خاطره ای از شهید ناصریان
قبل از به دنیا آمدن شهید آقا امام زمان (عج) به خواب مادر شهید آمده و پیغام میدهد که آقای
شما بدهکار است بدهی او را بدهید ولی مادر شهید اصرار میکند که ما بدهکاری نداریم و شش
ماه بعد از تولد در هنگام روز بیرون از ده (عبدیا)دو روحانی جلوی مادر شهید را میگیرند و
از او می خواهند که برای فرزند بعدیش دعایی بنویسند ولی مادر شهید امتناع میکند آنگاه دو
سید غریب اصرار میکنند برو نامدار امام رضا (محمد رضا) را سه شب رو به مشهد بخوابان
و بگو ای امام رضا این امانت پیشه توو سه شب رو به قبله بخوابان بگو ای امام زمان
نگهدارش باش و پس از آن دو سید میروند و پس از چند دقیقه مادر شهید متوجه نمیشود که
ان دو سید غریب چه کسانی بودند که نام فرزند او را میدانستند و بعد به جستجو میپردازد ولی آنها را نمی یابد
البته این موضوع تا عروج شهادت این معلم شهید پنهان میماند.
قسمتی از وصیت نامه شهید سید محمد رضا ناصریان :
نماز شب مستحب موکد است
دعای جمعی را بر دعای غیر جمعی مقدم بدارد
فقط به خدا توکل کنید
جبهه فقط منحصر به جنگ نیست همه جا جبهه است اگر همراه با اطاعت از ولایت باش
به جان مادرم...: مجموعه یادداشتها و دستنوشتههای شهید سیدمحمدرضا ناصریان
مؤلف:
علی اکبریمزدآبادی
ناشر: یا زهرا (س)
زبان: فارسی
ردهبندی دیویی: 955.0843092
سال چاپ: 1392
نوبت چاپ: 1
تیراژ: 3000 نسخه
تعداد صفحات: 172
قطع و نوع جلد: رقعی (شومیز)
شابک: 9786006274584
کد کتاب در گیسوم: 1965167
توضیح کتاب:
کتاب حاضر با موضوع جنگ ایران و عراق، دربردارندة مجموعه دستنوشتههای بهجامانده از شهید «سید محمدرضا ناصریان» (1336-1362 ه . ش) است که در قالب سه بخش یادداشتها، نامهها و وصیتنامهها به نگارش درآمده است. کتاب همراه با تصاویر و اسنادی از شهید، باهدف ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و زنده نگهداشتن یاد و خاطرة شهیدان و حماسهآفرینیهای ایشان در دوران دفاع مقدّس تدوین شده است.
معرفی کتاب؛
«به جان مادرم...»
کد خبر: ۳۵۲۵۹۰
تاریخ انتشار: ۱۴ تير ۱۳۹۸ - ۰۲:۱۶ - 05July 2019
به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، «به جان مادرم...» عنوان کتابی از «علیاکبری مزدآبادی» است این کتاب دومین جلد از مجموعه «یادداشتهای خاکی» است و شامل مجموعه دست نوشتهها و یادداشتهای «شهیدسیدمحمدرضا ناصریان» است که در چهار فصل تنظیم شده است. «یادداشتها»، «نامههای شهید»، «وصیتنامهها» و «عکسها و اسناد» بخشهای این کتاب را تشکیل میدهد.
قسمتی از متن کتاب:
«در مسیر بین پادگان دو کوهه تا گردان تخریب، خاطرات شهیدانی که در این مسیر شهید شده بودند، در ذهنام بود. خیلی از این جاها قبلا دست عراقیها بود و ما با دادن شهیدانمان اینجاها را گرفتیم و با رفتن آنها، مسئولیت ما زندهها سنگینتر شد.
اول که وارد شدیم، چادر زدیم (وسایل را دادند تا بچهها زدند). مسجد جالبی دارد و تقریبا هر شب، بچهها دعای توسل (یک شب در میان) میخوانند و این کارها و دعاها واقعا ارزش دارد. ما به دعا نیاز داریم. این دعاها هستند که باید پیروزی ببخشند؛ به اذن خدا.
