کشاورز زادهای که با رزق حلال در اوج معنویت بود
مریم رضایی، همسر شهید احمد رضایی، ضمن تشریح ویژگیهای شخصیتی همسرش گفت: او کشاورز زادهای بود که با رزق حلال و در اوج معنویت رشد یافته بود، به مسائل و مراسم مذهبی، دینی بسیار مقید بود و همواره با ارتباط صمیمی، مهربانی، گشادهرویی، ویژگیهای نیک و پسندیده اخلاقی خود را نشان میداد، همچنین در کمک به دیگران از هیچ چیزی دریغ نمیکرد و با اعتقاد، زمینه حرکت به سوی شهادت در راه اسلام و انقلاب را فراهم میکرد.
وی ادامه داد: شهید رضایی با اعتقادی که نسبت به دفاع از انقلاب و حرم حضرت زینب(س) داشت، آرزوی شهادت را برای خود تکرار میکرد و همیشه میگفت، مهمتر از حیات داشتن، زندگی، شرکت در جبهه حق علیه باطل است، او برای شرکت در صحنه نبرد با اختیار کامل و برنامهای مشخص تصمیم گرفت، رسیدن به آرزوی بزرگش یعنی شهادت وی را به خدمت در سپاه پاسداران کشاند، پس از مدت کمی به آرزوی خود رسید.
همسر شهید رضایی ضمن بیان نکاتی از زبان همسر شهیدش، افزود: هنگامی که میخواست اعزام شود، گریه میکردم و از روی احساسات خود میگفتم، به این سفر نرو، اما اعتقادم مرا به صبر در این موضوع وا میداشت، شهید رضایی قبل رفتن میگفت، «رضایت تو برایم در این سفر شرط است، ولی این را بدان امروز دوباره صحنه عاشورا مجسم شده و ما باید از دین و حرم اهلبیت(ع) دفاع کنیم»، این سخن او مرا آرام میکرد و من از خدا میخواهم تا بتوانم با آموختههای خود از این شهید بزرگوار و عمل به وظایف خود از جمله حجاب که مورد تأکید ایشان بود، سعادت شهادت را به دست آورم.
حجتالاسلام محمدجواد یاران، مسئول نهاد نمایندگی رهبر معظم انقلاب در تیپ ۲۱ امام رضا(ع) و همراه شهید رضایی در سفر سوریه، او را فردی با اعتقادات زلال، نجیب و اخلاصی ستودنی معرفی کرد و گفت: در سفر سوریه این تدین و اعتقاد راسخ را به چشم خود دیدم، اهمیتی که او به مسائل شرعی و کمک به دیگران میداد را مشاهده کردم، برای مثال، در روز آخری که برای نگهبانی سر پست خود قرار داشت قبل از اذان صبح بود و من از همرزمان او شنیدم که چگونه برای آماده کردن فضا و لوازم نماز تلاش میکرد، حتی برای همرزمان خود، آب گرم میکرد تا وضو بگیرند و نماز صبح با جماعت برگزار شود.
نمازی که مقدمه عروج بود
وی اضافه کرد: بعد از آن نماز جماعت بود که در میدان نبرد شهید شد، من برای پدر آن شهید شرح رفتار فرزندش را توضیح دادم و گفتم چنین فرزندی حاصل از یک تربیت خوب است که والدین او برایش داشتهاند، ما هر زمان از کار رزمی و نظامی فارغ میشدیم به گفتوگو، بررسی اوضاع، نقد و نظر میپرداختیم، اما شهید رضایی هیچ سخن و اعتراضی نداشت، این اعتقاد زلالش بود که او را به حرکت در مسیر عمل وادار میکرد، من در مراسم تشییع این شهید در روستایشان، به اطرافیان گفتم از این خانههای ساده روستایی است که چنین مردان بزرگی حاصل میشود.
حسن کلاته، از دیگر همرزمان شهید رضایی در عملیاتهای سوریه، شهادت را برازنده این شهید دانست و گفت: من تا قبل از عملیات آزادسازی نبل و الزهرا(س) شناخت زیادی از شهید رضایی نداشتم و زمانی که سردار قاجاریان دستور داد تا برای شروع عملیات تانکها را آماده کنیم، رفتم و از شهید رضایی خواستم که بماند و تانک را تحویل فرد با تجربهتری بدهد، اما او گفت، خودم به این عملیات میآیم، وقتی اصرار وی را دیدم قبول کرده و حرکت کردیم.
قول فرمانده برای بازگشت و آمدنی از جنس پر کشیدن
وی در ادامه به زمان اعزام خود و شهید رضایی به نبرد سوریه اشاره کرد و افزود: خاطرهای از لحظه اعزام در ذهنم مرور میشود که برادر شهید رضایی او را به فرماندهمان سردار قاجاریان سپرد و سردار قول داد تا احمد را با خود برگرداند، چه خوب بازگشتی از هر دوی آنها شاهد بودیم که همراه هم و با لباس شهادت به میهن خود بازگشتند.
سیدمحمد حسینیصابر یکی دیگر از همراهان شهید احمد رضایی در عملیات آزادسازی نبل و الزهرا(س) با اشاره به شخصیت بزرگ این شهید بزرگوار، گفت: من ۱۹ سال در سپاه خدمت کردهام اما تا به حال چنین توفیقی نصیبم نشده بود که با چنین فردی همراه باشم، شهید رضایی در عین جوانی افکار بزرگ و با ارزشی داشت و با اخلاصی که داشت، شهادت را هنرمندانه از خدا خواست و با خدا معامله کرد.
