eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
41.6هزار عکس
18هزار ویدیو
365 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼السلام علیک یا اباصالح مهدی ‎‌‌‌‌ 🌼سلام بر تــــــو که 💫صداقت صبح موعودی 🌼سلام بر تـــــو که 💫اجابت قنوت منتظرانی 🌼سلام بر تــــــو که 💫قائم آل محمدی 🌼و ما همه‌ی عمر به 💫انتظارت ایستاده‌ایم 🌼الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَــرَج🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚سلام بر بیست رمضان 🌸سلام بر علی 💚سلام بر مظلومیتش 🌸سلام بر سلطان خوبی ها 💚سلام بر پدر فقیران 🌸سلام بر 💚روزهای آكنده از عطر فرشته‌ها 🌸سلام بر 💚ماه تقدير و سرنوشت 🌸سلام بر 💚شما دوستداران اهل بیت 🌸صبح آدینه تون بخیـر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌕 نام و نام خانوادگی شهید: حسین هریری(سید عمار) تولد: ۱۳۶۸/۸/۳، مشهد. شهادت: ۱۳۹۵/۸/۲۲، حلب، سوریه‌. گلزار شهید: بهشت رضا علیه‌السلام، مشهد. 🌾 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🌕 📚 قمر فاطمیون خدای من! حسین بود که برای سومین‌بار زنگ می‌زد. ذوق و اضطراب، همزمان تمام وجودم را فرا گرفت؛ در این چهار ماه و دو روز که به عقد هم درآمده‌ایم، تا به حال نشده بود در یک شب بیشتر از یکبار زنگ بزند. سر بیست دقیقه که تلفن قطع می‌شد، اگر صحبت‌مان ناتمام می‌ماند دوباره تماس نمی‌گرفت؛ اما امشب... دلم شور می‌زند، او حرف می‌زند و وصیت می‌کند و من تمام این چند وقت آشنایی‌مان را در ذهنم مرور می‌کنم. می‌دانستم که قرار است مدافع حرم شود و بر خلاف نظر خیلی از نزدیکان به عقدش درآمدم. عاشق کربلا بود. بعد عقد مرا هم به کربلا برد. آنقدر مهربان بود که چند داعشی را جذب کرده بود. زیبا بود و نامش شده بود «قمر فاطمیون»! حسینِ دلیر و بی‌باکِ من شده بود تخریب‌چی و تله‌های انفجاری داعشی‌ها را از خانه‌های مردم پاکسازی می‌کرد... دلم طاقت نیاورد و گفتم: - حسین جان من دلتنگم... - زهرا جان به زودی می‌آیم یا با پای خودم یا بر دستان مردم... راست می‌گفت بالاخره آمد... ✍🏻 زهرا فرح‌پور ۱۴۰۱/۱/۹ طراح کلیپ: مطهره سادات میرکاظمی تدوین: زهرا فرح‌پور @z_farahpour با صدای: فاطمه گنجی @ganji_1984 🌾 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🌕 🌷شهید حسین هریری، متولد سوم آبان ماه سال ۶۸ بود. شهادتش هم در آبانماه رقم خورد. ۲۰ آبان ۱۳۹۵ در حلب سوریه. ⚜️ از کودکی در پایگاه بسیج مسجد حضور و فعالیت داشت و در برپایی تمامی برنامه‌های قرآنی، نماز جماعت و نماز جمعه پیش قدم می‌شد. ⚜️او کارشناسی حقوق را از دانشگاه قوه قضاییه دریافت کرد و در قطار شهری مشهد مشغول به کار شد. ⚜️یک بار دیگر به سوریه اعزام شده بود ولی قسمت بود که در اربعین حسینی پیکر مطهرش در زادگاهش تشییع شود. ⚜️وجودش سرشار از عشق به جهاد و دفاع از حرم اهل بیت علیهم‌السلام بود. ⚜️زیبایی چهره شهید حسین هریری باعث شده بود در جبهه مقاومت اسلامی به «قمر فاطمیون» معروف شود. 