eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.2هزار عکس
17.5هزار ویدیو
344 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
راست میگفت... از دنیا که بگذری.. به راحتی از جانت هم میگُذری... باشیم... دیدم پاهاش زخمی و خونی شده به سردار بی سر شلمچه ماشاالله رشیدی گفتم کفشهات کو؟؟؟؟ گفت دادم به اون بسیجی که کفشش پاره بود و نمی توانست تو ورزش صبحگاهی همپای دیگران بدود گفتم پس خودت چی؟ پاهات رو ببین خونی و زخمی شده گفت اشکال نداره گفتم یعنی چی؟ گفت اگه از یک کفش نتونم بگذرم چطور از جونم بگذرم کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
•[نعمت‌ِآسمان‌فقط‌باران‌‌نیست گاهے‌خٌدا؛کسی‌را‌نازل‌میکند📿 به‌زلالےباران... مثلِ‌ تُ♥(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 نام و نام خانوادگی شهید: آرمان علی‌وردی تولد: ۱۳۸۰/۴/۱۳، تهران. شهادت: ۱۴۰۱/۸/۶، تهران. گلزار شهید: تهران، بهشت زهرا سلام‌الله علیها، قطعه ۵۰، ردیف ۱۱۷، شماره ۱۵. 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 📚 یاد انگشتری تو شده داغ دل ما گنبد را که دید، لبخندی زد و اشک‌هایش سرازیر شد. بالاخره به یکی از دو آرزویش رسیده بود. اربعین، پای پیاده، کربلا... فقط مانده بود یک آرزوی دیگر، خودش را زیر قبه رساند و... «الهی به حق سیدالشهدا مرگ من را شبیه اربابم قرار بده و من را با سر و روی خونی به پابوس اباعبدالله برسان.» می‌گویند استجابت دعا زیر قبه سیدالشهدا ردخور ندارد. می‌گویند غریب گیر آوردندش. می‌گویند بالغ بر ۴۰ نفر به یک نفر حمله کردند. می‌گویند با هرچه در دست داشتند او را زدند. می‌گویند به انگشترش هم رحم نکردند. می‌گویند عریانش کردند. میگویند لحظات آخر ذکر الهی رضاً برضائک بر لب داشت. آرمان راه رسیدن به آرزویش را بلد بود. ✍🏻الهه قهرمانی ۱۴۰۱/۱۰/۲۵ 👩🏻‍💻طراح: منا بلندیان 💻تدوین: زهرا فرح‌پور 🎙با صدای: فاطمه شعرا 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🌸🍃 آرمان علی‌وردی، سیزدهم تیرماه سال ۱۳۸۰ در شهر تهران به دنیا آمد. از کودکی با تربیت و هدایت خانواده خصوصا پدر که جانباز شیمیایی بود اهل مسجد و هیأت شد و پس از آشنایی با مجموعه‌ی کانون امام علی علیه‌السلام در محله شهران تهران، پیوسته پای ثابت برنامه‌های آن از جمله جلسات قرآنش بود. ۱۴ سال بیشتر نداشت که به همراه دوستانش در جلسات اخلاق و انس با معارف قرآن و عترت اساتیدی چون حضرت استاد حاج آقا جاودان و جناب استاد حاج آقا میرهاشم حسینی شرکت می‌کرد. 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🍃🌸 توفیق زیارت عتبات عالیات و کربلای معلی در نوجوانی قسمت او شد. همزمان در ایام تحصیل در دبیرستان، مسئول فضاسازی هیأت شباب‌المهدی شد. طی دو سال که مراسمات در منزل پدرخانم شهید مدافع حرم، عبدالله باقری برگزار می‌شد آرمان مرتب به امورات هیأت رسیدگی می‌کرد تا چراغ مجلس سیدالشهداء علیه السلام خاموش نشود. 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🌸🍃 پس از دیپلم در رشته مهندسی عمران پذیرفته شد. اما به دلیل دغدغه‌های بی‌شمار فرهنگی و آرمان‌های والای دینی‌اش با مشورت بزرگان از دانشگاه انصراف داد و در سال ۱۳۹۹ وارد حوزه علمیه آیت‌الله مجتهدی(ره) شد تا در لباس مقدس روحانیت و سربازی امام زمان ارواحنا فداه، به اسلام و مکتب ائمه‌اطهار علیهم‌السلام و انقلاب اسلامی خدمت کند. 