eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
در خانه چند خواهر و برادر بودید، پدرتان چه شغلی داشت؟ پدرم کشاورز بود. ۹ خواهر و برادر هستیم که همگی در یک روستا از توابع شهرستان ملاثانی استان خوزستان متولد شدیم و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به ملاثانی آمدیم. شهید «علی حمیدی‌اصل» برادر بزرگ‌مان و از پاسداران رسمی سپاه بود که در کربلای۴ شهید شد. برادر دیگرمان محمد با امکانات محدود دوره طاغوت توانست دیپلم بگیرد. محمد در دوران جنگ تحمیلی چندین بار به جبهه رفت. او مسئولیتی در آموزش و پرورش داشت و الان معلم است. برادر بعدی‌مان احمد در عملیات رمضان سال ۶۱ مجروح شد. من چهارمین پسر خانواده هستم. سعید دو سال از من کوچک‌تر بود که از ۱۳، ۱۴ سالگی به جبهه رفت و حتی یک‌بار هم در آزادسازی فاو مجروح شد و سرانجام در عملیات کربلای۴ به شهادت رسید. آخرین برادرمان کریم قاری قرآن است. پدر و مادرم مذهبی و متشرع بودند و مراسم دهه عاشورا در منزل‌مان برگزار می‌شد. ما در خانواده‌ای بزرگ شدیم که از همان ابتدا حلال و حرام و خوب و بد را آموختیم. علی برادر بزرگ‌ترمان بود و خیلی او را دوست داشتیم و به نوعی الگوی ما بود. علی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی عضو رسمی سپاه در ملاثانی شد. بعد از آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه ایران، دائم در جبهه بود و ۶۰ ماه سابقه حضور در جبهه را داشت. از شهید سعید برای‌مان بگویید. چطور برادری بود؟ سعید متولد سال ۴۸ بود. وقتی که مادرم سعید را باردار بود، پدرم خواب فردی را می‌بیند که به او می‌گوید شما صاحب فرزند پسری می‌شوید، اسم این پسر را سعید بگذارید که او سعید در دنیا و آخرت است. آن زمان سونوگرافی نبود که کسی بداند فرزندش دختر است یا پسر. وقتی این فرزند پسر به دنیا آمد، پدرم به خاطر خوابی که دیده بود، نام او را سعید گذاشت. من هر چه از خوبی سعید از جمله نماز اول وقت، نماز شب، راستگویی، پاکی، شجاعت و حسن معاشرتش بگویم، کم است. او قاری عامل به قرآن بود. در نوجوانی در حال حفظ قرآن بود و جزء‌های ۲۹ و ۳۰ را هم حفظ کرده بود. وقتی قرآن می‌خواند، کسی از صدای قرائتش سیر نمی‌شد. با توجه به اینکه در زمان جنگ امام خمینی (ره) اعلام کردند جبهه‌ها نیاز به دفاع دارد و جهاد بر همه واجب است، سعید در ۱۳ یا ۱۴ سالگی وارد جبهه شد. او در گردان کربلا بود و علی هم مسئول پرسنلی و تعاون همان گردان بود. گردان کربلا از لشکر، ولی عصر (عج) همیشه خط شکن بود. از آنجایی که عملیات کربلای۴، یک عملیات آبی- خاکی بود، گروه خط‌شکن هم باید دوره غواصی را می‌گذراندند که سعید هم این دوره را گذراند. آقاسعید از گذراندن دوره غواصی هم برای شما صحبت می‌کردند؟ با توجه به اینکه ستون پنجم در همه جا حضور داشت، سعید از این عملیات حرفی نمی‌زد، اما یک بار که از تمرین به منزل آمد، دیدیم که زیر چشم‌هایش کبود شده است. زیر چشم او به خاطر شدت تمرین‌های غواصی این طور شده بود، اما به خاطر شرایط عملیاتی چیزی به ما نگفت. محصل هم بودند؟ بله، او سال دوم دبیرستان در رشته تجربی درس می‌خواند که شهید شد. درسش خیلی خوب بود. معلمی داشتیم که می‌گفت هر کس بتواند از من ۲۰ بگیرد، جایزه دارد. سعید توانست یک نمره ۲۰ از آن معلم بگیرد. آن زمان معلم‌مان یک خودکار برند پارکر به سعید جایزه داد. از جایی که سعید احترام زیادی برای برادر بزرگ‌ترمان علی قائل بود، این جایزه را به علی هدیه داد. سعید خیلی علی را دوست داشت. پدرمان در سال ۶۰ از دنیا رفت. بعد از درگذشت او، برادر بزرگ‌مان علی‌آقا جای پدرمان را گرفت. او مسئولیت اقتصادی و دیگر امور خانواده را بر عهده داشت و توانست با اخلاق و تدین خودش خانواده ۱۰ نفره را به نحو شایسته مدیریت کند. به همین دلیل همه ما و به ویژه سعید احترام خاصی برای علی قائل بودیم. از آخرین اعزام شهیدان حمیدی‌اصل برایمان بگویید. مقارن با عملیات کربلای ۴ سعید برای رفتن به جبهه سر از پا نمی‌شناخت. علی قبل از رفتن به جبهه پیش من آمد و گفت خودتان را آماده کنید سعید صددرصد رفتنی است و من هم ممکن است برنگردم. برادرانم می‌دانستند که شهید می‌شوند، اما دفاع را واجب می‌دانستند. علی با اینکه همسر و چهار فرزند داشت، راهی عملیات شد. با توجه به اینکه او پاسدار رسمی بود و ۶۰ ماه سابقه داشت، همرزمانش گفتند شما این همه جبهه رفتی دیگر نرو! اما علی می‌گفت تا زمانی که جبهه نیاز به نیرو دارد، من هم در جبهه می‌مانم. علی در زمان شهادت ۴۰ ساله بود و سعید ۱۶ ساله. آقاسعید و علی آقا باهم در یک نقطه به شهادت رسیدند؟ خیر، آن‌ها در یک روز به شهادت رسیدند، اما از شهادت هم خبر نداشتند. علی ۵ دی ۱۳۶۵ در جریان عملیات بر اثر بمباران هوایی به شهادت رسید طوری که نیمی از سر و سینه و دست راستش کاملاً از بین رفته بود. با توجه به اینکه علی مشخصات خود را روی کفش و کلاه و لباس‌هایش می‌نوشت، بعد از شهادتش از طریق همین نوشته‌ها او را شناسایی کردند و همرزمانش او را
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
در خانه چند خواهر و برادر بودید، پدرتان چه شغلی داشت؟ پدرم کشاورز بود. ۹ خواهر و برادر هستیم که همگ
به ملاثانی آوردند. سعید هم در شب عملیات که ۵ دی ۱۳۶۵ بود، وصیتنامه‌اش را نوشت. او در گردان خط‌شکن بود. با اینکه رزمنده‌ها این همه برای لو نرفتن عملیات تلاش کردند، اما متأسفانه این عملیات از طریق ستون پنجم لو رفت و زمانی که رزمندگان می‌خواستند به خط بزنند، گلوله می‌خوردند. گردان، شب عملیات باید از معبر مین عبور می‌کرد که سعید بر اثر اصابت گلوله توپ، دو پایش را از دست می‌دهد. او خودش را از معبر کنار می‌کشد و به همرزمانش می‌گوید شما معطل من نشوید، چه من بمانم و چه بمیرم شما باید بروید برای عملیات. دو پای سعید قطع شده بود و درد زیادی می‌کشید، او برای اینکه صدایش بلند نشود هر چه علف و گِل در اطرافش بود را داخل دهانش می‌گذارد. سعید به دلیل شدت خونریزی پاهایش، بعد از ساعاتی به شهادت می‌رسد.
جریان شهادت آقاسعید را چه کسی برای شما تعریف کرد؟ یکی از همرزمان سعید به نام شهید «علی حمیدیان‌مقدم» که از اقوام پدری‌ام و از رزمندگان گردان کربلا بود برای‌مان تعریف کرد و گفت بعد از مجروحیت سعید پیشروی کردیم، اما باید به عقب برمی‌گشتیم. وقتی به منطقه برگشتیم، دیدیم که سعید شهید شده است. او را به سنگر بردیم و یک پتو روی او کشیدیم. بعد از این جریان منطقه دست بعثی‌ها افتاد و مجبور شدیم منطقه را ترک کنیم. یعنی پیکر آقاسعید مفقود ماند؟ بله، ظاهراً بعثی‌ها وقتی وارد منطقه می‌شوند، با تانک روی سنگر می‌روند و به همین خاطر پیکر شهید تا ۱۱ سال مفقود می‌ماند. بعد از جنگ که تفحص پیکر شهدا انجام می‌گیرد، همرزمان سعید که محل سنگر را می‌دانستند راهنمایی می‌کنند و پیکر برادرم پیدا می‌شود. با توجه به اینکه سعید در زمان شهادت لباس غواصی به تن داشت، تمام استخوان‌هایش در یک جا بود که پس از تشییع، پیکرش در ملاثانی و در کنار برادرمان شهید علی حمیدی‌اصل و علی حمیدیان‌مقدم آرام گرفت. شهید علی حمیدیان‌مقدم که جریان شهادت سعید را تعریف کرد، خودش چه زمانی به شهادت رسید؟ شهید علی حمیدیان‌مقدم وقتی جریان شهادت سعید را برای‌مان تعریف می‌کرد، با گریه می‌گفت خدا نخواست من شهید شوم و شانس نداشتم. او ۱۵ روز بعد از شهادت علی و سعید شهید شد و پیکرش کنار مزار علی آرام گرفت. از حال و هوای مادر از روزهای انتظار بازگشت آقاسعید برایمان بگویید. مادرم در یک روز داغ دو فرزندش را دید و این برایش خیلی سخت بود. این سختی به خاطر مفقود بودن سعید برای مادرم دوچندان می‌شد. چشم‌های مادرم از شدت گریه خشک شده بود. در این سختی‌ها از نماز شب کمک می‌گرفت و سعی می‌کرد نماز شبش ترک نشود. بعد از اینکه پیکر سعید پیدا شد، دل مادرم خیلی آرام گرفت. مادرم وصیت کرده بود که من را بین قبر دو شهیدم دفن کنید و چفیه سعید را داخل قبرم بگذارید. بعد از درگذشت مادرم به وصیتش عمل کردیم.
