سربند یازَهـۜراست حرز هشت سال ما
وقتی مجهز بود دشمن تا بُنِ دندان
هرجا و هر سنگر که میدان جهادی بود
از بچههای فاطمه خالی نشد میدان
#یافاطمه_تو_مادر_رزمندگانی
#میلاد_حضرت_زهرا_مبارک
11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید .
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ
🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم
🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
روایتی خواندنی از جهادگر شهید "جبار کرم پور" در عملیات مرصاد؛ مرخصی تشویقی
دفترخاطرات
همرزم شهید می گوید: در آن هنگام که شهید جبار به شدت زخمی شده بود و خون از بدن او جاری بود، منافقین کور دل با خشونت تمام وی را بازرسی بدنی نمودند که برگه مرخصی تشویقی از جیب وی در می آوردند و با حالت تمسخر به وی می گویند:" ای سنگر ساز بی سنگر مرخصی تشویقی هم دریافت نموده ای؟" و وی را با همان جراحت و پایی که به شدت زخمی شده بود به اسارت بردند.
؛ شهید جبار کرم پور در سال 1345 در روستای باسکله از توابع بخش گواور گیلانغرب استان کرمانشاه که منطقه ای محروم تلقی می شود متولد شد.
وی دوران نوجوانی و جوانی از نظر جسمی، شجاعت، صداقت، پاکی و ایمان بر بسیاری از همسالان خود برتری داشت. سادگی و سکوت محیط روستایی شعله فروزان عشق به قرآن و اهل بیت را در دل روشن می کرد و روحش روز به روز کاملتر می شد. روح کرم پور منتظر جرقه ای بود تا دریای شهامت، اخلاص و ایمان وی شعله ور شده برای همیشه پرتو افشانی کند. این جرقه با شروع جنگ تحمیلی جسم و روح اورا به پرواز درآورد تا آسمانها به سر داد.
حال شهید کرم پور گمشده اش را یافته بود و سرتاپا غرق جبهه و جنگ شده بود و فقط به جبهه و دفاع می اندیشید. هیچ چیز او را مجذوب و دلباخته نکرد.
عشق و علاقه فراوان او به جهاد سازندگی باعث شد که به محض آگاهی ز اطلاعیه جهاد مبنی بر آموزش دستگاه های راهسازی و اعزام به جبهه خود را به جهاد معرفی کرد تا بتواند سنگر سازان بی سنگر را یاری رساند.
پس از طی دوره آموزش رانندگی بلدوزر به جبهه جنوب اعزام شد و با مهارت و از خود گذشتگی زیاد به احداث خاکریز و سنگر برای رزمندگان اسلام مشغول شد.
با شروع عملیات ها در غرب کشور به منطقه غرب اعزام شد و با شروع عملیات مرصاد به مقابله با منافقین کوردل برخواست و سرانجام در این مصاف در تاریخ سوم مرداد 1367 پس از درگیری با این ملحدین جنایتکار به دیدار معبودش شتافت.
*روایتی از همرزم شهید
در آن هنگام که شهید جبار به شدت زخمی شده بود و خون از بدن اون جاری بود، منافقین کور دل با خشونت شتمام وی را بازرسی بدنی نمودند که برگه مرخصی تشویقی از جیب وی در می آوردند و با حالت تمسخر به وی می گویند:" ای سنگر ساز بی سنگر مرخصی تشویقی هم دریافت نموده ای؟" و وی را با همان جراحت و پایی که به شدت زخمی شده بود به اسارت بردند.
صورت شهید محاسنی زیبا و نورانی داشتمنافقین از این شمایل اون ناخرسند بودند و بر همین اساس زخمها و بدن او را مورد شکنجه و آزار قرار می دادند چون او را بسیجی و از بدنه تشکلات بسیج می دانستند که با این وضعیت اسفناکتا نزدیکی شهرستان سرپل ذهاب در حالی که در زیر سخت ترین شکنجه با دست و پای شکسته و خونین و زخمی تحمل شکنجه و درد می نمود وبه لقاا... پیوست.
انتهای پیام