شب اول، برادر جعفر، فرمانده قسمت تخریب سپاه، برایمان صحبت کرد. تقاضا کرد کسی از مرخصی حرفی نزند، امروز جبههها به نیرو نیاز دارد و همه بمانند.
صبح سهشنبه ۶۱٫۱۱٫۲۶ به ما پلاک دادند. شماره پلاک من ۰۰۰۰۸۲۴ ـ ۱۰ بود. عصر یک مقدار دو و .... بردند (توسط برادر گودرزی، مسؤول موقت گردان که قبلا او را نمیشناختماش).
امروز چهارشنبه اولین روزی بود که به ما آموزش دادند. کلاسی در مسجد برای ما گذاشتند و میخواهند تعلیم تئوری و علمی بدهند. انشاالله که در آموزشی و در عمل موفق خواهم بود، به حق مولا امام زمان(ع)؛ انشاالله.
امروز برادر جعفر مجددا برایمان صحبت کرد. گفت به دعاها بچسبید. بپرهیزید از غرور، که غرور باعث شده که حالا مثل عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس موفق نباشیم. مردم توقع دارند، لبنانیها و فلسطینیها چشمشان به ماست. کاری نکنیم که امام ما هم مثل امام علی (ع) دست به دعا بردارد، که خدایا! مرا از شر این قوم که مرا تنها گذاشتند و جاهلاند، برهان. دروه شما از سه ماه به چهار ماه تبدیل شده است. امام فرموده است که اگر فرماندهان، حضور شخصی را در جبهه لازم بدانند، باید بماند و حضورش در آنجا بر هر کاری اولویت دارد. برادر محسن ـ محسن رضایی ـ گفته است:
ما کاروانیم که مقصد داریم و مقصد ما کربلاست، بیاید هر که با ماست و بماند هر که با ما نیست.»
«به جان مادرم...» در ۱۷۲ صفحه مصور به کوشش «علی اکبری مزدآبادی» به نگارش درآمده و توسط اناشارات یازهرا (س) در سه هزار نسخه منتشر شده است.
قسمتی از وصیت نامه شهید سید محمد رضا ناصریان :
نماز شب مستحب موکد است
دعای جمعی را بر دعای غیر جمعی مقدم بدارد
فقط به خدا توکل کنید
جبهه فقط منحصر به جنگ نیست همه جا جبهه است اگر همراه با اطاعت از ولایت باش
شهید سید محمد رضا ناصریان و حضرت زهرا سلام الله علیها
متن زیر بخشی از صحبت های عاشقانه و عارفانه شهید ناصریان است که در باره ی خانم فاطمه ی زهرا سلام الله علیها عنوان شده است
« از مادرم فاطمه ی زهرا سلام الله علیها ، از بهترین مادر دنیا صحبت کردن ، برایم مشکل است . زهرا زهرا زهرا یا زهرا . زهرا مادر پهلو شکسته ی ماست . مادری که برای خدا زیست و همه ی زندگی اش جلوه ای خدایی است . مادری که از هر چه تجمل و زینت آلات به دور بوده .
مادری که علیرغم همه داشتن ها ، خود را از رفاه مادی محروم می کرد . مادری که هر چه داشت ، ایثار می کرد . صائم بود و خستگی نا پذیر ، مادری که الگوست برای همه مادران و زنان عالم و تنها زنی بود که هم کفو با امام علی علیه السلام بود و علی علیه السلام نیز تنها مردی بود که هم کفو با زهرا سلام الله علیها بود .