سعید حمیدی اصل اسطوره اخلاق بود. در عملیات والفجر ۸ حدود ساعت ۴ صبح خط مقدم را از بچه های مشهد تحویل گرفتیم  ، تا ضمن استحکام بخشیدن به مواضع ،شهر فاو را پاکسازی نماییم.محل استقرار ما سه راهی مرگ بود(جاده فاو - بصره) شهید بابا زادگان گفت :سید شما برو بالای خاکریز و نگهبانی بده ،ما می خواهیم کمی قرآن بخوانیم ،من هم اجابت کردم و رفتم بالای خاکریز و مشغول نگهبانی شدم ،بعد از چند دقیقه ناگهان یک گلوله تانک به پشت خاکریز درست در محل سنگر شهید بابا زاده اصابت کرد،بنده متوجه نبودم  گلوله به کجا خورده ،لذا اومدم پایین و در حال حرکت ،با شهید بابا زادگان صحبت می کردم ، گفتم : ببینن این گلوله نامرد چکار کرد، احوال ما را بهم ریخت ،وسایل بچه ها را در پشت خاکریز درب و داغون نمود.اما وقتی   رسیدم به سنگر دیدم ،گلوله درست خورده وسط سنگر وسر شهید بابا زاده از بدن جدا شده و ایشان در کنار  شهید گل پلجی هر دو به فیض بزرگ شهادت نائل آمده اند ،یک لحظه از خود بی خود و دچار شوک و تشنج شدم و توی سر خودم می زدم .شهید سعید حمیدی اصل خودش را به محل حادثه رسوند ،حمایل و آرپی جی را گذاشت زمین و یک سیلی محکم تو گوشم خواباند و گفت ،چت شده ،شهید شدند دیگه .با اینکه سن و سال اش از من کمتر بود، اما مرا شرمنده منش و مناعت طبع خویش ساخت .سعید لحظه ای مرا به درون سنگر برد ،و همانجا بنده را به صبر و متانت سفارش نمود و گفت : همه ی ما در اینجا بدنبال شهادتیم ،لذا گریه و زاری معنا ندارد.آری سعید در منطقه عملیاتی آرام و قرار نداشت و در یک جا نمی نشست ، سنگر به سنگر سراغ بچه ها را می گرفت و با خنده ، خوش رویی و فراخی سینه به همه بچه ها روحیه ی مضاعف می بخشید.   خاطره به نقل از : سید باقر احمدی ثناء 
وصیت نامه پاسدار شهید سعید حمیدی اصل دل خود را به دنیا خوش نکنید که دنیا جای افراد مومن نیست ای مردم مگذارید تاریخ دوباره تکرار شود و امام خود را تنها گذارید همانطور که امام حسین علیه السلام را تنها گذاشتند .  بسم الله الرحمن الرحیم و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله آن کسی که خراج می شود از خانه و هجرت می کند به سوی خدا و رسولش و سپس مرگ او فرا رسد پس اجر او با خداست.   آنچه را که می خواهم بنویسم با اینکه تکرار مکررات است ولی از آن دریغ نمی کنم چون ان اذکری تنفع المومنین، تا کی می خواهید به خاطر مسائل دنیایی از همدیگر نگذرید در حالی که فرزندان شما در جبهه ها از جان خود می گذرند، تا کی می خواهید در چهارچوب حیات خود در گناهان محصور باشید. تا کی می خواهید بدون رعایت حجاب و با بی حیایی کامل در خیابان ها راه بیفتید در حالی که رزمندگان در جبهه ها از گناهانی که در خلوت مرتکب شده اند نیمه های شب ناله می کنند . مبادا به جبهه ها نیایید و مصداق این آیه شوید« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَا لَكُمْ إِذَا قِیلَ لَكُمُ انفِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ أَرَضِیتُم بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ» دل خود را به دنیا خوش نکنید که دنیا جای افراد مومن نیست ای مردم مگذارید تاریخ دوباره تکرار شود و امام خود را تنها گذارید همانطور که امام حسین علیه السلام را تنها گذاشتند . و اما شما ای مادرانی که نمی گذارید فرزندانتان به جبهه ها بروند آیا رابطه شما با فرزندانتان از رابطه حضرت زینب(س) با امام حسین (ع) بیشتر است و آیا فرزند شما از امام حسین (ع) عزیزتر است، پس بگذارید به جبهه ها بروند تا روز قیامت پیش حضرت زهرا (س) رو سفید باشید. اما تو ای مادر مهربانم می دانم ناراحتی به تو می گویم که خدا را شکر کن که تو را به چنین سختی امتحان کرده ، چون فقط بندگانی را به سختی می اندازد که آنها را دوست دارد. پس صبر را پیشه کن و بر خدا توکل کن در آخر هرکس از من بدی دیده یا پولی از من می خواهد بیاید از خانه بگیرد و اگر بنده هم از کسی پولی میخواستم یا چیز دیگری آن را به خودش می بخشم. 1/10/65 دوشنبه ساعت 3 بعداز ظهر سعید حمیدی اصل لازم بذکر که این شهید بزرگوار همراه با برادر خود سردار علی حمیدی اصل در عملیات کربلای 4 به شهادت رسیدند.
