شهیدی که نماز شبش هرگز ترک نشد
مقاره عابد گفت: شهید آقادادی از 15 سالگی با تاکید پدر مرحومش، نماز شب میخواند و به یاد ندارم نماز شبش ترک شده باشد. تاکید بسیار به نماز جماعت و نماز اول وقت داشت و اگر از سرکار به خانه میآمد و در بین راه اذان میشد، به سرعت به نزدیکترین مسجد میرفت و نماز اول وقتش را میخواند.
وی ادامه داد: حسین آقا زیارت عاشورای بعد از نماز صبحش را هیچ گاه فراموش نمیکرد و به خاطر میآورم که اگر فرصت کمی برای قرائت زیارت عاشورا داشت، در مسیر رفتن به سرکار، زیارت عاشورای امام حسین(ع)، دعای عهد و زیارت امام زمان (عج) را میخواند. همسرم تاکید میکرد که باید هر صبح تجدید میثاقمان با امام زمان (عج) را انجام دهیم.
مهمترین حرف در منزل شهید آقادادی پشتیبانی از ولایت فقیه بود
همسر شهید آقادادی با بیان اینکه حرف نخست در منزل ما پشتیبانی از ولایت فقیه بود، گفت: همسرم گوش به فرمان رهبری بود و حد و اندازه علاقهاش به ولایت فقیه قابل توصیف نیست. حرف نخست در منزل ما این بود که باید پشتیبان ولایت فقیه بود و لحظهای از خط ولایت خارج نشد. حتی بچهها را ولایتی بار آورد.
مقاره عابد با اشاره به اعزام همسرش به سوریه و آرزوی شهادت او، اظهار داشت: دو سالی بود که در نوبت اعزام به سوریه بودند و دائم پیگیر این مطلب بودند. عشق شهادت از ذهنش دور نمیشد و به این واسطه در همه مراسم تشییع شهدا شرکت میکرد تا متوسل به شهدا شود. بعد از پایان دهه اول محرم سال 96، طی تماسی به ایشان گفتند که برای رفتن به سوریه آماده باش. 19 مهر 96 به سوریه اعزام شد.
سجده شکر بجا آوردم؛ همسرم به آرزویش رسیده بود
وی افزود: حسین آقا دوست داشت شهید شود ولی انجام تکلیف برای همسرم خیلی مهمتر بود و دائم به من میگفت: دعا کن تا مفید باشم. میدانستم که حسین آقا شهید میشود زیرا در رفتارش در طول زندگی، فرجامی جز شهادت نمیدیدم.
همسر شهید آقادادی با اشاره به نحوه شهادت این شهید بزرگوار گفت: 26 مهرماه 96 در حمله گروه تکفیری داعش به پاسگاهی در سوریه، پاسدار شهید حسین آقادادی از ناحیه قلب و گردن به شهادت رسیدند و در تاریخ پنج شنبه 8 آذر 96 در گلستان شهدا و در کنار مزار برادر شهیدشان اکبر آقادادی از شهدای دفاع مقدس، تدفین شدند.
وی افزود: تا 3 روز بعد از شهادت همسرم نمیدانستم که حسین آقا شهید شدهاند ولی از همان روزهای شهادتشان، آرامش عجیبی بر من و فرزندانم حاصل شده بود به گونهای که انگار خداوند خبر شهادت همسرم را زودتر به ما هدیه کرد. زمانی که تابوت همسرم را به فرودگاه اصفهان منتقل کردند، به دلیل اینکه خداوند این قربانی را از ما پذیرفته است، در مقابل تابوت همسرم سجده شکر به جا آوردم.
شهید حسین آقادادی
شهید حسین آقادادی در تاریخ ۱۳۵۳/۰۱/۰۲ در اصفهان چشم به جهان گشود.
ایشان در سن ۴۳ سالگی در تاریخ ۱۳۹۶/۰۷/۲۶ و در دیرالزور، سوریه به مقام والای شهادت رسید.
