eitaa logo
راهی نو
772 دنبال‌کننده
838 عکس
422 ویدیو
6 فایل
راهی نو برای اینکه بدانی بن بستی درکار نیست 🌹😊 @psychologist_writer مشاور خانواده
مشاهده در ایتا
دانلود
زیبایی‌ها در دل مرداب‌ها هم می روید شرایط را بهانه نکنیم اراده کنیم نیلوفرهایمان بزرگ شود https://eitaa.com/markazerahino
11.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترس های بچه ها رو شوخی نگیریم بقلشون کنیم وقتی آرامش گرفتند سعی کنیم با منشاء ترس هاشون مواجهشون کنیم مثلا سایه خودمون رو نشان بدهیم باهاش بازی کنیم و... https://eitaa.com/markazerahino
ماه صفر برفت و عزای مصطفی شد مسموم زهر کینه امام مجتبی شد مدینه شور و شین است خونین دلِ حسین است گرم عزا ملائک در سوگ مصطفایند ارض و سما به گریه از داغ مجتبایند (ص)🥀 (ع)🥀 🏴 ـــــــــــــــــــــــ
😭چند روزی است که ۵۰ ساله شده ام، اما هنوز مجردم. چیزی که هرگز فکرش را هم نمی کردم  نه اینکه زشت بودم و یا موقعیت اجتماعی نداشتم نه .من در جوانی در انتخاب همسر دچار وسواس شدم. در فامیل  از من به عنوان دختری یاد می کنند که منتظر مردی با اسب سفید بود. چند خواستگار من از  فامیل بودند که دست رد به سینه شان زدم و هنوز هم که هنوزه مورد سرزنش بزرگان فامیل هستم. اولین خواستگارم در سن 19 سالگی پسر عمویم بود او کارمند یک داروخانه، با درآمد متوسطی بود. خانواده و خود وی به من بسیار ابراز علاقه می کردند. اما بزرگترین مشکلی که در ازدواج با او می دیدم فاصله سنی مان بود. من و او تنها 5 ماه فاصله سنی داشتیم و احساس می کردم او نمی تواند مرا درک کند. از نظر من او خیلی بچه بود . بنابراین نتوانستم به او به عنوان یک همسر که تکیه گاهم باشد نگاه کنم. اینطوری اولین خواستگار خود را  رد کردم و تا مدت ها به همین دلیل از خانواده عمویم فاصله گرفتم در 19 سالگی تقریبا 6 تا 7 خواستگار دیگر هم داشتم که هر کدام را به دلیلی  رد کردم. در آن سال ها فکر می کردم نباید زندگی اطرافیانم را تجربه کنم. مثلا خواهرم که 17 سالگی ازدواج کرد و در کمتر از 6 سال صاحب 4 فرزند شد و لذتی از زندگی نبرد. بنابراین تصمیم گرفتم درس بخوانم و پیشرفت کنم. در این میانه اگر یک خواستگار خوب هم داشتم از دست ندهم. اینگونه بود که درس می خواندم و کمتر به مسائل دیگر توجه داشتم. بعد از مدتی  معلم شدم و کارم برایم از هر چیز مهم تر بود. دیگر به سن 25 سالگی رسیده بودم و خود را در اوج جوانی می دیدم. در آن سال ها هم تعداد زیادی خواستگار داشتم اما موقعیت اجتماعی به من اجازه نمی داد که بخواهم همسری پایین تر از سطح خود داشته باشم . بنابراین هر خواستگاری که سطح سواد و موقعیت اجتماعی اش کمتر از من بود را  رد می کردم. تا قبل از سن 30 سالگی حداقل دو ماهی یکبار حضور خواستگار در خانه را تجربه می کردم. اما بعد از آن از این کار هم خجالت کشیدم و به مادرم گفتم : از این به بعد تا کسی به دلم نشیند و اطلاعات کافی درباره اش نداشته باشم به خانه