وی ادامه داد: حدود یک ماهی که در این عملیات همراه شهید رضایی بودم به اندازه تمام زندگیام ارزشمند بود، زیرا او انتخاب شده خدا بوده و من از چهره او آرامش میگرفتم، هنوز هم که کسی نام شهید احمد رضایی را میآورد حالم دگرگون میشود، این دوران برای من دوران دیگری بود زیرا با کسی همراه بودم که با ایمان خود راه را انتخاب کرده و به سوی هدفش حرکت میکرد.
حسینیصابر اضافه کرد: شهید رضایی همیشه گوش به فرمان رهبری بود و ارادت خاصی نسبت به حضرت زینب(س) داشت، من این ارادت را روزی که با هم به قصد زیارت حرم حضرت زینب(س) رفتیم، در چهره و حالت او مشاهده کردم، وقتی مقابل مرقد حضرت زینب(س) ایستاده بود به خوبی میشد فهمید که جواز شهادت خود را از بانوی دمشق گرفته است.
در قسمتی از وصیتنامه شهید احمد رضایی، آمده است: «مادرم اگر در روز قیامت بپرسند که جهاد در سوریه برای فرزندان شما مهیا بود و برای چه نرفتند، چه جوابی دارید؟ آیا میخواهی بگویی که در هشت سال دفاع مقدس ما وظیفه خود را انجام دادیم، نه مادر جان، پس حضرت امالبنین(س) میبایست یکی از فرزندانش و نه بیشتر در کربلا شهید میشد، با این توصیفات شما ای مادر و پدرم میتوانید سرتان را بالا بگیرید و بگویید خدایا این امانت را از ما بپذیر، مادرم، داستان مادر وهب را به یاد بیاورید.
یادآور میشود، شهید احمد رضایی اوندری، در اولین روز بهار سال ۶۵ در روستای اوندر شهرستان کاشمر دیده به جهان گشود، در حالی که سیامین بهار زندگی به انتظارش نشسته بود، در سرمای زمستان سال ۹۴ با شهادت در عملیات آزادسازی نبل و الزهرا(س)، با بازگشت پیکر گلگونش، گرمایی دوباره به وطن خود بخشید و بار دیگر عطر خوش شهادت را در سرزمین مادری فراگیر کرد.
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
در فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم احمد رضایی آمده است: «امروز روز آزمایش الهی است، روزی است که گروهی اندک به ندای مولایشان لبیک میگویند و گروهی کثیر به بهانههای مختلف نه تنها لبیک نمیگویند...»
وصیتنامه
پدرم و مادرم و همسرم این چند خط، بعنوان درد دل من است. عزیزانم رفتنِ من به جهاد کاملا اختیاری بود و وظیفه من بود که به ندای رهبرم لبیک گویم. امیدوارم که از من راضی باشید. مادرم میدانم که موقع رفتنِ من خیلی نگران بودید ولی هروقت دلت یاد عزیزانت کرد حتما حضرت زینب(س) را یاد کن؛ از مصیبتهای حضرت زینب(س) یادت بیاید.مادرم برای اینکه کمی از نگرانیت کم شود میدانی حضرت عباس(ع) برای چی لب فرات آب نخورد؟ چون امامشان تشنه بود. مادر میدانی حضرت قاسم با اجازه کی وارد میدان شد؟ با اجازه مادرش.
مادرم اگر در قیامت بپرسند که جهاد در سوریه برای فرزندان شما مهیا بود، برای چی نرفتند؟ چه جوابی داری بدهی آیا میخواهی بگویی که در هشت سال دفاع مقدس ما وظیفه خود را انجام دادهایم؟ نه مادر جان پس حضرت ام البنین هم میبایست یکی از فرزندانش در کربلا شهید میشدند. مادرم و پدرم حالا میتوانید سرتان را بالا بگیرید و بگویید خدایا این امانت را از ما بپذیر. مادرم از داستان مادر وهب یادت بیاید.
پدرم و مادرم و همسرم مرا حلال کنید، خیلی دوستتان داشتم و دارم. کوچکتان احمد.
وصیت نامه دوم, شهیداحمدرضایی
(این وصیت ۳۰ روز پیش از شهادتش نگاشته است.)
بسم رب الشهدا و الصدیقین
امروز روز آزمایش الهی است، روزی است که گروهی اندک به ندای مولایشان لبیک میگویند و گروهی کثیر به بهانههای مختلف نه تنها لبیک نمیگویند بلکه در مقابل امام و مولای خود موضع میگیرند و امام را مردی عادی میدانند و من زمانی که شنیدم رهبرم و امامم فرمود "سوریه باید حفظ شود" وظیفه خود دانستم بعنوان سربازی کوچک در این جهاد شرکت کرده و حرف امامم را زمین نگذارم.
انشاالله که مورد رضایت حضرت تعالی و امام زمان(عج) و رهبرم قرار بگیرد و توصیه میکنم به افرادی که دستی در سفره بیت المال دارند و داعیهی خدمت به اسلام، بدانند که فقط و فقط باید از امامشان، حضرت علی(ع) و رهبرشان سید علی (مدظله) پیروی کنند و در پایان از تمامی عزیزانم تقاضامندم که این بنده حقیر را مورد عفو قرار دهند.
خدایا به محمد و آل محمد(ص)، برکت و نعمت ولایت را ازاین کشور مگیر
آمین یا رب العالمین
التماس دعا احمد رضایی
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
ثواب اعمال امروز کانال رو هدیه میکنیم به روح شهیدبزرگوار، شهید احمد رضایی اوندری
🕊🕯🕊🕯🕊🕯🕊
شادی روح شهدا صلوات.