🌕 🌾 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🌕 اسمش را پدرش انتخاب کرد. «حسین» به آن افتخار می‌کرد و همیشه به خاطرش از ما سپاسگزار بود. حسین ۲۷ سالش بود. ۲۵ بار به کربلا رفت. اولین سفرش را در ۲۰ سالگی رفت... دفعه دومی که می‌خواست به کربلا برود، به او گفتم: «حسین جان! من و پدرت هنوز کربلا نرفته‌ایم. ما را هم با خودت ببر.» سال بعد، ما را برد. اصلاً اهل بازار رفتن و خرید کردن نبود. در راه که به زیارت می‌رفتیم به مغازه‌ها و مردمی که خرید می‌کردند نگاه می‌کردم. او گفت: «مامان! از این که مردم اینجا می‌آیند و کفن می‌خرند و تبرک می‌کنند یا آب فرات را به‌عنوان تبرک می‌برند، بدم می‌آید». گفتم: «مگر بد است؟» گفت: «مگر امام حسین علیه‌السلام کفن داشت؟! این آب را باید روی آب ریخت. آب زمزم را باید برای تبرّک برد.» 🌾 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🌕 خیلی‌ها موقع بارداری روزه نمی‌گیرند. اما من با اینکه فرزندانم پشت سر یکدیگر به دنیا آمده‌اند، روزه می‌گرفتم و نمازهایم را اول وقت می‌خواندم. من بچه‌هایم را بسیجی و هیئتی تربیت کرده‌ام. آن‌ها را با خود به حرم، نماز جمعه و مسجد می‌بردم تا گوشه‌گیر و خجالتی بزرگ نشوند. می‌گفتم در مسجد مکبّر بشوید. صدایتان بیاید تا من بشنوم. برایشان جایزه تعیین می‌کردم؛ مثل خریدن چیزی که دوست داشتند یا انجام کاری که خوشحالشان می‌کرد. حسین در بچگی اصلا اذیتم نکرد. کاش یک کم بداخلاق یا بد بود. الان گاهی به او می‌گویم کاش کمی اذیتم می‌کردی. وقتی فکر می‌کنم کجا هست و کجا رفته، آرامش خاصی پیدا می‌کنم وگرنه دلتنگی اذیتم می‌کند. به خصوص که در خانواده بیشتر با من بود. وقتی رفت خیلی برایم سخت بود. مریض شدم. الان می‌فهمم حضرت زینب(س) که هیچ‌وقت از حسینش جدا نبود چقدر سختی کشید. 🌾 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
یک بار به من گفت: «یک روز برسد که هم در دنیا و هم در آخرت سربلند باشی و همه به تو غبطه بخورند.» راست می‌گفت. همین هم شد. 🌕 🌾 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid
🌕 از امام رضا خواسته بود مرگ در بستر نصیبش نشود. ما بعد از شهادتش متوجه شدیم که قبلا مجروح شده و به ما چیزی نگفته است. بعد از سفر اول، گاهی مطالب را به‌سرعت فراموش می‌کرد. من تعجب می‌کردم و می‌پرسیدم: «چرا هرچه می‌گویم به‌سرعت فراموش می‌کنی؟!» می‌گفت: «مامان! من مشغله کاریم زیاد است. هر چه لازم داری برایم پیامک کن.» دیدم حال ندارد. دو تار مویش هم سفید شده بود. پرسیدم: «چرا موهایت سفید شده؟» گفت: «سه شبانه روز طول کشید که رفتم و شهید عارفی را آوردم. پیکرش را از دست داعش نجات دادم.» دفعه اول که از سوریه آمد، شلوارش را به من نشان داد و گفت: «نگاه کن مامان! تیر از پارچه شلوارم رد شده. تیر از بغل گوشم رد شده. نکند شما راضی نبودی؟» گفتم: «من اگر راضی نبودم که نمی‌گذاشتم بروی.» از کسی پرسیده بود که چرا شهادت نصیبش نمی‌شود؟ گفته بودند: «تو باید دینت را کامل کنی.» به همین خاطر برایش زن گرفتیم. ۴ ماه از عقدشان گذشته بود که خانمش برایش جشن تولد گرفت. بعد از آن دوباره رفت. محرم بود که شهید شد. 🌾 ۱۲ 🆔https://zil.ink/30rooz30shahid