20.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهیدانه
🔴 آفتاب توکل
✅ اگر شیطان بخواهد ما را از ابهامی كه چون مهی غلیظ راه فردای ما را در خود پوشانده است بترساند ، ما خود را به پناه قرآن میسپاریم و میگذریم.
💢 اگر آفاق وسیع دلهای ما از آفتاب بیغروب توكل نور و گرما نمیگرفت، بدون تردید هیچ یک از ما پای در راهی اینچنین نمینهاد. ما را اجبار و اكراه بدین جا نكشانده است كه دشواریها راه بر ما ببندند. راه حق محفوف در بلایا و دشواریهاست، و اگر نه اینچنین بود، كربلا را كربلا نام نمینهادند. آن كه با پای اختیار قدم در طریق كربلا نهاده است میداند كه اسرار جز بر سرهای بریده فاش نخواهد شد. آن كه با پای اختیار قدم در طریق كربلا نهاده است میداند كه خون، حرم سر سیدالشهد است و این نه رازی است كه بر اغیار فاش شود.
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
.
یهعزیزیمیگفت:
از'خدا'نترسید،آدمازچیزیبترسه
دیگهنمیتونهعاشقشبشه
از'دورشدنازخدا'بترسید
تانزدیکشبشید،تاعاشقشبشید(:
#شهیدانه
✦✺✨﷽✨✺✦
#شهیدانه
هر روز را با یاد شهدا آغاز کنیم
🌷 بسیجی مدافع حرم شهید حمید قاسم پور
🌷 تولد ۱۶ اردیبهشت ۱۳۷۲ آباده استان فارس
🌷 شهادت ۱۳ فروردین ۱۳۹۵ خانطومان سوریه
🌷 سن موقع شهادت ۲۳ سال
🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز میباشد
✍ بخشهایی از وصیتنامه این شهید عزیز
✅ همیشه یادمان باشد ما در این دنیا آمده ایم که آماده باشیم برای آخرت
✅ آماده شویم برای اینکه ثابت کنیم از نسل و تبار امیر المومنین علی علیه السلام هستیم.
✅ همیشه بایستی آماده برای دفاع از این آرمان باشیم.
✅ اما توصیه کوچکی به دوستان و همسنی های خودم دارم که تمام این عزیزان را سفارش به تقوا و علم آموزی می کنم امروز می بایستی سنگرهای علم را فتح کنیم.
✅ همیشه یادمان باشد که جبهه کفر، دشمن ما بوده و خواهد بود.
✅ همیشه در خاطرمان باشد که امام عصر (عج) در میان ما هست و ناظر به اعمالمان هست، کاری نکنیم که باعث ناراحتی آن حضرت گردد
✅ خدا را شاکر باشیم که در زمانی زندگی می کنیم که رهبری فرزانه شجاع و مومن داریم. پس بر همه ما وظیفه است که درهمه حال یاریش نماییم
🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا، امام شهدا و شهدایی که امروز سالگرد شهادتشان میباشد و این شهید عزیز فاتحه با صلوات
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
🌺🍃💔
#شهیدانه 💐
«فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» / سوره آل عمران - آیه ۱۷۰
آنان به فضل و رحمتی که خدا نصیبشان گردانیده شادمانند، و دلشادند به حال آن مؤمنان که هنوز به آنها نپیوستهاند و بعداً در پی آنها به سرای آخرت خواهند شتافت که بیمی بر آنان نیست و غمی نخواهند داشت.
تصاویر شهدای عزیز پاسدار، که طی حمله موشکی و تروریستی رژیم سفاک صهیونیستی غاصب سرزمین فلسطین به ساختمان سفارت ایران در سوریه به فیض شهادت نائل آمدند.
🤲 هدیه به ارواح طیبه و پاک این شهدای عزیز فاتحه باصلوات
.
#شهیدانه 💐
«فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» / سوره آل عمران - آیه ۱۷۰
آنان به فضل و رحمتی که خدا نصیبشان گردانیده شادمانند، و دلشادند به حال آن مؤمنان که هنوز به آنها نپیوستهاند و بعداً در پی آنها به سرای آخرت خواهند شتافت که بیمی بر آنان نیست و غمی نخواهند داشت.
تصاویر شهدای عزیز پاسدار، که طی حمله موشکی و تروریستی رژیم سفاک صهیونیستی غاصب سرزمین فلسطین به ساختمان سفارت ایران در سوریه به فیض شهادت نائل آمدند.
🤲 هدیه به ارواح طیبه و پاک این شهدای عزیز فاتحه باصلوات
.
14.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر عزیزمون عبا شون دادن که بزارن رو کفن سردار مجاهد شهیدزاهدی
#شهیدانه 🕊🕊
.
📸تصویری از سردار شهید محمدرضا زاهدی چند هفته پیش از شهادت
🔹 پیکر مطهر این سردار عالیقدر دیروز دقیقا در همان جایی که ایستاده به خاک سپرده شد.
#شهیدانه🕊
🌺🍃💔
14.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر عزیزمون عبا شون دادن که بزارن رو کفن سردار مجاهد شهیدزاهدی
#شهیدانه 🕊🕊
.
✍️ شهید سید مرتضی آوینی:
من در فروپاشی تمدّن غرب بیشتر به تحوّل درونی غربیها امیدوارم تا جنگی رو در رو که میان شرق و غرب و یا اسلام و غرب روی دهد...