قبل از اینکه به اینجا ( جبهه ) بیایم ، کم می شناختمش و با هم میانه ای نداشتیم . در یکی از دعاهای توسل ، که شبی از ده شب اول آمدنم ، برپا شده بود ، یک مرتبه حس کردم انگار میان من و زهرا سلام الله علیها حجابی نیست . من او را نمی دیدم ، اما انگار او حرفهایم را می شنید و من هم پشت سر هم با او حرف می زدم و درد دل می کردم و این برنامه شب های بعد هم در دعاهای توسل و در خلوت بیابان ها ادامه داشت .
هر موقع مسئله ای دارم یا مشکلی که حل نمی شود ، به سراغش می روم . اگر خالص شویم و تزکیه پیدا کنیم« انشاء الله » ، توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها سریع الاجابه است . البته هر خواسته ای هم که اشتباه بود یا زود بوده ، جواب نداده و به نحوی هم فهمانده که چرا جواب نداده است .
حال اینکه می گویم مادرم زهرا سلام الله علیها ، به این دلیل است که سید هستم و زهرا سلام الله علیها را مثل مادرم می دانم و انگار محرم هستیم . من او را مثل مادر واقعی صدا می کردم و او اشکالی نمی گرفت و می دانم که اگر اشکالی بود ، حتماً به نحوی توضیح می داد .
زهرا سلام الله علیها مادر همه سادات است ، سید ها حواسشان جمع باشد ، گناهشان دو برابر و ثوابشان نیز دو برابر به حساب می آید ، آبروی مادر شان را حفظ کنند . البته زهرای مرضیه سلام الله علیها مادر همه است و اختصاصی نیست »
شهید ناصریان و الهام شهادت
« الهام ، از علم به غیب جداست ، اشتباه نشود . الهام باید از طریق توسل به ائمه و با خلوص کامل باشد . اگر تقوا نداشته باشیم ، الهامات اکثرا کاذب است . الهام یعنی بدون آنکه کسی را ببینی ، مسئله ای در دلت راه بیابد یا راهی یا نکته ای را برایت مشخص و روشن کند که فقط در محدوده همان مسئله است .
شهادت هدف نیست، هدفت خدمت به اسلام، هدف پیروزی نهایی، هدف نجات کربلا و قدس است ان شاء الله و اگر در این مسیر به فیض نائل آییم به حق محمد و آلش، به حق مادرم زهرا سلام الله علیها ، راضی هستیم به رضای خدا.
یک بار در زیارت عاشورا، حس کرم از سوی آقا امام حسین (ع ) الهام شد که « بیا »،
یک بار دیگر در دعای توسل الهام شد و شب جمعه ۶۱/۱۲/۲۷ نیز در دعای کمیل با شدت بیشتر.
صبح همان روز در دعای ندبه، از مادرم زهرا سلام الله علیها خواستم مرا نزد خود ببرد، ایشان الهام فرمودند:
« می بریمت ان شاء الله » همه الهامات به این صورت، در دعاهای جمعی و در نماز خانه بود »
شهید سید محمد رضا ناصریان در ۲۴ فروردین سال ۱۳۶۲ شربت شهادت را نوش جان کرد و به مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها پیوست .
وصیت نامه شهید سید محمد رضا ناصریان
وصيتنامه شهید سید محمدرضا ناصریان مدیر سابق دبستان شهید ناصریان :
بسم الله الرحمن الرحيم
يا ايتها النفس المطمئنه* ارجعي الي ربک راضية مرضيه *فادخلي في عبادي* وادخلي جنتي
((آيات آخر سوره فجر))
السلام عليک يا ابا عبدالله.
السلام عليک يا بن رسول الله.
السلام عليک يا بن اميرالمومنين و ابن سيد الوصيين.
السلام عليک يا بن فاطمه سيده النساء العالمين.
السلام عليک يا ثارالله و ابن ثاره و الوتر الموتور.
(( اوايل زيارت عاشورا ))
و اما بعد :
بهراهي آمده ايم که رنجها و خطرهايش را بهجان خريداريم و آن رالطف و توفيق الهي براي خودمان ميدانيم ((انشاءالله)).
