کتاب نخل میثم
پسرم مداح اهل بیت (ع) بود. صدای خوبی داشت و خوب میخواند. یاسر از هفت سالگی در تکایا و مساجد و هر جا که مراسم عزاداری بود، مداحی میکرد. سایرین از صدای حزین پسرم بارها و بارها برایم تعریف کردند. هنوز محرم نشده، یاسر در تب و تاب ایام محرم بود. شور و شوق محرم را داشت. اینکه چه بخواند و کجاها را سیاهپوش کند. همراهی خوبی با بچههای هیئت داشت. یاسر اخلاق خوب حسینی داشت. ما در دهه فاطمیه هیئت داشتیم. یک بار یک روحانی را دعوت کردیم تا سخنرانی کند و ذکر مصیبت از فاطمه زهرا (س) بخواند. سه شب گذشت و شب چهارم یاسر آمد گفت به این بنده خدا گفتم بیاید و از حضرت فاطمه زهرا (س) بخواند، اما این کار را نکرد. رفت و کتاب «نخل میثم» را خرید و به روحانی هدیه کرد. آن آقای روحانی کتاب را باز کرد و خندید و گفت فهمیدم باشد. بعد از آن از حضرت زهرا (س) گفت. یاسر قبل از همه اتفاقاتی که درجبهه مقاومت اسلامی عراق و سوریه بیفتد، آرزو داشت در صحن و حرم حضرت زینب (س) مداحی کند.
شهادت عظیم
یکی از دوستانش به نام عظیم واعظی ۷۰ روز قبلتر از یاسر سوریه رفت و شهید شد. عظیم کارگر بود. یک بار به مرخصی آمد و از منطقه فیلم و عکس آورد و به یاسر نشان داد. عظیم میگفت برایمان دعا کنید. وقتی یاسر از اوضاع و احوال سوریه خبردار شد او هم راهی شد. سال ۱۳۹۲ بود. یاسر همان مرتبه اول که اعزام شد به شهادت رسید. قبل از اینکه شهید شود به دوستانش گفته بود مزار پشت شهید واعظی برای من است، دوستانش خندیده بودند، اما بعد از شهادتش دوستانش میگفتند خودش میدانست و به ما محل تدفینش را نشان داد.
برای مداحی رفت
ابتدا به من گفت برای انجام کاری به تهران میرود. آن زمان گچکاری و خیاطی میکرد. گفتم کار مردم را چه میکنید؟ سفارشاتی که گرفتهاید؟! گفت من به اندازه یک سال پارچه برش زدم تا برگردم اینها بدوزند. یاسر کتابهایش را جمع کرد و بالای کمد گذاشت. حمام رفت و لباسهایش را پوشید. از زیر قرآن ردش کردم و پشت سرش آب ریختم. روبهروی در ایستاده بودم، یاسر بدون اینکه ما یا خودش چیزی بگوییم میخندید. به دخترم گفتم یاسر خیلی میخندد. گفت حتماً چیزی یادش افتاده که میخندد. با خودم گفتم یاسر از دستم در رفت، رفت و شهید شد. ولیای کاش میدانستم و در آغوشش میگرفتم و او را میبوسیدم. لحظات آخر رو به ما کرد و گفت من همه شما را به خدا میسپارم. من برای مداحی میروم. من که برای جنگ نمیروم. میدانید که من چقدر ترسو هستم. بعد هم از زینب (س) گفت و از من خواست ناله نکنم. گفت اگر زینب (س) نبود کربلا در کربلا میماند. یاسر که رفت گویی دل من هم از جایش کنده شد. همان روز سفره صلوات نذر کردم.
آخرین مداحی
وقتی یاسر به سوریه رسید با من تماس گرفت. همان روز هم از حرم اهل بیت (ع) برایم گفت و از ضرورت حضورشان صحبت کرد. دل مرا هم هوایی کرد. ۱۵ روز در سوریه بود. وقتی تماس گرفت به او گفتم به زیارت بیبی زینب (س) رفتهای؟ اگر رفتی همه ما را یاد کن. گفت مادر جان من حلب هستم و هنوز ما را به حرم نبردند. ۲۰ آبان سال ۹۲ عملیاتی میشود و او و دوستانش به عملیات میروند. یاسر در شهر حلب (سوریه) ساعت ۱۴:۳۰ به دلیل انفجار بمبهای کار گذاشته تکفیریها به شهادت میرسد.
۴۵ روز از رفتن یاسر گذشته بود و ما منتظر بودیم که به مرخصی بیاید، اما او دیگر نیامد و این خبر شهادتش بود که به ما رسید و خبر شهادتش را در پنج محرم و شب شهادت علی اکبر (ع) به ما دادند. آخر هم قسمتش نشده بود که در حرم حضرت زینب (س) مداحی کند، اما دوستانش میگویند یک ساعت قبل از اعزام به عملیات برایمان مداحی کرد و از حضرت زهرا (س) خواند. خودش میگفت هر وقت من شهید شدم این شعر را برایم بخوانید:
شهیدم من شهیدم من/ به کام خود رسیدم من/ خداحافظ ایا مادر/ نمیبینم تو را دیگر/ چرا مادر ز غمسوزی / گذشت از ما سیه روزی...
لشکر بیسر
یک بار مریض شدم. حال خوبی نداشتم. به شهیدم متوسل شدم. یاسر را در خواب دیدم. با کاروانی آمده بود از لشکر و سپاهی. رو به من کرد و گفت من با این همه نیرو به خدمت تو آمدم مادر جان! غصه نخور. سرم را بلند کردم، دیدم دو نفر یاسر را همراهی میکنند و پرچم دست یاسر بود. یاسر گفت مادر جان من با این همه تن بیسر آمدم. غصه نخور... هر بار که به این خواب فکر میکردم حالم بهتر میشد. یاسر خیلی به من سفارش کرد که بعد از شهادتش خودم را به خاک نزنم و بیقراری نکنم. خوش به سعادتش. قبل از اینکه من سر مزار پسرم در بهشت رضا (ع) برسم، دیدم جمعیت زیادی از علاقهمندان به شهدا دور تا دور مزار پسرم را گرفتهاند. رو به روی مزار شهید ایستادم. همه را نگاه کردم و گفتم یاسر این همه خواهر، برادر، عمو و خاله داشتی. گفتم ببین چقدر تو علاقهمند داشتی و من تو را نشناختم. همیشه دعا میکردم که یاسر عاقبت بخیر شود که شد. یاسر به برادرش سفارش کرده بود مداحیهایش را یاد بگیرد تا در روزهایی که او نیست، مداحی کند.
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
ثواب فعالیت امروز کانال هدیه به روح مطهر
#شهید_یاسر_جعفری
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
ان شاءالله شفاعتشون شامل حال تک تکمون
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
شادی روح شهدا صلوات.
🕊🍀🥀🕊☘🥀🕊☘🥀