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
ثواب اعمال امروز کانال رو هدیه میکنیم به روح شهیدبزرگوار، شهید سعید حمیدی اصل 🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊 شادی روح شهدا صلوات.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
وصیت نامه پاسدار شهید سعید حمیدی اصل دل خود را به دنیا خوش نکنید که دنیا جای افراد مومن نیست ای مرد
آخرین دلگویه مون :) 🥀 ممنون از صبوریتون 🌻 ان الله یحب الصابرین✨ بمونید برامون 🙏 مطمئن باشید حضورتون اتفاقی نیست دعوت شده شهدا هستید😍❤️ آخرین قلم 🍃 التماس دعا🕊 پست آخر شبتون شهدایی •|سـرش‌را‌بریدنـد‌وزیر‌لب‌گفت •|فداۍ‌سرت‌سـرکھ‌قـابل‌نـدارد 🌻___________ ↳🥀🕊』 💌••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱🌸اللهم الرزقنا هرچه که خیر است و ما نمی دانیم 🌸🌱
* * امام صادق علیه السلام فرمود: *نفس کسی که بخاطر مظلومیت ما اندوهگین شود، تسبیح است و اندوهش برای ما، عبادت است و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست* سپس امام صادق علیه السلام افزود؛ *این حدیث را باید با طلا نوشت*! 📕الامالی شیخ مفید، ص338
✨«پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»: كُن لِلیَتیمِ كَالأَبِ الرَّحیمِ وَ اَعلَمْ اَنّكَ تَزرَعُ كذلِكَ تَحصُدُ. 💎نسبت به یتیم مانند یک پدر عطوف و مهربان باش و بدان که تو امروز (هرچه) می‌کاری (فردا) آن را درو خواهی کرد. 📗(بحار، ج ٧٧، ص ١٧١) 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای منتظر غمگین مشو قدری تحمل بیشتر گردی به پا شد در افق گویا سواری میرسد السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَ الرَّحمن و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْالاَمان الاَمان سلام بر منتظران مهدی عجل الله ظهرتون مهدوی ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚ذکرها سه دسته هستن 🤍یه دسته پاک کننده اند 💚گناه و زشتی رو پاک میکنن 💚مثل «اَستغفرالله» 💚 یه دسته مدادند 🤍برامون حسنه مینویسند 💚مثل «الحمدلله»،«سبحان الله» و«لااله الاالله» 🤍امّا یه ذکری هست که هم پاک 💚میکنه و هم مداده،گناهان را پاک 🤍میکنه بجاش حسنات مینویسه 💚و اون ذکر صلوات بر محمد و آل محمد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤍در این سه شنبه زیبا 💙هرچه آسایش روح 🤍هرچه آرامش دل 💙هرچه تقدیر بلند 🤍هرچه لبخند قشنگ 💙هرچه از لطف خداست 🤍همـــــــــگی تقديم به شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤍خدایا 💙تو زیباترین ﺣﻀﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻨﯽ 🤍ﻭﻣﻦ ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ 💙ﺧﻮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ 🤍ﺑﻪ ﺁﺑﯽ ﺁﺳﻤﺎﻧﺖ 💙به سبز بودن عشقت 🤍ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻫﺎﯼ بیشماﺭﺕ 💙به تمام اسماء مشکل گشایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸روز سه شنبه خود را 💫معطر  می کنیم به 🌸عطر دل نشین صلوات 💫بر محمد و آل محمد(ص) 🌸اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸 🌸در پناه حضرت محمد(ص) و خاندان پاکش روزتون پربرکت🌸 ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا