eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چون تو وَاجعلنایی هستی... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰 حاج حسین یکتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قابل توجه همه مسؤلین جمهوری اسلامی. قابل توجه همه اقشار مختلف مردم.‌ اگر همه ما این رویه را داشتیم ، چی میشد؟؟  ┄┅┅┅┅❀💟❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
شهيد علوان ربيعي در سال 1349 در دهستان اروند كنار « نهر معاتيج » از توابع شهرستان آبادان ديده به جهان  گشود . در سن 7 سالگي پاي به مدرسه نهاد و دوران ابتدايي را با موفقيت پشت سر گذاشت . با شروع  جنگ تحميلي به همراه خانواده اش به شهرستان كنگان مهاجرت نمود و دوران راهنمايي را نيز با موفقيت تمام كرد . وي يكي از شاگردان ممتاز كلاس و مدرسه به حساب مي آمد . علوان كه پسر بزرگ خانواده بود همگام با پدر و مادر تمام سختي هاي زندگي را بر شانه هاي كوچك خود تحمل مي كرد تجريه اي كه از اين مشكلات كسب نموده بود اعث شد تا روي پاهاي خود بايستاد و به همين خاطر تا بستان ها به كار بنايي مي پرداخت تا خرج تحصيل و زندگي خود را تامين كند . وي از نظر اخلاقي  انساني  صبور بود . هيچ وقت شكايت نمي كرد و همراز و سنگ صبور پدر مادر و خواهر و برادر هاي خود بود . سعي مي كرد هميشه شاد باشد و اين شادي را با ديگران تقسيم نمايد و به همين خاطر در بين همسايه ها از محبوبيت خاصي برخوردار بود . تمام اهل محل او را دوست مي داشتند . انساني فوق العاده مذهبي بود و به نماز اول وقت اعتقادي راسخ داشت . از غيبت و دروغ بيزار بود و اگر در مجلسي صحبت به دروغ و غيبت مي كشيد فورا آن مجلس را ترك مي كرد. در تمام جنبه هاي زندگي خود را ساخته و پرداخته نموده بود . به كار هاي هنري و در كنارش به ورزش علاقه اي وافر داشت . در اوقات فراغت به كارهايي چون سرود ، تئاتر ، فوتبال ، و وزنه برداري مي پرداخت.از صدايي بسيار گرم و دلنشين برخوردار بود كه در دل هر شنونده اي اثر مي گذاشت و از اين صداي خدادادي بيشتر براي تلاوت كلام وحي استفاده مي نمود.شهيد ربيعي در اثر علاقه شديد به امام خميني ( ره ) جهت دفاع از آرمانهاي مقدس جمهوري اسلامي عازم جبهه هاي جنگ گرديد . وي يكي از جوانان پر شور و فعال بسيج بود كه همواره سعي مي كرد هم در درس و هم در جبهه هاي نبرد فردي فعال باشد . سرانجام شهيد ربيعي در  تاريخ 6 /11 /65 در جبهه جنوب , در عمليات كربلاي 5 كه با هدف تصرف شلمچه و پيش روي به سوي بصره در منطقه  شلمچه _  بر اثر اصابت مستيقم تير  به درجه رفيع شهادت نايل گرديد . روحش شاد ويادش گرامي باد.. . . ه_ص_شهرستان_کنگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نام:علوان نام خانوادگی:ربيعي نام پدر:كاظم تاربخ تولد:1349 محل تولد:خوزستان - آبادان تاریخ شهادت:6/ 11/ 65 محل شهادت:شلمچه مسئولیت نوع عضویت:بسيج شغل:دانش آموز تحصیلات:پنجم ابتدایی مدفن:كنگان
شهيد علوان ربيعي در سال 1349 در دهستان اروند كنار « نهر معاتيج » از توابع شهرستان آبادان ديده به جهان  گشود . در سن 7 سالگي پاي به مدرسه نهاد و دوران ابتدايي را با موفقيت پشت سر گذاشت . با شروع  جنگ تحميلي به همراه خانواده اش به شهرستان كنگان مهاجرت نمود و دوران راهنمايي را نيز با موفقيت تمام كرد . وي يكي از شاگردان ممتاز كلاس و مدرسه به حساب مي آمد . علوان كه پسر بزرگ خانواده بود همگام با پدر و مادر تمام سختي هاي زندگي را بر شانه هاي كوچك خود تحمل مي كرد تجريه اي كه از اين مشكلات كسب نموده بود اعث شد تا روي پاهاي خود بايستاد و به همين خاطر تا بستان ها به كار بنايي مي پرداخت تا خرج تحصيل و زندگي خود را تامين كند . وي از نظر اخلاقي  انساني  صبور بود . هيچ وقت شكايت نمي كرد و همراز و سنگ صبور پدر مادر و خواهر و برادر هاي خود بود . سعي مي كرد هميشه شاد باشد و اين شادي را با ديگران تقسيم نمايد و به همين خاطر در بين همسايه ها از محبوبيت خاصي برخوردار بود . تمام اهل محل او را دوست مي داشتند . انساني فوق العاده مذهبي بود و به نماز اول وقت اعتقادي راسخ داشت . از غيبت و دروغ بيزار بود و اگر در مجلسي صحبت به دروغ و غيبت مي كشيد فورا آن مجلس را ترك مي كرد. در تمام جنبه هاي زندگي خود را ساخته و پرداخته نموده بود . به كار هاي هنري و در كنارش به ورزش علاقه اي وافر داشت . در اوقات فراغت به كارهايي چون سرود ، تئاتر ، فوتبال ، و وزنه برداري مي پرداخت . از صدايي بسيار گرم و دلنشين برخوردار بود كه در دل هر شنونده اي اثر مي گذاشت و از اين صداي خدادادي بيشتر براي تلاوت كلام وحي استفاده مي نمود .  شهيد  ربيعي در اثر علاقه شديد به امام          خميني ( ره ) جهت دفاع از آرمانهاي مقدس جمهوري اسلامي عازم جبهه هاي جنگ گرديد . وي يكي از جوانان پر شور و فعال بسيج بود كه همواره سعي مي كرد هم در درس و هم در جبهه هاي نبرد فردي فعال باشد . سرانجام شهيد ربيعي در  تاريخ 6 /11 /65 در جبهه جنوب , در عمليات كربلاي 5 كه با هدف تصرف شلمچه و پيش روي به سوي بصره در منطقه  شلمچه _  بر اثر اصابت مستيقم تير  به درجه رفيع شهادت نايل گرديد . روحش شاد ويادش گرامي باد
شهيد به روايت معلم شهيد از دانش آموزان معتقد و ولايتي بود كه با شهادتش اشتياق رفتن به جبهه را در ساير همكلاسي هايش ايجاد كرد . او با تمام معلمان و دانش آموزان خوش اخلاق خوش برخورد بود . در درس بسيار پر تلاش و عضو انجمن اسلامي دبيرستان بود . در كار روزنامه ديواري  هم خوش خط و هم خوش ذوق بود . بسيار معصوم وآماده فداكاري بود . همه او را دوست داشتند . خبر شهادت اش را به وسيله سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كنگان مطلع شدم . واقعاً همه را متاثر كرد ./عظيم عظيم پناه   شهيد به روايت پدر شهيد دومين فرزند من مي باشد . هنگام اعزام به جبهه 16 ساله بودند و داراي روحيه اي شاد و حالتي معنوي بود كه  وصفش براي من مشكل است . در كل  زندگي حسين( ع) گونه اي داشت . از ويژگيهاي بارز اخلاقي وي اين بود كه هنگام غذا خوردن اول صبر مي كرد تا من و مادرش شروع كنيم به خوردن غذا بعد خودش غذا مي خورد . و هنگام شركت در نماز هاي جمعه موقع برگشتن به خانه متن خطبه هاي نماز جمعه را براي ما باز گو مي كرد . چند شهيد آورده بودند هنگام تشييع جنازه شهدا به ما اطلاع دادند كه علوان هم جزء شهداء است ، حالي كه در آن موقع داشتم قابل ذكر نسيت  اما از اينكه پسرم به آرزويش رسيده بود خوشحال بودم . نبايد فراموش كرد كه احترام و اكرام خانواده شهدا يادآور والا مقام بودن اهداف شهداء است . و بايد به اين اهداف و ارزش ها احترام گذاشت و آنها را حفظ نمود . كاظم ربيعي در تمام فرزندانم نمونه بود . رفتار خاصي داشت كه تا به حال از هيچ كدام از فرزندانم نديده بودم . هميشه وقتي او را صدا مي زدم در هر كجا و هر حال كه بود جوابم را با كلمه ( جان  ) مي داد و هيچ گاه نشد كه با كلمه بله  جواب مرا بدهد . هر وقت از بازي فوتبال بر مي گشت  اگر مي ديد كه من گرفتار هستم , لباس هايش را پنهان مي كرد و بعد  خوش آنها  را مي شست . هر وقت كسي از جبهه بر مي گشت پيش او مي رفت و درباره جبهه از او مي پرسيد . بسيار مشتاق بود به جبهه  برود ، اما من اصرار داشتم كه نرود . به او مي گفتم : هنوز كوچك هستي و براي تو  زود است . درسش را تا سال سوم دبيرستان خواند . موقع امتحانات بود كه مي خواست به جبهه برود .  به او مي گفتيم : امتحاناتت را بده بعد به جبهه برو ، ولي قبول نمي كرد . مي گفت :    مي روم بعداً بر مي گردم و امتحانا تم را مي دهم . . نماز و روزه اش را از كلاس اول راهنمايي بصورت كامل و منظم شروع نمود . روزي يك جز قرآن با من مي خواند تا من قرآن را كامل ياد بگيرم .  به همسايه ها بسيار احترام مي گذاشت . سر انجام در عمليات كربلاي پنج به شهادت رسيد .
خاطره هايي از دوستان و خويشاوندان شهيد: بنده در منطقه عملياتي كربلاي پنج  فرمانده گردان فجر بودم و شهيد علوان ربيعي  آر پي جي زن  گردان بود . در منطقه عملياتي كربلاي پنج يك كانال خيلي بزرگي بين ما و جاده فاو وجدداشت كه عراقي ها براي كمين زدن به نيرو هاي ما در كانال رفت و آمد مي كردند  . من دو سر كانال را  آر پي جي زن گذاشته بودم . يك سر كانال  شهيد علوان ربيعي و شهيد مهدي ربيعي  با آر پي جي   و طرف ديگرش را شهيد معدنچي گذاشته بودم تا عراقي ها را به آتش ببندند .صبح كه شدمن  جهت سركشي نيرو هاي خودي رفتم، ديدم كه شهيد علوان  ربيعي حدود 50 موشك آر پي جي شليك كرده است . به طوري كه قدرت  شنوايي خود را از دست داده بود . هنگامي كه من صدايش مي زدم نه خود ش  مي شنيد نه كمك آر پي جي زن . طوري كه وقتي من دست روي كتفش گذاشتم  شهيد علوان فكر كرد كه نيرو هاي عراقي هستند و قصد اسير كردنش را دارند  وقتي كه فهميد من هستم خنديد . شهيد علوان ربيعي در گروهان خود بعنوان" علوان خندان" معروف بود همرزم شهيد (  حيدر سلماني )
اطلاعات مزار محل مزاركنگان وضعیت پیکر