eitaa logo
معرفت مهدوی
739 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
3 فایل
به امید روزی که همه پیامهای دنیا یکی شود: «مهدی آمد» شروع: 99/9/18 لینک ناشناسمون( سخنی، انتقاد یا پیشنهادی دارید بفرمائید) https://6w9.ir/Harf_9491682 https://eitaa.com/joinchat/973733973Cb5a6fd2b5a
مشاهده در ایتا
دانلود
🏝چه اندوه بزرگی است عمری ندیدنتان و چه اندوه جانفرساتری است دیدن و نشناختنتان... تمام سالهای این عمرِ عطش بار در حسرت روی دلربایتان گذشت و من چون کودکی تنها، در گوشه‌ی تاریک این دنیای نامهربان، منتظرم تا لبخند پدرانه‌تان را و طنین مهربان و بی‌مانندتان را و گرمای نوازشگرِ دستانتان را بازیابم و جان گیرم...🏝 بازآی ای چوبوی گل از دیده ها نهان کز رنج انتظار تو پشت فلک خمید ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتم: تا کربلا چقدر راه است؟ گفت: چند لحظه ... هر کجا باشی مهمان اویی! رو به قبله بایست و سه بار بگو: صلی الله علیک یا ابا عبدالله ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
009-baghare-ar-menshawi.mp3
1M
سوره مبارکه قاری: ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
✍ قسمت چهاردهم: خاطراتی از مکه ؛بخش اول ✅خاطراتی از مکه من همراه رسول خدا(ص) بودم که جمعی از سران قریش نزد او آمدند و گفتند: ای محمد، تو ادعای بزرگی داری و خود را فرستاده خدا می دانی! حال آنکه قبل از تو هیچ یک از پدران یا فردی از افراد خانواده تو چنین ادعایی نکرده اند. اینک ما از تو درخواست می کنیم معجزه ای نشان دهی. اگر پاسخ مثبت دادی و از عهده ی آن برآمدی،خواهیم پذیرفت که تو پیامبر و فرستاده خدایی و اگر از انجام آن برنیامدی، خواهیم دانست که تو ساحر و دروغ گویی! رسول خدا به آنان فرمودند: شما چه می خواهید؟ آن ها به درختی اشاره کردند و گفتند: آن درخت را بخوان تا با ریشه های خود از زمین کنده شود و پیش تو آید. رسول خدا(ص) فرمودند: خداوند بر همه چیز تواناست. اگر خداوند چنین کاری بکند، آیا ایمان می آورید و به حق شهادت می دهید؟ گفتند: آری. رسول خدا فرمودند: من آنچه درخواست کردید به شما نشان خواهم داد؛ ولی می دانم که شما نمی پذیرید و به راه خیر و نیکی گام نمی نهید. زیرا در میان شما کسانی هستند که از دشمنی با من دست برنمی دارند تا در چاه بدر افتند. همچنین در میان شما کسانی هستند که جنگ احزاب را تدارک خواهند دید و به نبرد با من خواهند برخاست. با این همه رسول خدا(ص) به درخت اشاره کردند و فرمودند: ای درخت اگر به خدا و روز قیامت ایمان داری و می دانی من پیامبر خدایم، با ریشه هایت از زمین بیرون آی و به فرمان خدا در پیش روی من قرار بگیر! ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰🔰 2⃣3⃣ قسمت سی و دوم حمید دستشو بالا آورد. حاج آقا گفت: بفرمایید. حمید یه کمی صاف تر نشست بعد هم آب دهنش قورت داد و گفت: غیبت از گناهان خیلی بزرگه و به این معناست که پشت سر دوست و برادر خودت یا هر مسلمانی مطالبی بگی که اون راضی نیست و با این کار آبروی اونو پیش همه ببری حاج آقا گفت: مرحبا به آقا حمید درسته بچه ها یه صلوات بلند برای سلامتی آقا حمید بفرستید. اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم بله همان طور که آقا حمید :گفت غیبت از گناهان بزرگه و خداوند متعال در قرآن فرموده است «غیبت کردن همانند خوردن گوشت برادر مرده توست. یعنی این قدر ناپسند و زشته و شکل واقعی اون این قدر بد هستش. کسی