راه نمی دهم. و با این توجیه که مگر اینجا نمایشگاه است که هر کسی بیاید و من را نگاه کند و برود تا تصمیم بگیرد. از این به بعد حضور خواستگاران در خانه مان بسیار کمرنگ شد. سن من هم بالا رفته بود و هرگز حاضر نبودم ریسک کنم. چرا که معتقد بودم تا قبل از 30 سالگی ممکن است که زندگی سخت را تحمل کرد اما بعد از این سال دیگر باید زندگی خوبی را داشت و حتما باید دارایی مرد در شان تو باشد. چرا که بزرگتر ها می گفتند "هر چه نشینی بر تخت نشینی " یعنی هر چه قدر صبر کنی و دیرتر ازدواج کنی خواستگاران بهتری برای تو خواهد آمد. پس از آن دیگر کسانی که خانه و ماشین نداشتند نمی توانستند گزینه خوبی برای ازدواج باشند. چرا که تجربه مستاجری و با خط اتوبوس سیر کردن را در خود نمی دیدم. از سن 30 به بعد علاوه بر شغل و موقعیت اجتماعی، داشتن خانه و ماشین هم برایم مهم بود. اما خواستگارانم دیگر کمتر مجرد بودند و اکثرا یا همسرانشان را به دلیل بیماری و تصادف از دست داده بودند و یا اینکه از هم جدا شده بودند. هرگز حاضر نبودم زندگی با مردی که تجربه زندگی قبلی داشته را تجربه کنم. از نظرم آن ها هم مردود بودند. من در رویاهای خود به دنبال شهزاده زرین کمری با اسب سفید می گشتم و همه خواستگاران مجرد خود را رد کرده بودم . حالا باید به چنین مردی جواب مثبت می دادم. آیا با این کار مورد تمسخر دوست و فامیل قرار نمی گرفتم؟ کم کم به سن 40 سالگی رسیدم. خواستگارانم خیلی کم شده بودند تقریبا هر 6 ماهی یک بار خواستگار از راه دور را تجربه می کردم.با این تفاوت که دیگر زندگی متاهلی را تجربه کرده بودند و بچه هم داشتند. تفاوت آن ها با هم در تعداد بچه ها بود و این موضوع برایم بسیار آزار دهنده بود فشار خانواده هر روز بیشتر می شد و تعداد خواستگاران بسیار کم. آخرین مورد خواستگارم راهرگز فراموش نمی کنم که دو شبانه روز گریه می کردم. پیر مرد 65 ساله ای که صاحب داماد و عروس و نوه بود از من خواستگاری کرد فهمیدم چقدر فرصت های خوبی را از دست داده ام چرا همکارم که تمام صفات خوب یک مرد در او جمع شده بود فقط به خاطر چند سال فاصله سنی رد کردم.؟ سنم به 45 رسیده بود  تصمیم گرفتم کمی عاقلانه تر فکر کنم. دیگر به مردانی که تجربه زندگی متاهلی داشتند و همسر خود را از دست داده بودند هم راضی شده بودم. اما کمتر کسی بود که همسرش را از دست داده باشد و بچه نداشته باشد اگر هم بود چهره دلنشینی نداشت. امروز در ۵۰ سالگی  حس همسر شدن و از همه مهمتر حس مادر شدن را از دست داده ام😭.امروز خواهرم با نوه هایش بازی می کند و من حسرت فرصت‌های گذشته را می خورم
🦋آماده کردن دانش آموزان برای شروع سال تحصیلی... باسلام و احترام خدمت اولیاءمحترم: در فاصله اندک باقیمانده تا شروع سال تحصیلی وظیفه شماست تا با یادآوری و‌مرور درس‌های سال گذشته، فرزند خود را برای شروع سال تحصیلی جدید آماده کنید. در ادامه مثال هایی برای شروع مرور درس ها بیان شده است که علاوه بر آنها، خودتان هنگام کار با کودک، اگر متوجه قوت یا ضعف او در قسمتی از درس ها شدید، لازم است با شناختی که از او دارید مثال ها را تغییر دهید. 🔸 کودکی که به کلاس اول‌ می رود: ۱- تنظیم ساعت های خواب و‌ بیداری خانواده و کنترل تماشای تلویزیون و‌استفاده از موبایل و‌ بازی های رایانه ای ۲- یادآوری و‌ بیان فصل‌ها و‌ ماه‌های سال و‌ ایام هفته توسط کودک ۳- تمرین نقاشی و‌استفاده از رنگ‌های مختلف و تشویق به خلاقیت و دقت در رنگ آمیزی 🔸 کودکی که به کلاس دوم‌ می رود: ۱- خواندن و‌نوشتن بعضی از حرف ها و‌کلمه هایی که در کتاب کلاس اول خوانده و‌نوشته است. ۲- نوشتن روزانه پنج تا ده کلمه املا ۳- تمرین روزانه کلمه سازی و‌جمله نویسی 🔸 کودکی که به کلاس سوم می رود: ۱- تمرین چند جمع و‌تفریق ساده ۲- روخوانی و از حفظ خوانی متن و‌شعرهایی از کتاب درسی کلاس دوم ۳- نوشتن شرح حال روزانه و انجام یک آزمایش ساده و‌نوشتن شرح‌ آن با چندجمله مرتبط و‌نوشتن یک داستان کوتاه 🔸 کودکی که به کلاس چهارم می رود: ۱- پرسیدن جدول ضرب ▪️قبل از پرسیدن حتما به کودک فرصت مرور بدهید و از یک خانه مشخص شروع کنید و ادامه دهید. ۲- انجام چند جمع و‌ تفریق دو‌ و سه رقمی به صورت روزانه ۳- خواندن یک متن کتاب درسی از کتاب کلاس سوم یا یک کتاب داستان و‌ پرسیدن چند سوال درباره متن از کودک؛ 🔸 کودکی که به کلاس پنجم می رود: ۱- پرسش و‌پاسخ آزاد و تحریک حس کنجکاوی درباره متن کتاب درسی یا کتاب هایی که خوانده یا فیلمی که با خانواده تماشا کرده است. ۲- جدول ضرب ۳- انجام‌ چند تقسیم از ساده به مشکل 🔸 کودکی که به کلاس ششم می رود: ۱- نوشتن یک گزارش از یک بازدید یا فعالیت علمی که به تازگی انجام داده است. ۲- مطالعه و‌مرور کتاب های فارسی و‌مطالعات و‌علوم تجربی کلاس پنجم و‌سپس انجام‌چند آزمون از آنها ۳- انجام روزانه چند ضرب و‌ تقسیم از ساده به پیشرفته و سپس اعشاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 📚 * امام كاظم عليه ‏السلام: تُسْتَحَبُّ عَرامَةُ الصَّبىِّ فى صِغَرِهِ لِيَكونَ حَليما فى كِـبَرِهِ شایسته است کودک به هنگام خردسالی، بازیگوش و پرنشاط باشد تا در بزرگسالی صبور و شکیبا گردد. کافی جلد 6 صفحه51* https://eitaa.com/markazerahino
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌تا به حال به کلمات وارونه دقت کرده اید خیلی جالب و است https://eitaa.com/markazerahino
📛این شکلی عذرخواهی نکنیم!❌ ▪️تو بد برداشت کردی! ▫️تو خیلی حساس شدی! ▪️این تقصیر من نیست که تو اینجوری فکر می‌کنی. ▫️من اینو گفتم چون تو اونطوری رفتار کردی. ▪️ببخشید ولی... ▫️تو می‌دونی من منظورم این نبود که... ▪️ببخشید که تو... ▫️من عذرخواهی می‌کنم درصورتیکه... ✅عذرخواهی کردن، درک عمیق اشتباهاتمون رو نشون میده؛ و اینکه احساسات و طرز فکر طرف مقابلمون برامون ارزشمنده. بنابراین پذیرش کامل و بدون قیدو‌شرط خطایی که کردیم، به التیام و جبران ناراحتی پیش آمده کمک می‌کنه. https://eitaa.com/markazerahino