eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.9هزار عکس
17.7هزار ویدیو
351 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید مجید اردیبهشتی شناسه شهید : 401041 نـام پـــدر : حسن تاریـخ تولد : 1349/6/31 اصالت : سبزوار سن : 17 سال شغل : دانش آموز مذهب : شیعه تاهل : مجرد تحصیلات : دوم دبیرستان مسئولیت : آرپی چی زن تاریخ شــهادت : 1366/3/7 مــحل شـهادت : شلمچه عملیات منجر به شهادت : کربلای5 محل تدفین : سبزوار گلزار مطهر شهدا قطعه اصلی ردیف5
گذری بر زندگی نامه و وصیت نامه شهيد مجيد ارديبهشتي سی و یکم شهریور 1349، در شهرستان سبزوار دیده به جهان گشود
زندگينامه شهيد سی و یکم شهریور 1349، در شهرستان سبزوار دیده به جهان گشود. پدرش حسن، کفاش بود و مادرش طلعت نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هفتم خرداد 1366، در پاسگاه‌زید بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. پیکر او را در زادگاهش به خاک سپردند.
معرفی شهید شهید مجید اردیبهشتی فرزند حسن در سال 1349 در شهر سبزوار دیده به جهان گشود. تحصیلات خودش را تا سال دوم متوسطه ادامه داد و در این زمان درس را رها کرده و از طریق بسیج عازم جبهه شد. در ایام فراغت همراه با سایر اقوام همسن و سال و بچه های محله شان به ورزش می پرداخت. نوجوانی شاد و پر انرژی بود که در بین اقوام و اهل همسایه از محبوبیت زیادی برخوردار بود. بسیار متین و باوقار بود. کمتر عصبانی می شد و سعی می کرد با رفتارهایش دیگران از دست او ناراحت نشوند. به پدر و مادر خود با احترام رفتار می‌کرد و در امورات خانه به آن ها کمک می کرد. از همان زمان نوجوانی اهل نماز و روزه بود و سعی می کرد نمازهایش را در مسجد محله به جماعت بخواند. به ائمه اطهار (ع) علاقه زیادی داشت. در دعاهای کمیل و توسل و زیارت عاشورا شرکت می کرد. به خواندن قرآن علاقمند بود. در مجالس عزاداری ائمه (ع) و در هیئت های زنجیر و سینه زنی حضور داشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در راهپیمایی‌ها و تظاهرات مردمی و مراسم عبادی سیاسی شرکت می‌کرد. با تاسیس بسیج، به عضویت پایگاه بسیج محله درآمد. در تشییع جنازه شهدا حضور می یافت. با توجه به شروع جنگ تحمیلی و از طرفی شهادت اقوام نزدیکش مصمم تر از قبل به فکر رفتن به جبهه بود. در جبهه مسئولیتش آر پی چی زن لشکر 5 نصر بود. ایشان سرانجام پس از ماهها خدمت صادقانه در تاریخ 1366/3/7 در منطقه شلمچه و در جریان عملیات کربلای 5 به فیض شهادت نائل آمد. پیکر پاک و مطهر ایشان پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای شهر سبزوار به خاک سپرده شد.
فرازي از وصيت نامه شهيد اول از همه پيامى به شما مردم سلحشور سبزوار دارم و آن اين است كه در كسب ذخائر اخروى به خود هيچگونه تزلزل و سستى راه ندهيد و موانع را يك به يك از سر راه خود برداشته و انشاء ا... كه به مقصود خواهيد رسيد و امام را دعا كنيد و هيچگاه او را از ياد نبريد، زيرا بدون امام كشتى نوساخته و طوفانزده انقلاب هرگز به سرمنزل مقصود نخواهد رسيد منبع: پرونده فرهنگی شهداء اداره هنری اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امورایثارگران خراسان رضوی
وصیت نامه شهید بسمه تعالی (( ان ا... اشترى من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه ))(( همانا خداوند مى خرد از مومنين جان و مالشان را در ازاى بهشت)) سلام من، سلامى برخاسته از صميم قلب و عشق درونى نخست به امام غائب، حضرت مهدى (عج) و سپس به نائب امام زمان امام خمينى و بعد به روان آناني كه بدنشان به خاك افتاده و روحشان به ملكوت اعلى شتافت. سلام به شما كه روح بزرگتان گنجايش ماندن در اين قفس مـــــادى تن را ندارد و مي خــــــواهد پرواز كند و مي خـــــواهد بال بكشد و تا ديار دوست سفر كند. سلام مرا را از ميان اجســـــاد مطهر و غرقه به خــــون يارانم، از ميان حرارت و گرمى خون برادرانم و از ميان صفوف به هم پيوسته ی جنود خدا پذيرا باشيد. حقيرتر از آنم كه براى شما سروران گرامى وصيت داشته باشم، ولى به عنوان پيام چند جملــــه اى را عرضه مي دارم تا خريدار متاعــم كـــه باشد و چه!؟مي خــــواهم پرواز كنم، مي خواهم اوج بگیرم، مي خواهم به سوى ديار نور حركت كنم، ولى مانده ام شيطان سر راهم را سد كرده و مانع من است. اميد لطف يار دارم و در سر شوق ديدار. الهى اين بدن من ممـــــلوك توست، ملك توست و انشاالله كه عبد توست، با آن هــر چه مي خــــواهى معامــــله كن، اگر مي خواهى آن را بسوزانى بسوزان، اگر مي خواهى آن را تكه تكه كنى تكه تكه كن، اگر مي خواهى آن را بى ســــر كنى چنين كن و اگر مي خواهى اين پيكر را همــانند مولايم ابا عبد الله لگدمــــال ستوران كنى چنين كن و اگر مى خواهى مانند عباس عمـــوى تشنگان حسين، بدنم را بى دست و پا كنى چنين كن گرچه در راه تو زخم، عين مرهم است و زهر عين ترياك و خلاصه سلام به شما خانواده گرامى، شما كه در راه دين و حق از بهترين ثروت و خمير مايه زندگانى خود فرزندتان گذشتيد او را در طبق اخلاص نهاده و تحفه ی درگاه يار نموديد. اول از همه پيامى به شما مردم سلحشور سبزوار دارم و آن اين است كه در كسب ذخائر اخروى به خود هيچ گونه تزلزل و سستى راه ندهيد و موانع را يك به يك از سر راه خود برداشته و انشاالله كه به مقصود خواهيد رسيد و امام را دعا كنيد و هيچ گاه او را از ياد نبريد زيرا بدون امام كشتى نوساخته و طوفان زده ی انقلاب هرگز به سرمنزل مقصود نخواهد رسيد. دوستان عزيزم بدانيد كه لحظات و فرصت ها همانند ابر مي گذرند و اين عمر ماست كه در اين مقوله مانند تيرى است كه از تركش ايام رها شده و به سرعت به نقطه پايان نزديك مى شود لذا بايد حداكثر استفاده را از عمرى كه خداوند به ما عنايت داشته كرده و آن را وسيله ی نجات از عذاب الهى و رسيدن به قرب الى الله و جاى گرفتن در مكان امن الهى نمائيم. پدر و مادر عزيزم خواهران و برادران گرامي ام، شما را به آن چيزى توصيه مي كنم كه على (ع) هنگام مرگ چنين وصيت کرد (الدنيا مزرعه الاخره) « اوصيكم عباد الله بتقوى الله و نظم امركم » تقوى خدا را پيشه كنيد تا خيلى از حجاب ها از پيش چشم برداشته شود. پدر عزيزم ، مى دانم كه هيچ وقت نتوانستم براى شما يك فرزند نيك باشم و از اين كه نتوانستم فرزند خوبى باشم شرمنده هستم و مى دانم كه محبت من در دل تو بسيار است و رنج و اندوه از دست رفتن من برايت دشـــــوار ، ولى در راه الله و در راه به ثمـر رسيدن حكومت اسلامى بسى ناچيز است. مادر عزيزم مى دانم كه غم از دست دادن جوان براى مادر بسيار مشكل و دشوار است، اگر بگويم مادر فراموشم كن مى دانم كه برايت امكان پذير نيست ولى مـــــادر عزيزم عمر دنيا كوتاه است و بالاخره آدمى روزى آمده و روزى مى رود. پس چه بهتر كــه اين مرگ شهادت در راه الله باشد. پدر و مادرم به شما يك وصيت دارم و آن اين است كه شما زياد ناراحتى نكنيد، مى دانم كه درد جوان از دست دادن چقدر مشكل است ولى اگر مى خواهيد قلب مــــرا خوشحــــال و چشم دشمنان قرآن را كور كرده باشيد گريه و زارى نكنيد بدانيد كه خـــداوند به شما جزاى خير عنايت خواهد كرد. مبادا شيطان بر شما غلبه كند و با خود بگوئيد كه نوجوانمان را بيهوده به كشتن دادند خير من آگاهانه راهم را انتخاب نموده و در آن راه قدم برداشته و به آرزويم رسيدم" اجركم عند الله" پدر گرامى و مادر عزيز، اگر چه نتوانستم براى شما فرزند خوبى باشم ولى از شما چند خواهش دارم اول اين كه به بزرگوارى خود مرا حلال كنيد و ببخشيد و از همه و همه برايم حلاليت بطلبيد و ديگر اين كه وقتي كه پس از پيروزى اسلام وارد كربلاى حسين شديد و مشغول زيارت قبر شش گوشه ابا عبد الله گشتيد، يادى هم از ما شهدا بكنيد چرا كه ما هم آرزوى زيارت قبر مولايمان را داشتيم ولى خداوند صلاح را در اين ديد كه كشته شويم و راه كربلاى حسينى را به روى ملت مسلمان بگشائيم.