♻️غرب از درون خواهد پوسید و در خود فرو خواهد ریخت و چون عقربی در محاصرهی آتش، خود را نیش خواهد زد و خواهد کشت.
🥀بیستم فروردین سالروز شهادت شهید سید مرتضی آوینی
#شهیدانه 🕊🕊
🌺🍃💔
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥رهبر انقلاب: مشتری همیشگی روایت فتح بودم
شهید آوینی میگفت: این جوانهای ما به راههای آسمان آشناترند تا به راههای زمین
#شهیدانه🕊🕊
🌺🍃💔
14.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهیدانه
🔴 نبرد حق و باطل
🔹هزارها سال از هبوط آدم بر سیارهی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنهی خاك جریان دارد ، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است.
✅ تاریخ انبیاء سراسر صحنهی نبرد حق و باطل است و تاریخ شاهنشاهان نیز سراسر عرصهی جنگهای بزرگتری است كه بر سر قدرت در میگیرد ، و هستند كسانی كه فی ما بین این دو نبرد تفاوتی نمیبینند..!؟ ما را با آنان كاری نیست چرا كه مردگانند ، « و ما انت بمسمع من فی القبور »
💢 روی سخن ما با آنان است كه هنوز عرصهی وجودشان را یكسره تسلیم ظلمت كفر نكردهاند و بذر فطرتشان در انتظار باران است : آیا در این جهان خاك همواره باید یزیدها حكومت كنند و هر كه سخن از حق بگوید باید با او آن كنند كه با سیدالشهداء (ع) كردند ، و یا نه ، باید كاری كرد تا بساط ظلم بر چیده شود و حاكمیت و قدرت به اهلش ، به فرزانگان و عدالتپیشگان سپرده شود.
👤 #شهید_سیدمرتضی_آوینی
......
.....
⚘💚⚘
🌹غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد.
🌷سردار مدافع حرم «حاجمهدی نیساری» که در شب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد!فردی بود که برای شناسایی پیکر «شهیدحججی» به مقر داعش رفت و از «سیدحسن نصرالله» لقب پهلوان مقاومت را گرفت.
🌷ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید محسن حججی👉
بعد از شهادت حججی تا مدتها، پیکر مطهرش در دست داعشیها بود تا اینکه قرار شد حزبالله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند.
بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند. داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزبالله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزبالله را آزاد کند.
به من گفتند:
«میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟»
میدانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم. با یکی از بچههای سوری بهنام حاج سعید از مقر حزبالله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم.
در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه ما را میپایید.
پیکری متلاشی و تکهتکه را نشانمان داد و گفت:
«این همان جسدی است که دنبالش هستید!»
میخکوب شدم. از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه، خشک شدم.
رو کردم به حاج سعید و گفتم:
«من چهجوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن اربا اربا شده، این بدن قطعه قطعه شده!»
بیاختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت، اسلحهاش را مسلح کرد و کشید طرفم. داد زدم:
«پستفطرتا، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دستهاش؟!»
حاجسعید حرفهایم را تندتند برای آن داعشی ترجمه میکرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند، میگفت:
«این کار ما نبوده. کار داعش عراق بوده.»
دوباره فریاد زدم:
«کجای شریعت محمد آمده که اسیرتان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!»
داعشی به زبان آمد و گفت:
«تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کردهام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند میزد!»
هرچه میکردم پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم:
«ما باید این پیکر رو برای شناسایی دقیق با خودمون ببریم.»
اجازه نداد. با صدای کلفت و خشدارش گفت:
«فقط همینجا.»
نمیدانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، پیکر محسن نبود و داعش میخواست فریبمان بدهد.
در دلم متوسل شدم به حضرت زهرا علیهاالسلام. گفتم:
«بیبی جان! خودتون کمکمون کنید، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.»
یکباره چشمم افتاد به تکهاستخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم بههم زدن، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاجسعید اشاره کردم که برویم.
نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزالله. از ته دل خدا را شکر کردم که توانستم بیخبر از آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.
وقتی برگشتیم به مقر حزبالله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.
دیگر خیلی خسته بودم. هم جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم.
فردای آن روز حرکت کردم سمت دمشق. همان روز خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزبالله، پیکر محسن را تحویل گرفتهاند.
به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بیبی حضرت زینب علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچهها آمد و گفت:
«پدر و همسر شهید حججی به سوریه آمدهاند. الان هم همین جا هستن، توی حرم.»
من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن میدانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم.
تا چشمش به من افتاد، جلو آمد و مرا در بغل گرفت و گفت:
«از محسن خبر آوردی.»
نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا اربا را تحویل دادهاند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
گفتم:
«حاجآقا، پیکر محسن مقر حزبالله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش.»
گفت:
«قَسَمَت میدم به بیبی که بگو.»
التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.
دستش را انداخت میان شبکههای ضریح حضرت زینب علیهاالسلام و گفت:
«من محسنم رو به این بیبی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تار مویش رو برام آوردی، راضیام.»
وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم:
«حاجآقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علیاکبر علیهالسلام اربا اربا کردن.»
هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت:
«بیبی، این هدیه رو قبول کن.» 😭
▫️هرگزشهدایی را که امنیت مان رامدیون شان هستیم،فراموش نکنیم.روحش شاد یادش گرامی.
#شهیدانه
مدیون شهدا هستیم