در بامداد جمعه مصادف با دومین روز عید نوروز ۱۳۵۳ ه. ش در بیمارستان شهید بهشتی اصفهان کودکی چشم به جهان گشود که پدر او را حسین نامید. ایشان در یک خانواده مذهبی و طبقه متوسط از نظر اقتصادی رشد نمود از جهت ظاهری پسری زیبا. سفید روی با چشمان درشت سبز رنگ بود بسیار پر نشاط و شلوغ اما در عین حال با دیگران خوب ارتباط برقرار می کرد.
شهید حسین آقادادی تحصیلات ابتدایی خود را از سال ۶۰ در دبستان شهید محمد قضاوی ناحیه ۴ اصفهان آغاز کرد در ۱۶ اردیبهشت سال ۶۱ برادر بزرگوارش اکبر در عملیات بیت المقدس شهید شد در حالی که حسین تنها ۸ سال داشت اما از همان کودکی تصمیم گرفت در مسیر برادر. که همان خط ولایت است قدم بگذارد وی پس از اتمام دورهی ابتدایی وارد مدرسه راهنمایی شهید دکتر چمران شد و چون هنوز جنگ تحمیلی ادامه داشت تصمیم گرفت وارد بسیج شود و به عنوان نیروی بسیجی به جبهه اعزام شود.
به خاطر سن کم پذیرفته نشد لذا با دست بردن در شناسنامه خود سنش را افزایش داد و ثبت نام نمود در دورهی آموزشی هم شرکت کرد ولی به خاطر بی تابی مادر از شهادت و مجروحیت دو فرزند بزرگتر شان با مسئول پایگاه صحبت کردند و در خواست کردند که او را بر گردانند همین طور هم شد.
شهید حسین آقادادی پس از اتمام دورهی راهنمایی در هنرستان فنی کاوه در رشته ساختمان مشغول تحصیل شد پس از کسب دیپلم هنرستان در کنکور سراسری شرکت نمود رشته مهندسی عمران – عمران دانشگاه مهاجر اصفهان قبول شد ضمن تحصیل به طور پاره وقت کار می کرد تا بتواند مخارج تحصیل را بدست آورد. در مسابقات ورزشی و علمی دانشگاه نیز شرکت می کرد و موفق به کسب رتبهی اول کشوری در رشتهی دو میدانی زنجان و رتبهی دوم کشوری مسابقات علمی معارف اسلامی کرمان شد.
پس از اخذ مدرک فوق دیپلم و شرکت در کنکور کارشناسی ناپیوسته دانشگاه آزاد نجف آباد در رشته مهندسی عمران-عمران قبول شد – پس از تحصیل در این رشته سر انجام در۳۰ بهمن ۱۳۷۸ ه. ش مدرک کارشناسی ناپیوسته مهندس عمران –عمران را اخذ نمود.
در همین دوران بود که وارد هیئت رزمندگان شد و به عنوان خادم درب ورودی به خدمت گذاری عزاداران آقا ابا عبد الله الحسین علیه السلام اقدام نمود و این خدمت گذاری را تا آخرین محرم عمر پر برکت خویش ادامه داد.
در ۱۶ مهرماه ۷۸ با دختری از خانواده مذهبی و قشر متوسط عقد کرد. پس از گذراندن ترم آخر با یکدیگر در مورد کار و شرایط آن و موقعیتهای کاری مشورت کردند. در نهایت بین دو کار استخدام در شهرداری و استخدام در سپاه پاسداران نیروی زمینی با در نظر گرفتن آرمانها و اعتقادات و اهداف شان به این نتیجه رسیدند که ایشان وارد سپاه شود. لذا در همان ماه آخر سال ۷۸ کارهای لازم برای استخدام در سپاه را شروع نمود. پس از انجام اقدامات اولیه استخدام در مرداد ماه ۷۹ به عضویت کادر ثابت نظامی در آمد. پس دورهی آموزش عمومی پاسداری را در دانشکده علوم و فنون زرهی شیراز با کیفیت عالی در آذر ماه همان سال به اتمام رساند و در دی ماه هم رسما کار خود را در گروه مهندسی۴۰ صاحب الزمان (ع) آغاز کرد.
