بنا به تعبير مقام معظم رهبری(حفظه الله ) : ✨«اگر آن دست به دست شدن امانتِ نبوى و گسترش كمّى و كيفىِ متناسب و درست، انجام میگرفت، امروز بشر اين نيازها را گذرانده بود. نيازهاى فراوان ديگرى ممكن بود براى بشر پيش بيايد كه امروز ما آن نيازها را حتى نمی شناسيم. آن نيازها ممكن بود باشد؛ اما ديگر اين‏قدر ابتدايى نبود. امروز ما و جامعه‏ ى بشرى، همچنان در دوران نيازهاى ابتدايىِ بشرى قرار داريم. در دنيا گرسنگى هست، تبعيض هست - كم هم نيست؛ بلكه گسترده است، به يك جا هم تعلق ندارد؛ بلكه همه جا هست - زورگويى هست، ولايت نابحق انسان‏ها بر انسان‏ها هست؛ همان چيزهايى كه چهار هزار سال پيش، دو هزار سال پيش به شكل‏هاى ديگرى وجود داشته است. امروز هم بشر گرفتار همين چيزهاست و فقط رنگ‏ها عوض شده است.» ادامه دارد..... https://eitaa.com/joinchat/973733973Cb5a6fd2b5a
🔶 مبانی معرفتی مهدویت 🔶 ✨ما حق نداريم بدون آن‌كه امام را بشناسيم از اين دنيا برويم. از امام و اسم(ع) روايت هست كه فرمودند: ✨ «هركس بميرد و امامش برايش مشخص نشده، به مرگ جاهليت مرده، و مردم معذور نيستند تا اين‌كه امامِ خود را بشناسند و کسی كه بميرد و امام خود را بشناسد، مثل کسی خواهد بود كه در كنار حضرت قائم(ع) در چادر آن حضرت بوده است». ✨در دعای ندبه داريم كه: «اَيْنَ وَجْهُ‌اللهِ الَّذي اِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ ‌الْاَوْلِياء»؛ كجاست آن وجه خدا كه اولياء الهی به سوی او نظر دارند، یعنی حضرت امام زمان(عج) وجه الهی هستند و نمايش كامل صفات الهی می‌باشند، یعنی امام از ملائكه هم بالاتر است. امام حقيقتاً به جهت مقام جامعيت اسمائی‌اش از ملائكه هم بالاتر است. ✨ همان‌طور كه «من» حقيقتاً فوق «تن» و حتی فوق قوای «بينايی» و شنوایی است. با اين مقدمات معنی غيب بودن يعني كلّ هستی زیرپای امام و در قبضه امام(ع) است. امام غايب‌اند، نه یعنی در سرداب سامراء گم شده‌اند. ✨جهان در قبضه امام است، مثل اين‌ است كه بدن در قبضه «من» يا نفس انسان است. ✨امام واسطه فيض است؛ یعنی رابطه‌اش با هستی يك رابطه طولی است، یعنی مقام حضرت بالاتر است و بقیه عالم، در قبضه وجود حضرت‌اند. ✨مقام امام‌شناسی(عج) در هستی طولی است، مثل مقام منِ شما كه تنِ شما مادون آن است و آن تن در طول وجود «من» است و وقتی معنی حضور طولی حضرت را نسبت به عالم متوجّه شديد، ملاحظه خواهيد كرد، همان‌گونه كه تن شما در قبضه من شماست، هستی در قبضه اراده امام است. 🎙استاد طاهر زاده @marefatmahdavi313
🔴 🌀خلاصه سوار ماشین شدیم و به کنار رودخانه تایمز لندن رفتیم، 🌀 اون ساعتی بود که هوا آفتابی شده بود و مردم اونجا با حالت نامناسبی برای استفاده از آفتاب بیرون آمده بودند، دوستان تعجب می کردند که این طبیب کجاست که من در پی آن هستم از تاکسی پیاده شدیم و پیاده به طرف رودخانه حرکت کردیم، همین طور که به سمت رودخانه می رفتیم یک وقت سر راه من گودالی بود. پای من به عبا گیر کرد من با تمام صورت روی گل های کنار ساحل افتادم، در این وضعیت حالم خیلی منقلب شد و توجه ویژه ای به امام زمان ارواحنا فدا پیدا کردم و به اون حضرت عرض کردم: 🌀 آقاجان ماه رمضان است. روزه که نداریم، آبرویی که پیش خدا نداریم، بجای آنکه مشاهد مشرفه را ببینیم، باید نگاهمان به اینها بیفته حالا هم باید مقابل چشمان اینها به زمین بخوریم؟! تحقیر بشیم ؟! گوشه ی چشمی به ما کن ای صاحب شیعه! ادامه دارد..... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
📝 🌷حسابی ترسیدم. جوجه را انداختم داخل لانه اش و هول هول پایین آمدم. از میخ یکی مانده به اخر پریدم پایین و سِکندری خوردم و افتادم پای درخت. 🌷دست زخمی ام کم بود، پایم هم گرفت به یک شاخه کوچک و خراش برداشت. اهل گریه و زاری نبودم. سریع. را جمع و جور کردم و دویدم سمت اتاق . رفتم تو و در را پشت سرم چفت کردم و نشستم همان جا پشت در. 🌷 صدای تالاپ تلوپ قلبم را می شنیدم. کوتاه و بریده بریده نفس می زدم. دلم کمی آب می خواست. زبانم چسبیده بود بیخ گلویم و لب های خشکم چسبیده بودند به هم؛ ولی جرئت نداشتم از جایم تکان بخورم. 🌷کلاغ ها یک جوری با نوکشان به در می زدند که ته دلم خالی شد. فکری شدم که اگر چندتا نوک دیگر بزنند، راستی راستی در سوراخ می شود. ترس برم داشته بود که جواب آقاجان را چه بدهم، تا اینکه خودشان خسته شدند و رفتند؛ مثل مورچه ها که حتما بالاخره یک جایی خسته می شدند و دست از دانه بردن برمی داشتند، ولی کی اش را نمی دانستم. 