┄═🌿🌹🌿═┄
💌 #شھـــــیدانه
#شهید_داوود_عابدی🌷
ولادت : ۱۳۴۲/۱/۷
شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲
محل شهادت : جزیره مجنون
مزار: تهران_گلزار شهدای بهشت زهرا سلاماللهعلیها
((شهیدی که خلقاً و خُلقاً همانند شهید ابراهیم هادی بود))
🌻داوود عابدی که یکی از یلان گردان میثم بود، با صدای رسا و قشنگی روضه می خواند و با لهجه اصیل تهرانی و بسیار تو دلی دعا می کرد. بچه ها به داوود می گفتن: «داوود غزلی»…
🌿علی رغم اینکه یک بار هم شهید هادی را ندیده بود اما او را الگوی خود قرار داد. وی آن چنان از نظر سیما و چهره به ابراهیم هادی شباهت داشت که وقتی وارد مجلس ختم شهید هادی شد او را با ابراهیم اشتباه گرفتند.
🍀شهید عابدی اخلاقا و رفتارا نیز همانند معشوق شهیدش بود. او توانست در اوایل جنگ هیئت رزمندگان با عنوان محبان المرتضی را در کشور راه اندازی کند.
#بخشی_از_وصیت_نامه
🍃 «بدانید که نه تنها من بلکه تمام شهدا از کسانی که به هر نحوی و در هر لباسی با این انقلاب و امام مخالفت کنند و یا بی تفاوت باشند و امام امت را در این گرفتاری ها و مشکلات تنها بگذارند، نخواهیم گذشت. در خط رهبر قدم بردارید و به پدر و مادرتان احترام فراوانی قائل شوید. با کسانی که در خط رهبر قدم بر نمی دارند و ولایت فقیه را قبول ندارند، قطع رابطه کنید.
یڪۍ از شب هاۍ ماه مباࢪڪ ࢪمضان،حجࢪه داࢪھاۍ طبقۀ اول(هم پایہ هاۍ آقا آࢪمان) مࢪاسم باشڪوهۍ بࢪگزاࢪ ڪࢪدند.
مسئولیت آقا آࢪمان،این بود ڪہ افطاࢪۍ ࢪا آماده ڪند.بخاطࢪ مسئولیتش،اصلا مࢪاسم را نتوانست شࢪڪت ڪند.با این ڪہ جمع دوستانہ و خوبۍ بود.
معمولا دࢪ مࢪاسم ها عڪاس بود،بࢪاۍ همین خودش در عڪس ها نبود.خیلۍ اهل سلفۍ گࢪفتن هم نبود.الان عڪس هاۍ زیادۍ داریم ڪہ جاۍ آࢪمان دࢪ آن خالیست…
#شھیدانه ✨🕊
#داداش _آرمان
┄═🌿🌹🌿═┄
💌 #شھـــــیدانه
📣 روایتی جالب از همسر #شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
میگفت چند روز پیش به قاب عکسش نگاه کردم و گفتم: آقامصطفی! حسابش دستته چند شاخه گل بدهکاری!؟ آخه مصطفی رسمِ محبتش این بود که لااقل هفتهای یکبار برام شاخه گلی میخرید و هدیه میداد…
فاطمهاش از اونور اتاق گفت: مامان! خرج بابا زیاد میشه! اگر بخواد همهٔ این مدت رو جبران کنه باید یه دستهگل شیک برات بفرسته!
بدون هیچ برنامهٔ قبلی از جایی زنگ زدن و دعوتمون کردن برا مراسم بزرگداشت مصطفی. به محض ورودمون به مراسم، یک نفر با این دستهگل جلو آمد و گفت این رو آقامصطفی برای همسرش فرستاده!
این حرفها رو همسر بزرگوار شهیدمصطفی صدرزاده نقل میکرد. توفیق داشتیم ساعاتی در منزل این شهید باکرامت تنفس کنیم و فیض ببریم.
اینکه میگن شهدا زنده هستند، به اعتبار لفظ و کلام و تشبیه و استعاره نیست. شهدا صرفا ناظر نیستند، حاضرِ فعالاند؛ مثل همین مصطفی صدرزاده.
به قول همسرش، آقامصطفی در لحظهلحظه زندگی با آنهاست و حضورش را کاملا ملموس احساس میکنند.
.