درجه ستوان دومی اولین درجه نظامی بود که در طول خدمت خود در سپاه پاسداران نیروی زمینی به آن نائل شد و درجهی سرداری آخرین درجه ایست که پس از شهادت به پاس خدمات فراوان به ایشان اعطا شدگ
در تیر ماه سال ۸۰ رسما زندگی مشترک شان را آغاز نمودند که حاصل آن سه فرزند به نامهای فاطمه زهرا ریحانه و محمد رضا است.
از نظر اخلاقی بسیار خوش سیرت و صادق و با محبت بود درمحل کار با دوستان و همکاران و حتی سربازان بسیار مهربان و خوش برخورد بود نسبت به مافوق خود بسیار با احترام و خاضع و گوش به فرمان بود. درمورد پستها کارها و ماموریتهایی که به شهید حسین آقادادی محول میشد نه تنها اعتراضی نمی کرد بلکه باتمام توان سعی می کرد، آن عمل را به بهترین شکل ممکن انجام دهد به خاطر همین حسن خلق و انجام وظیفه چندین مرتبه به عنوان پاسدار نمونه معرفی شد.
در بین خانواده هم بسان همسری و پدری مهربان و دلسوز بود چه زمانی که در بین خانواده حضور داشت و چه زمانی که در ماموریت بود که این نشان از قدرت والای مدیریتی ایشان بود ماموریتهای زیادی در نقاط مختلف کشور داشت تا این که در آخرین ماموریت خود در کشور سوریه در منطقه دیرالزور پس از ۵ روز خدمت خالصانه به دست داعش طی یک حملهی غافلگیرانه به درجهی رفیع شهادت که همان قرب الی الله است دست یافت.
پایه زندگی اش ایمان و اعتقاد به خداوند است، برای خدا زندگی می کند، درس می خواند و آن هنگام که باید شغلی برای روزی حلال برگزیند باز هم رضای حق را در نظر می گیرد و در نهایت لباس مقدس سپاه را برای خدمت و روزی حلال انتخاب می کند، انتخابی که راه را برای پروازش باز می کند و در این راه از همراهی و همیاری همسر و فرزندانش نیز بهره مند است و دلش را به راهی که انتخاب کرده گرم می کند.
ناگفته های همسر شهید مدافع حرم حسین آقادادی با اصفهان شرق:
شهادت آرزوی همیشگی حسین در زندگی بود/ مقابل تابوت همسرم سجده شکر کردم
همسر شهید مدافع حرم حسین آقادادی گفت: تک تک نفس هایش در زندگی برای خدا خلاصه می شد و برای شهادت زندگی می کرد و همین عامل باعث شد تا نفس آخرش در راه دفاع از حریم اسلام برود و لباس شهادت را برتن کند.
به گزارش اصفهان شرق، مصاحبه از زهرا شجاعی؛ همه چیز از حضور در گلستان شهدای اصفهان شروع شد. دیدار با شهدایی که بدون هیچ بهانه ای رفتند تا روایت «بهشت را به بها دهند..» به درستی معنا شود.
قصد زیارت قطعه شهدای مدافع حرم، قدم هایم را سرعت بخشیده بود و پس از قرائت زیارت شهدا، به سرعت راهم را به سمت چپ گلستان کج کردم. زمزمه لرزان «یا حسین(ع)» مادر شهیدی سرم را برای لحظه ای به قسمت ورودی گلستان شهدا چرخاند و بی اختیار جسمم برای زیارت شهید مدافع حرم ماه محرم به درب ورودی حرکت کرد.
مزار مطهر شهید حسین آقادادی از شهدای مدافع حرم شهر اصفهان در قسمت ورودی گلستان شهدا رُخ نمایی می کرد و زیباتر اینکه به ما می فهماند که اگر برای حسین بن علی(ع) خالص و تمام عیار خادم شدی، در راه دفاع از حریم اسلام به نحو احسن تو را خریداری خواهند کرد.