🌷این مورچه های بیچاره، همیشه ی خدا یک چیزی روی دوششان بود. انگار بلد نبودند بدون بار کشیدن راه بروند؛ مثل خودم، که نمی توانستم شکل خیلی از دخترها سرم را پایین بیندازم مشغول کار خودم باشم. انگار یک چیزی مدام توی سرم قِل می خورد و برای هر چیزی دست می جنباندم و شیطنت می کردم. 🌷 از داستان کلاغ ها درس عبرت نگرفتم؛ فقط باور کردم که اگر کمی دیر جنبیده بودم، نوک یکی از کلاغ ها می خورد توی چشمم و کور می شدم. ادامه دارد..... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🔵 شناخت شخص امام زمان علیه السلام (قسمت پنجم )🔵 🔺درحـدیثی پیـامبر اکرم صـلی الله علیه وآله فرمود: «المهـدی رجـل منی وجهه ککوکب دری؛ مهـدی از مردان من است،چهره او مثل ستاره درخشان است». 🔺درباره زیبایی پیغمبر اکرم صـلی الله علیه وآله به ملاحت، روایات زیادي واردشـده است.چهره امام زمان علیه السـلام و چهره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شبیه به هم است. 🔺در کتاب بحارالانوار جلـد51 حـدیثی از امیرالمؤمنین علیه السـلام نقل شده که حضـرت درحال سـخنرانی براي مردم بود که فرمودنـد: از فرزنـدان من شخصـی خروج می کند و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد،چهره او سـفید مایل به سـرخی اسـت (چهره گلگون دارد) وشـکل و قیافه و ویژگی های انسانی که از نظرجسـمی بسیار توانمند است و فرمود: رانهای او محکم، اسـتوار و ستبر و شکم او پهن است 🔺در غالب احادیث چهره و پیشانی او را کشـیده ذکر کردنـد. به گونه ای که پیشانی او به سـمت فرق سـر از دوطرف پیشـروی می کند، قامت رشـیدی دارد و بین دندانهای او هم فاصله است؛ یعنی دندانهای به هم پیوسـته ای نـدارد، بین دنـدانهای ثنایای او فاصـله و فرجه و روزنه است (به هم چسبیـده نیست). 🎙 استاد فیاضی ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
از کربلا دور شو! ندای هل من ناصر امام حسین در روز عاشورا، خطاب به همه کسانی بود که توانِ دفاع از حرمِ اهل بیت را داشتند. امام حسین فرمودند هر که مرا یاری نمی‌کند، از این منطقه دور شود و اِلّا اگر نِدایَم به او برسد و حرم و حریمم را یاری نکند، گرفتار دوزخ است. شاید ما گمان می‌کنیم فریاد یاری‌خواهی، فقط مخصوص آن زمان بوده و فقط امام حسین نیاز به کمک و یاری داشت، اما یک سوال: چرا کسی که امامتِ امام زمانش برایش روشن بود و می‌دانست جانِ امامش در خطر است، باز صحنه را خالی کرد؟ چه دلیلی و توجیهی می‌تواند باعث این رفتار شود؟ بیایید این سوال را از خودمان بپرسیم. چرا ما با اینکه می‌دانیم امام زمان در شرایط سختی‌ست و نیاز به کمک دارد، صحنه را خالی کردیم؟ توجیهِ ما برای این همه بی‌خیالی و نشنیدنِ صدای هل من ناصر امام چیست؟ آیا باید کار از کار بگذرد تا به خودمان بیاییم؟! ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
✍ رمان 💠 هنوز عمو چیزی نگفته بود اما من از همین نگاه، راز فریاد آن روز حیدر، قهر این چند روز و نگاه و خنده‌های امشبش را یک‌جا فهمیدم که دلم لرزید. 💠 دیگر صحبت‌های عمو و شیرین‌زبانی‌های زن‌عمو را در هاله‌ای از هیجان می‌شنیدم که تصویر نگاه حیدر لحظه‌ای از برابر چشمانم کنار نمی‌رفت. حالا می‌فهمیدم آن نگاهی که نه برادرانه بود و نه مهربان، عاشقانه‌ای بود که برای اولین بار حیدر به پایم ریخت. 💠خواستگاری عمو چند دقیقه بیشتر طول نکشید و سپس ما را تنها گذاشتند تا با هم صحبت کنیم. در خلوتی که پیش آمده بود، سرم را بالا آوردم و دیدم حیدر خجالتی‌تر از همیشه همچنان سرش پایین است... 💠 انگار با بر ملاشدن احساسش بیشتر از نگاهم خجالت می‌کشید و دستان مردانه‌اش به نرمی می‌لرزید. موهای مشکی و کوتاهش هنوز از خیسی شربت می‌درخشید و پیراهن خیس و سپیدش به شانه‌اش چسبیده بود که بی‌اختیار خنده‌ام گرفت. 💠 خنده‌ام را هرچند زیرلب بود، اما شنید که سرش را بلند کرد و با به رویم لبخند زد. دیگر از دلش خبر داشتم که تا نگاهم کرد از خجالت سر به زیر انداختم. 💠 تا لحظاتی پیش او برایم همان برادر بزرگتر بود و حالا می‌دیدم در برابر خواهر کوچکترش دست و پایش را گم کرده و شده است. اصلاً نمی‌دانستم این تحول را چگونه تعبیر کنم که با لحن گرم و گیرایش صدایم زد :«دخترعمو!» ادامه دارد... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━