که اهل غیبت و اذیت کردن همسایه باشه هیچ وقت نمی تونه حتی یک لحظه هم به دوست داشتن امام زمان علیه السلام فکر کنه، چرا که قلب و روحش در خدمت شیطان می باشه و طبق دستورات اون زندگی می کنه. حاج آقا در ادامه با خطی درشت تر نوشت: پرهیزکاران به خاطر دوست خود را به گناه آلوده نمی کنند. و گفت: یک دوست دار اهل بیت علیهم السلام و امام زمان علیه السلام اولاً همیشه دوستانی رو انتخاب می کنه که مردم از اعمال و رفتار اون ها در امان و آسایش باشند و از وجود خدا غافل نباشند خشم خودشون رو مهار کنند و اهل اسراف و ناسزا گفتن نباشند و از غرور و دو رویی هم بیزار باشند و از همه مهم تر این که ایمانشون مثل کاه نباشه که با کوچک ترین وزش بادی به این طرف و اون طرف بره. ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🏷 نتیجه و شرط دورانديشى! امام علی علیه السلام : ✓ «پيروزى در گرو دورانديشى است و دورانديشى در به كار انداختن رأى». ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
🟠 راه طـاعت خـداچیست؟ این که تو دین را به درسـتی بفهمی و از کجروی هـا دوری کنی، آن وقت است که تو به خیر فراوان دست یافته ای، اسلام دین کاملی است، افسوس که گاهی مسلمانان دستورات دین را به خوبی نمی فهمند، دچار تندروی ها و کنـدروی ها می شونـد! این آفت بزرگی برای جامعه است. اما توچگونه می توانی به فهم دین و اطاعت خـدا برسـی؟ راه آن چیست؟ بایـد برای فهم درست اسـلام نزد بهترین اسـلام شـناس بروی، از او درس بیاموزی و از او بخواهی تو را راهنمایی کنـد. تو باید نزدکسی بروی که معصوم است. بایدامام معصوم را بشناسی و پیرو او باشی. ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5803368773951951184.mp3
4.71M
💠 کجایی ؟ ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
📝تبار موعود ♻️ ممکن است آتش سیگارتان را ... نام سانگ با دستپاچگی فندک خود را از جیبش بیرون آورد و سیگار والتر را روشن کرد. ♻️ والتر پکی به سیگار زد و گفت: نام سانگ دود محبوس در گلویش را بیرون داد و در حال سرفه با انگلیسی توأم با لهجه چینی گفت: ببخشید شما والتر میتریج نیستید؟ ♻️ والتر با نگاهی ناباورانه او را ورانداز کرد و یکباره نام سانگ را به آغوش کشید و فریاد زد: اوه جناب نام سانگ شما کجا؟ اینجا کجا؟ ♻️ نام سانگ که مات و مبهوت، خشکش زده بود با اشتیاق او را بوسید و گفت: این غیر ممکن است! آنگاه در حالی که زبانش به لکنت افتاده بود پرسید: جناب والتر میتریچ! می بخشید که این سؤال را از شما می کنم. مگر شما در هواپیمای ایرباس ۳۲۱ که بعد از کنفرانس شرم الشيخ مصر به سن پترزبورگ روسیه در پرواز بود و بر روی شبه جزيره سينا منفجر شد نبودید؟ ♻️ والتر با تبسمی معنی دار سری تکان داد و گفت: بله. ♻️ نام سانگ بی درنگ پرسید: مگر همه کسانی که در آن هواپیما بودند کشته نشدند؟ ♻️ والتر خنده ای سر داد و سپس سری تکان داد و گفت: بله همه کسانی که در این هواپیما ،بودند به جز من که فعلاً در خدمت شما هستم کشته شدند. ♻️ نام سانگ چانه خود را از میان یقه لباسش بیرون آورد و در حالی که چشمان سیاهش برقی میزد بریده بریده گفت: ممکن است بفرمائید شما چگونه نجات پیدا کردید؟ ادامه دارد... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