«شهید حسین آقادادی، خادم الحسین هیئت رزمندگان اصفهان» را باید به درستی شناخت و برای این آشنایی باید عزمم را برای حضور در منزلی آماده می کردم که مرد آن خانه، روایت یک دلدادگی تمام عیار شده و عشق سرشارش به عمه جان زینب، تابلوی عاشقی به سبک مدافعان حرم را به ستون استوار زندگی نصب کرده بود.
قلبم برای حضور در منزل شهید حسین آقادادی زودتر آماده شد و پایم راه بلد حضور، در کنار زنی بود که صبر و ایثارش را از مادرش زهرا(س) به ارث برد تا با زیبایی غیر قابل وصف، مرد زندگی اش را به دست خواهر سالار کربلا بسپارد تا سهمش از زندگی 18 ساله با «حسین»، مرور خاطرات مردانگی و معرفت همسر باشد.
سعادت نصیب من شد تا در جمعه سرد زمستان و در آستانه میلاد حضرت زینب(س) در منزل شهید حسین آقادادی حضور یابم و روایت عاشقانه های ناتمام را به تصویر کشم.
زمانی که وارد منزل شهید شدم، حضور یادگاران شهید و دیدن چهره آرام فاطمه زهرا 15 ساله، ریحانه 11 ساله و محمدرضا 3 ساله و نگاه آرام همسر شهید من را مصمم تر کرد و برایم فرصتی را سبب ساخت تا اجازه همراهی با آنها را داشته باشم.
آنچه در ادامه می خوانید، گفتگوی زهرا شجاعی با لیلا مقاره عابد همسر شهید مدافع حرم حسین آقادادی است…
*خانم مقاره عابد، در ابتدا به منظور آشنایی بیشتر، شرح مختصری بر تقویم شمسی زندگی تان داشته باشید؟
لیلا مقاره عابد همسر شهید مدافع حرم و خادم الحسین(ع)، حسین آقادادی از اصفهان هستم و از زمان آشنایی تا شهادت همسرم، 18 سال به طول انجامید و 6شهادت حسین، مهر تاییدی بر زندگی سراسر عشق و ایمان مشترکمان زد. همسرم متولد 2 فروردین 53 بود و در تاریخ 26 مهرماه 96 آسمانی شد و پنج شنبه 4 آبان 96 در گلستان شهدای اصفهان و در کنار برادر شهیدش به خاک سپرده شد.
*ملاک ازدواج شما چه بود و چطور با شهید آقا دادی آشنا شدید؟
زمانی که حسین آقا تصمیم به ازدواج گرفته بود، در دوره کارشناسی مهندسی عمران دانشگاه نجف آباد تحصیل می کرد و همان زمان ها، خرج تحصیلش را از کار کردن در تعمیرگاه ساعت به دست می آورد تا بتواند روی پای خودش بایستد. از ایمان هم کم نداشت و همین امر باعث شد تا در زمان خواستگاری اصلا از دارایی اش نپرسم.
در کل برای یک خانواده مذهبی ایمان و رزق حلال، اصلی ترین ملاک در انتخاب همسر است و خانواده من به دلیل دیدن این دو رکن در وجود حسین آقا، راضی به ازدواج من و ایشان شدند.
البته باید این مطلب را بگویم که خودم هیچ شناخت و یا آشنایی قبلی با ایشان نداشتم و به این دلیل از امام زمان(عج) خواستم تا واسطه ازدواج من و حسین شود زیرا می دانستم وقتی خدا و امام زمان انتخاب کنند، به همه ویژگی های وجودی شخص واقف هستند.
*ملاک شهید در ازدواج چه بود؟
حسین آقا، به حجاب تاکید بسیار داشتند و به گفته خودشان در همان زمان خواستگاری از طرز چادر گرفتن من، خوششان آمده بود. حتی به حفظ حجاب دو دخترم تاکید بسیار داشتند و خدا را شکر که فرزندانم به این امر واقف بودند.