11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید .
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ
🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم
🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
خلاصه زندگی نامه
نام :عادل
نام خانوادگی : آفتابی
نام پدر : عوض
تاریخ تولد : 1345/11/21
محل تولد : تهران
سن : 17 سـال
مذهب : اسلام شیعه
تاریخ شهادت : 1362/07/17
محل شهادت : بوکان
شغل : دانش آموز
دسته عملیاتی : بسیج
زندگی نامه
شهید عادل آفتابی در 21 بهمن ماه سال 1345 در تهران دیده به جهان گشود.این شهید والامقام دارای ملیت ایران و مذهب اسلام شیعه بود.وی تحصیلات خود را تا مقطع دوم راهنمایی ادامه داد و به عضویت بسیج درآمد.
این شهید گرانقدر سرانجام در 17 مهر ماه سال 1362 در سن 17 سـالگی توسط ضد انقلاب در بوکان دعوت حق را لبیک گفت.
مزار این شهید در قطعه 28 ردیف 29 شماره 22 بهشت زهرا (س) قرار دارد.
یادکردی از عادل آفتابی شهید 17 ساله جبهه کردستان در گفتوگو با برادرش؛
کفشهای قهوهایام را پوشید و برای همیشه رفت

خانواده آفتابی همگی رزمنده بودند. از پدر گرفته تا شش پسرش که از میان آنها چهار جانباز و یک شهید در طول دفاع مقدس تقدیم شد.
گروه جهاد و مقاومت مشرق - خانواده آفتابی همگی رزمنده بودند. از پدر گرفته تا شش پسرش که از میان آنها چهار جانباز و یک شهید در طول دفاع مقدس تقدیم شد. پدر این خانواده مرحوم عوض آفتابی خودش هم به جبهه رفت و جراحتهایی به یادگار داشت. این امر در حالی بود که فرزند چهارم خانواده در سال 1362 در بوکان به شهادت رسیده بود. در نبود پدر و مادر شهید که چند سالی میشود به فرزند شهیدشان پیوستهاند، با اصغر آفتابی برادر بزرگتر شهید عادل آفتابی همکلام شدیم تا تنها شهید این خانواده تماماً رزمنده را بهتر بشناسیم.
نفرات ذکور خانواده شما همگی رزمنده بودند، کمی از این خانواده بگویید.
ما اصالتی سرابی داریم ولی مدتهاست که ساکن تهران هستیم. پدرمان مرحوم عوض آفتابی مردی زحمتکش و مذهبی بود. تربیتهای او و مادرمان باعث شد که از میان شش فرزند پسر این خانواده چهار نفرمان در دفاع مقدس جانباز شوند و یک نفر هم به شهادت برسد. بار اصلی جنگ روی دوش خانوادههای عموماً جنوب شهری و اقشار محروم جامعه بود. ما هم یک خانواده پر جمعیت با شش پسر و یک دختر بودیم که هر کدام از برادرها سنش به جنگ قد میداد رهسپار جبهه میشد.
عادل از شما کوچکتر بود و لابد کودکیهایش را به یاد دارید؛ چطور بچهای بود؟
یادم است شهید وقتی خیلی کوچک بود همراه بچههای محلهمان هیئت کودکان راهاندازی میکرد. از همان بچگی اهل نماز و مسجد و هیئت بود. عادل متولد سال 45 بود و وقتی انقلاب پیروز شد 12 سال داشت. اما در فعالیتهای انقلابی شرکت میکرد. وقتی بسیج تشکیل شد عضو پایگاه بسیج القارعه شد و کلاسهای قرآن دایر میکرد. در محله ما که جنوب شهر است خلافکار و گردنکلفت و این چیزها گاهی دیده میشود. عادل بچه نترسی بود و هر کسی میخواست بهاصطلاح لاتبازی دربیاورد مقابلش میایستاد. خودش سنی نداشت ولی مقابل زورگوها جانانه میایستاد. همین نترسیاش هم باعث شد که به جبهه برود.
چه سالی به جبهه رفت؟
از همان زمانی که جنگ شروع شد عادل قصد جبهه کرد، اما سنش قد نمیداد. به همین خاطر شناسنامه من را برداشت که با آن اقدام کند. من متوجه این کارش شدم. اول میخواستم جلویش را نگیرم. منتها دوستانم گفتند اگر برای او اتفاقی بیفتد شناسنامه تو باطل میشود! خود عادل هم به خاطر من از خیر اعزام گذشت. آن زمان به جبهه نرفت، ولی کمی که بزرگتر شد دوباره اقدام کرد و اینبار به جبهه کردستان اعزام شد.