خاطرات مدرسه با شهيد:
شهيد در مدرسه ادب تحصيل را شروع كرد با معلمان پيشكسوت و قديمي مثل مرحوم ميرزا همايون خواجگاني، مرحوم سيد عبدالهادي بهزادي – مرحوم نامدار منصوري – مرحوم بحرالعين- مرحوم ميرزا علي ميرمحمد حسيني – آقاي ناصر عليخواه و مرحوم ميرزا محمد حسن حامدي كه خداوند روحشان را غريق رحمت كند. در دوره اول دبيرستان با ملاقات با روحانيون اعزامي از قم و اشتراك نشريات مذهبي، انديشه و تفكرات خود را بالا برد و به درك خويش ميافزود- در سطح دبيرستان سيكل اول به مديريت آقاي مهيمنيان كه در تربيت دانشآموزان تلاش فراواني انجام دادند. و مخصوصاً در زنگ انشا محتواي نوشتههاي ايشان با توجه به مشكلات زندگي و نوع فعاليت او كار و كشاورزي بود. در دوره دبيرستان (سه سال اول) ميتوان از دبيران شهيد، آقايان روانبد،رضواني، منصوري و مرحوم محمد شيركاني نام برد و شهيد از آنها به نيكي نام ميبرد. در مسجد ولي عصر كه به امامت شيخ حسين ابراهيمي برگزار ميشد كسب فيض ميكرد. و به خصوص روضه خوان مسجد ولي عصر در آن سالها آقاي سيد محمد مهدي جعفري كه سخنرانيهاي مسجد خود بر عليه بهايئت مطالبي ميگفت شهيد طريقه مبارزه با گروه فوق پيدا كرد. با اينكه بسيار با استعداد بود ولي سرنوشت و امرار معاش خانواده و نياز به رسيدگي و كمك باعث شد تحصيل را نيمه كاره رها كند و به ارتش بپيوندند و زندگي كاري را در آنجا ادامه دهد. موقعي كه در تهران آموزش ميديد ماهي سيصد تومان به خورموج ارسال ميكرد. تا خانواده گرفتارش پدر و مادر و خانواده را در چنين وضعيتي كمك و مساعدت نمايد. حتي شهيد قبل از انقلاب بحدي نسبت به مسائل شرعي حساسيت داشت كه براي خودش سال تعيين كرد و خمس پرداخت ميكرد. در حقيقت حسين بنيانگذار حركتهاي مردمي در خورموج و مسجد ولي عصر بود.
همسفر با خاطرات شهيد كللي
روز حمله هوايي( نقل خاطره احمد كللي همرزم شهيد)
آنروز آخر شهريور 1359 بود و من در پايگاه منزل پسر عمويم رضا كللي بودم. كه ناگهان صداي چند انفجار عضيم بلند شد. ما همگي بيرون دويديم و شهيد حسين كللي را كه يك اسلحه ژس دستش بود ديدم كه فرياد ميزد كه نااهلها و نامردها پايگاه و باند فرودگاه را زدند. هر چه شليك كردم نتوانستم يكي از هواپيماهايشان را ساقط كنم. زياد پائين گرفته بود در حاليكه ميدويد و با خشم فرياد ميزد ميگفت به خدا به حسابشان ميرسم. نكته مهم در آن لحظه حساس آرامشي بود كه شهيد سعي مي كرد به مردم بدهد.
بناي مسجد: (نقل از احمدكللي)
از خاطرات شيرين مورد به شهيد ساختن بناي مسجد ولي عصر بود به حدي شهيد عشق و علاقه داشت كه ميخواست به سرعت مسجد تمام شود. روزهاي تعطيل همه بچهها را جمع ميكرد و كارهاي مانده و ناتمام را تمام ميكرديم. در ساختن محراب مسجد چقدر اصرار داشت اين قدر شب و روز كار كرد و همه را فعال كرد تا مسجد تمام شد. شهيد هم خودش در مسجد پايگاه مقاومت به وجود آورد – بچهها را براي نگهباني شهر ميفرستاد و هم موقع جنگ تعداد زيادي از بسيجيها را خودش به جبهه اعزام كرد.
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
خاطرات مدرسه با شهيد: شهيد در مدرسه ادب تحصيل را شروع كرد با معلمان پيشكسوت و قديمي مثل مرحوم ميرز
خاطرات شهيد كللي از زبان آزاده و همرزم شهيد، حاج جعفر مظفرنژاد:
شهيد كللي از كودكي تا موقع شهادت در كنار من بود و صميميترين دوست من بود زيرا علاوه بر دوستي قديم ما با هم نسبت داشتيم چقدر در ساختن مسجد ولي عصر، خون دل خورد و بچههاي محل را به كار وا داشت، علاقه عجيبي به روحانيت داشت. در جو اختناق رژيم، شهيد كللي با اينكه جزء پرسنل هوائي بود ولي به قضاوت تمام دوستانش فعاليت سياسي بر عليه رژيم داشت و حتي تصميم بر فرار و بر كناري از نيروي هوائي را داشت كه با همكاري با بزرگترها و روحانيون محل تصميم گرفت بماند و ديگران را ارشاد و راهنمائي كند. شهيد بنيانگذار پايگاه مقاومت مسجد محل و حتي نيروي هوائي و كميته بود. در عمليات فتح المبين به درجه شهادت رسيد. خودم كه از روز اول با شهيد در تمام مسائل عقيدتي هم عهد و پيمان بودم او را در قبر گذاشتم – از خاطرات جالب اينكه با وجود لباس خوني و چهره سوخته شهيد، نورانيت خاصي در چهره او مشاهده ميشد و تبسم شيريني بر لبش بود. بعد از تدفين شهيد به او عهد بستم كه حسين جان به خونت قسم ميروم و انتقامت را از بعثيون كافر ميگيرم. بعد از اينكه هفته شهيد كللي به اتمام رسيد به جبههها رفتم و مطابق قولي كه به شهيد وهمرزمم داده بودم تا پاي جان مبارزه كردم و تعدادي از بعثيون كافر را به هلاكت رساندم، گرچه با آرزوي شهادت و رسيدن به حسين رفته بودم و بهر صورت وظيفه خود را انجام دادم و اسير شدم.
وصيتنامه شهيد:
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ وَلا تَفَرَّقُوا
وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
بلي اين گفتههاي قرآن است كه گمان مبر آنان كه در راه خدا كشته ميشوند مردهاند خير آنان زندهاند ونزد پروردگارشان متنعمند وروزي ميخورند. اين بنده گنهكار هم اكنون بخواست خداوند در هم كوبنده ظالمان و ستمگران به جبهههاي حق عليه باطل ميروم تا شايد نظر لطف حق باشد مقداري از دين خود به اسلام اداء كرده و قبول درگاهش گردد، و به مهماني بسيار عظيم وبا شكوه پروردگار با لطف وكرمش راه يابم اگر لياقت آنرا داشتم. و درخواستم از مؤمنين و صالحين عابد اين است كه به فكر دين خدا باشد تا هم در اين دنيا و وهم در آخرت رستگار شوند و از صراط مستقيم منحرف نگشته و به گروههاي چپ و راست روي خوش نشان ندهيد و بدانيد كه «اَلدُّنْيا مَزْرَعَةُ اْلاخِرَةُ» است اين دنيا وسيلهاي براي رسيدن به آخرت و دل از تجملات دنيا ؟؟؟برگشتي و به فكر آخرت باشيد و به فرمان خدا گردن نهيد باشد كه رستگار شويد.
«خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار»
حسين كللي
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
ثواب فعالیت امروز کانال هدیه به روح مطهر
#شهید_حسین_کللی_خورموجی
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
ان شاءالله شفاعتشون شامل حال تک تکمون
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
شادی روح شهدا صلوات.
🕊🍀🥀🕊☘🥀🕊☘🥀