eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.9هزار عکس
17.8هزار ویدیو
351 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ عباس در ۲۳ بهمن سال ۱۳۹۴ دختر عموی خود را به همسری برگزید و صیغه موقت خوانده شد. چند صباحی از دوران نامزدی نمی‌گذشت که مقدمات سفر به سوریه فراهم شد. در جواب فرمانده‌اش، سردار اباذری که به او گفته بود: «شما تازه صاحب همسر شدی، هنوز دو ماه از نامزدی‌ات هم نگذشته؛» گفته بود: «می‌ترسم زمین‌گیر شوم و توفیق از من سلب شود.» عباس اعتقاد داشت حضور در جبهه مقاومت واجب عینی است و باید از حرمین شریفین با تمام توان دفاع کرد. خانواده‌اش نیز مانع تصمیمش نشدند و به حقیقت راهی که عباس انتخاب کرده بود ایمان داشتند. در نهایت او با اصرار زیاد به فرمانده‌اش، در ۱ اردیبهشت سال ۱۳۹۵ داوطلبانه عازم سوریه شد.  روزهای پایانی مأموریت او بود مدت پنجاه روز در محورهای متعدد درگیری، در نقش فرماندهی گروهان در کنار گروهی از شیعیان نبل و الزهرا (دو شهر در سوریه) و جمعی از گروه النجبای عراق مجاهدت کرد و در سخت‌ترین شرایط در نزدیکی دشمن دلاورانه جنگید. دوستان سوری و عراقی‌اش به او علاقه‌مند شده بودند و حتی یکی از آنها انگشترش را به عباس هدیه داده بود. از روحیات و رفتارش در میدان نبرد که بعد از شهادت، دوستانش نقل کردند مشخص است که عباس خود را آماده شهادت کرده بود. عباس در ۲۰ خرداد ۱۳۹۵ در حالی که بیست و سه بهار از سن او می‌گذشت در منطقه خلصه در حومه جنوبی حلب سوریه با موشک تاو آمریکایی به شهادت رسید.🕊 فرمانده‌اش سردار اباذری به او لقب «جوان مومن انقلابی» داد و با دلی پر از اندوه این چنین گفت: «مجموعه سپاه یکی از فرماندهان شجاع و مدیر خود را از دست داد.» پیکر مطهر شهید عباس دانشگر پس از تشییع باشکوه در دانشگاه امام حسین(ع) تهران، به زادگاهش سمنان انتقال داده شد و در شهرستان سمنان هم پس از تشییع مردم شهیدپرور در امامزاده حضرت علی اشرف(ع) به خاک سپرده شد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد... 🌸 🌸
☀️ وصیت‌نامه شهید عباس دانشگر📝 بسم الله الرحمن الرحیم آخر من کجا و شهدا کجا؟! خجالت می‌کشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم. من ریزه‌خوار سفره‌ی آنان هم نیستم. شهید شهادت را به چنگ می‌آورد؛ راه درازی را طی می‌کند تا به آن مقام می‌رسد اما من چه؟! سیاهی گناه چهره‌ام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده. حرکت، جوهره‌ی اصلی انسان است و گناه زنجیر! من سکون را دوست ندارم. عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است. سکونم مرا بیچاره کرده. در این حرکت عالم به سمت معبود حقیقی، دست و پایم را اسیر خود کرده. انسان کر می‌شود، کور می‌شود، نفهم می‌شود، گنگ می‌شود و باز هم زندگی می‌کند! بعد از مدتی مست می‌شود و عادت می‌کند به مستی؛ و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم. درد را، انسان بی‌هوش نمی‌کشد. انسان خواب نمی‌فهمد. درد را، انسان باهوش و بیدار می‌فهمد.  راستی! دردهایم کو؟! چرا من بیخیال شده‌ام؟! نکند بی‌هوشم؟! نکند خوابم؟! مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان به درد آمد؟! چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟! آیا مست زندگی نیستیم؟! خدایا تو هوشیارمان کن. تو مرا بیدار کن. صدای العطش می‌شنوم! صدای حرم می‌آید. گوش عالم کر است. خیام می‌سوزد اما دلمان آتش نمی‌گیرد.  مرضی بالاتر از این؟! چرا درمانی برایش جستجو نمی‌کنیم. روحمان از بین رفته. سرگرم بازیچه دنیاییم. الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ما هستیم. مرده‌ام! تو مرا دوباره حیات ببخش. خوابم! تو بیدارم کن.  خدایا! به حرمت پای خسته‌ی رقیه(س)، به حرمت نگاه خسته‌ی زینب(س)، به حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر(عج)، به ما حرکت بده. شهید عباس دانشگر📝 🌸   🌸