بهراهي آمده ايم که از کربلاي حسيني و از قدس ميگذرد ((انشاءالله))
در بيابان گر بهشوق کعبه خواهي زد قدم*
سرزنشها گر کند خار مغيلان غم مخور
از همه کس و از همه چيز بريده ايم تا بدون وابستگي، تنها بهعشق او و تنها براي رضاي او بهمشهد مقدس آمده باشيم((انشاءالله)).
بهراهي آمده ايم تا معصيتها و گناهانمان را در چشمه سار زلال پايان راه بشوييم و براي هميشه پاک و مطهر شويم ((انشاءالله)).
بهراهي آمده ايم که خدمت بهاسلام و دفاع براي اسلام هدف ماست و لقاءالله منتهي آرزوي ماست ((ان شاء الله)).
بهراهي آمده ايم که هل من ناصر حسين و حسين زمانه بهگوش ميرسد و روح انبياء و اوليا و روح همه
ائمه معصومين(ع) و مخصوصاً رسول الله و فاطمه و حسن و حسين و روح
شهيدان که سلام بر همگيشان باد چشم بهراه و نظاره گر پاسخ لبيک ما ميباشند و ما همگي مي گوييم:
* کربلا ما ميآييم ((انشاءالله)) *
بهراهي آمده ايم که فرماندهمان آقا امام زمان (ع) و قافله سالارمان پيرجماران است و ميرويم تا با ياري خدا سرنوشت تاريخ را بهنفع اسلام و مستضعفان عالم تغيير دهيم ((انشاءالله))
بهراهي آمده ايم که مرادمان را در اين ميدانيم که با پيكري خونين و چهره اي گلگون در محضر دوست
(( خدا)) حاضر شويم ((انشاءالله)) تا شايد نزد خدا و رسولش رو سفيد باشيم
((انشاءالله)) و کوتاه سخن آنکه:
بهراهي آمده ايم که راه سومي ندارد.
((زيارت يا شهادت)) ((انشاءالله))
باري از پدر و مادر و از فاميلها و همچنين از همکاران و همسرم حلاليت ميطلبم که اگرچه رو سياهم و گنهکار اما نوميد نيستم. کسي که خدايي کريم و مادري مثل فاطمه زهرا سلام الله عليها دارد چرا نوميد شود؟ و اميدوارم ائمه معصومين عليهم السلام مخصوصاً مادرم زهرا سلام الله عليها براي اين سرباز خيلي کوچک آقا امام زمان (ع) از خداوند توفيق شهادت و لقاءالله بخواهند ((انشاءالله)) و بهنزد خودشان ببرند ((انشاءالله)) که مرگ در بستر و مرگ جز شهادت را نمي خواهم (( استغفرالله)). خدا کند که اين بزرگواران ما را کربلايي کنند ((انشاءالله)).
همگي را بهتقوا، تقوا، تقوا، دعا و توسل بهائمه اطهار، اطاعت کامل از ولي فقيه (( امام امت)) و شرکت در نماز جمعه ها و فرايض عمومي سفارش ميكنم و وصيتنامه ام را با توصيه اي از روح خدا بهآخر ميرسانم. خداحافظ... ((انشاءالله)).
(( من از همه ملت ايران تقاضا دارم که همانطور در اول در ميدان مبارزه با کفر همه جا حاضر بوده ايد، باز هم ادامه دهيد که ادامه اين نهضت براي اسلام است و اسلام عزيز اين حق را بر همه ما دارد که در راه او هر جانفشاني که ميتوانيم و هر اقدامي که ميتوانيم بکنيم))
از پيام امام خميني
در ضمن پدرها و مادرها مانع فرزندانشان بهجبهه نشوند ، مبادا که فردا نزد خدا و رسول الله شرمنده شويد. بهاميد پيروزي رزمندگان اسلام ((انشاءالله)).
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي ، خميني را نگهدار.
سرباز کوچک خميني و سرباز خيليکوچک آقا امامزمان (ع)
سيد محمدرضا ناصريان - 26/12/61