✍ رمان 💠از آتش غیرت و غضبی که به جان پسرعمویم افتاده و نزدیک بود کاری دستش بدهد، ترسیده بودم که با دلواپسی صدایش زدم :«حیدر تو رو خدا!» و نمی‌دانستم همین نگرانی خواهرانه‌، بهانه به دست آن حرامی می‌دهد که با دستان لاغر و استخوانی‌اش به دستان حیدر چنگ زد و پای مرا وسط کشید :«ما فقط داشتیم با هم حرف می‌زدیم!» 💠 نگاه حیدر به سمت چشمانم چرخید و من شهادت دادم :«دروغ میگه پسرعمو! اون دست از سرم برنمی‌داشت...» و اجازه نداد حرفم تمام شود که فریاد بعدی را سر من کشید :«برو تو خونه!» اگر بگویم حیدر تا آن روز اینطور سرم فریاد نکشیده بود، دروغ نگفته‌ام که همه ترس و وحشتم شبیه بغضی مظلومانه در گلویم ته‌نشین شد و ساکت شدم. 💠مبهوت پسرعموی مهربانم که بی‌رحمانه تنبیهم کرده بود، لحظاتی نگاهش کردم تا لحظه‌ای که روی چشمانم را پرده‌ای از اشک گرفت. دیگر تصویر صورت زیبایش پیش چشمانم محو شد که سرم را پایین انداختم، با قدم‌هایی کُند و کوتاه از کنارشان رد شدم و به سمت ساختمان رفتم. 💠 احساس می‌کردم دلم زیر و رو شده است؛ وحشت رفتار زشت و زننده عدنان که هنوز به جانم مانده بود و از آن سخت‌تر، که در چشمان حیدر پیدا شد و فرصت نداد از خودم دفاع کنم. 💠حیدر بزرگترین فرزند عمو بود و تکیه‌گاهی محکم برای همه خانواده، اما حالا احساس می‌کردم این تکیه‌گاه زیر پایم لرزیده و دیگر به این خواهر کوچکترش اعتماد ندارد. 💠 چند روزی حال دل من همین بود، وحشتزده از نامردی که می‌خواست آزارم دهد و دلشکسته از مردی که باورم نکرد! انگار حال دل حیدر هم بهتر از من نبود که همچون من از روبرو شدن‌مان فراری بود و هر بار سر سفره که همه دور هم جمع می‌شدیم، نگاهش را از چشمانم می‌گرفت و دل من بیشتر می‌شکست. 💠انگار فراموشش هم نمی‌شد که هر بار با هم روبرو می‌شدیم، گونه‌هایش بیشتر گل انداخته و نگاهش را بیشتر پنهان می‌کرد. من به کسی چیزی نگفتم و می‌دانستم او هم حرفی نزده که عمو هرازگاهی سراغ عدنان و حساب ابوسیف را می‌گرفت و حیدر به روی خودش نمی‌آورد از او چه دیده و با چه وضعی از خانه بیرونش کرده است. ادامه دارد... ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏝انتظار می‌کشیم آن‌چنان که پرنده پرواز را شب روز را و سکوت فریاد را ... انتظار می‌کشیم آنچنان که خفتگان‌بیداری را و بیداران ظهور را ... پدر مهربانمان تو را چون جان خسته به خواب چون کام تشنه به آب انتظار می‌کشیم ای وعده‌ی تضمین شده‌ی خدا السَّلامُ عَلَیک َ یا وَعدَ اللهِ الَّذی ضَمِنَه🏝 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم... دست تو باشد... بهتر است! حال ضربان قلب ناآرام را... آرام کن ! ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
010-baghare-ar-menshawi.MP3
1.1M
سوره مبارکه قاری: ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
◀️ پیوند دو دریا ✍ نور برای نور دستور حضرت حق بود: «الطيباتُ للطَّيبينَ وَالطَّيبُونَ للطيبات؛ زنان پاک برای مردان پاک و مردان پاک برای زنان پاک اند». خواستگاران زهرا علیها السلام هم تعدادشان زیاد بود، هم سماجتشان فراوان؛ اما از میان ایشان کفوی برای فاطمه نبود تا اینکه پسر ابوطالب پا پیش گذاشت. پیامبر(ص) در خانه امّ سلمه بود که فرشته ای عجیب با هیبتی خاص بر او وارد شد. گفت: «من صرصائیلم! خداوند مرا نزد شما فرستاده که بگویم نور را به نور تزویج کنی.» _پرسید:چه کسی را با چه کسی؟ _فاطمه علیها السلام را با علی علیه السلام . آن گاه خداوند «مَرَجَ الْبَحْرَين يلتقيان؛ دو دریا را پیش راند تابه هم رسیدند . ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━ @marefatmahdavi313 ━━━⊰❀🌷❀⊱━━━