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🍃🌸 سال آخر خیلی دغدغه داشت. چند ماه قبل شهادتش دائم زنگ می‌زد و پیام می‌داد که بیا صحبت کنیم. بین صحبت‌هایمان مدام می‌گفت: «بعضی حرف‌ها اذیتم می‌کنه. اینکه بعضی‌ها هروقت من یا خانواده‌ام رو می‌بینن، می‌گن: چرا پسرتون رو فرستادید حوزه؟! آینده‌ش خراب شد... فلانی تو فامیل یا دوستای هم سن و سالش پزشکی و مهندسی و... می‌خونن، آرمان چی؟!» با او صحبت کردم و دلداری دادم؛ گفتم: «اکثر طلاب رو بهشون از این حرف‌ها می‌زنن؛ که اساس درستی نداره؛ فقط زخم‌زبانه. اما با وجود همه این سختی‌ها باید پای اسلام و انقلاب ایستاد.» چند روز بعد زنگ زد و گفت: «فکرهامو کردم... هیچ مسیری بهتر از طلبگی امام زمان(عج) نیست؛ هرکس هم هرچی می‌خواد بگه؛ حالا که این توفیق رو بهم دادن، منم کم نمی‌ذارم...» واقعا هم کم نگذاشت... ✍ رفیق طلبه 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🌸🍃 او از همان ابتدای طلبگی به خوبی نشان داد که سطح دغدغه‌ها و آرمان‌هایش، فراتر از درس و حجره‌نشینی است. به وقت درس، شاگردی بااستعداد بود و در مواقع بحران، خادمی مخلص و سربازی مطیع. سیل و زلزله بی‌تابش می‌کرد. فکر و خیال گرفتاری مردم، خواب و خوراک را از او می‌گرفت؛ لباس جهاد به تن می‌کرد و دل به کوه و بیابان می‌زد. او می‌دانست در مواقع ضرورت، جای درس و بحث و تکلیف عوض می‌شود. آرمان درس و جهاد را به خوبی با هم جمع کرده بود. اینکه تشخیص بدهی در حجره بنشینی یا میان گل‌و‌لای سیلاب باشی درسی بود که از مرادش امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) گرفته بود. 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🍃🌸 او این مطلب را سرلوحه زندگی خود می‌دانست که کار باید برای خدا باشد. بزرگ و کوچکی‌اش اصلا مهم نیست. برای همین بود که وقتی شب قدر، مهدکودک هیأت، احتیاج به نیرو داشت بی‌درنگ پذیرفت که احیاء آن شب را تا سحر در کنار هیاهوی کودکان سپری کند. اصلا هرجا که کاری به دور از خودنمایی بود آرمان را آنجا می‌شد پیدا کرد. 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
آرمان از غیبت‌کردن و دروغ‌گفتن بسیار متنفر بود. اگر جایی، غیبت می‌کردند اول از عواقب آن مفصل توضیح می‌داد... و اشاره می‌کرد که غیبت چقدر گناه بزرگی نزد خدا محسوب شده و به چه اندازه غیرقابل بخشش است! او می‌گفت: «هر چیزی که برای خودت نمی‌پسندی برای دیگران هم نپسند.‌..» اگر ادامه می‌دادند، آرمان آن جمع را ترک می‌کرد. 🎤 به روایت مـادر شهیــد 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🍃🌸 مادر شهید آرمان عزیز در گفتگو با سی‌روز سی‌شهید🎤 من و آرمان اختلاف سنی زیادی باهم نداشتیم. قبل از اینکه پسرم باشد، برایم هم پدر بود هم برادر و هم نمونه یک دوست و رفیق صمیمی. همیشه آرزو داشتم صاحب فرزندی سالم و صالح باشم. هرچه بزرگتر می‌شد مرا به آرزوهایم نزدیکتر می‌کرد. آرمان واقعاً یک فرشته بود. هر آنچه را که یک انسان صالح باید در خود می‌داشت خداوند در وجود او به ودیعه گذاشته بود. از ادب و خوبیها چیزی کم نداشت. همیشه به او می‌گفتم: «آرمان جان! من به تو افتخار می‌کنم پسرم!» او هم در جوابم می‌گفت: «این که چیزی نیست مادر جان. کاری می‌کنم که بیشتر از اینها به من افتخار کنی!» 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid